1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

دهۀ دموکراسی (2)

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

یکی از جلوه های مثبت در سیاست منطقه یی حکومت های دهۀ قانون اساسی، در بهبود مناسبات با پاکستان رونما شد. تغییر سیاسی در برابر پاکستان، آشکارا توضیح داد که شاه به گونۀ متمایز با سردار محمد داوود به مسأله نگاه می کند.

https://p.dw.com/p/13bu4
محمد ظاهر چهل سال در افغانستان پادشاهی کرد.
محمد ظاهر چهل سال در افغانستان پادشاهی کرد.عکس: AP

بخش دوم

بهبود مناسبات با پاکستان

با آن که در خط مشی صدراعظم داکتر محمد یوسف خان، در زمینۀ اختلافات با پاکستان کاربرد جملات هنوز رنگ زمانۀ داوود خان را داشت، اما مواضع پیشین به زودی تعدیل خاموشانه یی دید. محمد یوسف چنین گفت: "جانبداری خود را از مطالبات برادران پشتونستانی دنبال می کند."(7) او همچنان افزود: "چنان که بارها توضیح شده است، مطلوب افغانستان این است که حق تعیین سرنوشت مردم پشتونستان شناخته شده و آیندۀ ایشان بر اساس آنچه مردم و زعمای آنها اظهار نمایند، تعیین یابد. این یگانه راه عملی و مؤثر بوده متکی بر منشور ملل متحد و عدالت بین المللی می باشد."(8)

این جملات در زمانی تهیه شده بود که هنوز ترس از سردار در ارگ وجود داشت، با آنهم اشاره یی بود برای نرمش با پاکستان. دولت پاکستان نیز با توسل به همه پرسی سال های پیش دستاویزی داشت که بگوید زعمای پشتون سرنوشت خویش را با پیوستن به پاکستان تعیین نموده اند.

چند ماهی از حکومت یوسف خان نگذشت که وساطت های پیشینۀ جان اف کندی، رییس جمهور امریکا و تشبثات آشتی دهندۀ شاه ایران به ثمر رسید، زیرا مانع اصلی یعنی داوود خان از صحنه دور شد؛ و پادشاه طرفدار سیاست نرمش با پاکستان بود. در نتیجه راه مسدود شدۀ ترانزیت از طریق پاکستان که زیان های زیادی به اقتصاد افغانستان رسانده بود، بازگشایی شد. قنسولگری های افغانستان در بمبئی، پشاور و کویته گشایش یافتند و قنسولگری های پاکستان نیز در افغانستان شروع به کار کردند.

مارشال ایوب خان، رییس جمهور نظامی پاکستان به کابل مسافرت کرد و شاه و ملکه نیز در مسافرتی که به پاکستان داشتند (18/24 دلو سال 1344) با گرمی استقبال شدند که در بهبود مناسبات اثر گذاشت.

از تذکر نشریات پاکستانی همین نمونه بسنده خواهد بود که روزنامۀ پاکستان تایمز نوشت: "اعلی حضرت محمد ظاهرشاه کشور شان افغانستان را مدبرانه به صورت تدریجی به سوی ترقی و توسعه سوق داده است."(9)

مناسبات با اتحاد شوروی و امریکا

طی سال های "دهۀ قانون اساسی"، صدراعظم های افغانستان سیاستی را که ظاهر توازن با دو قدرت بزرگ جهانی شوروی و امریکا را نگهدارد، اجرا کردند. آن سیاست که با لزوم دیدهای شاه توافق داشت، زمینۀ تأمین روابط با کشورهای دیگری را نیز هموار کرد. شخص شاه و صدراعظم ها چه در مسافرت ها و چه در تأمین روابط اقتصادی و فرهنگی و مسافرت به امریکا و شوروی، گونه یی از خاطرخواهی را مرعی می داشتند. و این در حالی بود که رقابت دو قدرت در سطح جهان ادامه داشت و در افغانستان نیز آثار آن مشهود بود.

طی همان سال های "دهۀ دموکراسی" در ادامۀ پلان پنج سالۀ اول (1336/1341)، تطبیق پلان های پنج سالۀ دوم و سوم نیز روی دست گرفته شد. پلان هاعمدتا با استفاده از چنان فضا و مناسبات، و با تکیه بر قروض بقیه کشورها که شوروی و امریکا رقم بیشتر آن را تأمین می نمودند، در بسا موارد با کاستی ها، کمبودی ها و نارسایی ها عملی شدند.

ظاهرشاه بعد از شکست طالبان به افغانستان بازگشت.
ظاهرشاه بعد از شکست طالبان به افغانستان بازگشت.عکس: AP

اتحاد شوروی افزون بر این که در امور زراعتی مانند پروژۀ ننگرهار و بندهای برق، جاده سازی، و کشف و استخراج معادن به ویژه گاز و نفت شبرغان سهم به سزایی داشت، در زمینۀ تهیۀ سلاح، مشاورت در امور نظامی و پرورش تعدادی از نظامیان در شوروی دست به مراتب بالاتری یافت. میکانیسم روابط شوروی معرف هماهنگی های کلیه برنامه ها در افغانستان بود. مثلا در حالی که سلاح و مهمات نظامی را به افغانستان می فروخت (قیمت آنها و بودجۀ وزارت دفاع افغانستان هیچ وقت به صورت علنی انتشار نیافت)، فرستادن مشاورین نظامی و دادن بورس های تحصیلی پیوست قراردادها می شد. همچنان است در بخش گاز و نفت، و جاده سازی. علاوه بر گسیل مشاورین شوروی در زمینه های فوق، پولی تخنیک کابل و متعاقب آن تخنیکم های مزار شریف و کابل که تحت نظر شوروی ها بود، به آن برنامه های هماهنگ کننده پاسخ می داد.

یکی از ذهنیت هایی که بیشترین تأمل کنندگان به روابط شوروی و افغانستان را به خود مشغول نگهداشت، قیمت گاز افغانستان بود. گازی که از بابت فروش آن تقریبا بخشی از قروض شوروی تأدیه می شد. سید محمد قاسم رشتیا، در مورد تعیین قیمت گاز افغانستان مطلب جالبی را می آورد که در دیدار برژنف با برخی اعضای کابینه در خزان سال 1343 اتفاق افتاده است.

رشتیا می نویسد: "مجلس مذاکرات در قصر چهلستون دایر شد... موضوع مهم تعیین قیمت گاز طبیعی بود که در همان سال استخراج و لوله کشی آن به خاک شوروی آغاز می یافت. پیش از پیش تصمیم گرفته شده بود که به نرخ بین المللی گاز اتکأ نماییم؛ اما طرف شوروی اصرار داشت که یک نرخ معین گردد و دلیل می آوردند که نرخ بین المللی دچار نوسان بوده و محاسبات مجرایی قروض شوروی که از آن مدرک صورت می گرفت، دستخوش این تغییرات می گردد. و دیگر این که نرخ بین المللی بر هر نوع گاز معیار جداگانه دارد و گاز افغانستان از قسم گاز ادنی است که قابلیت تحت فشار آوردن را هم فاقد بوده و در نرخ گذاری بین المللی به حداقل قرار می گیرد. بالمقابل دولت شوروی چون می خواهد به افغانستان در این زمینه هم کمک نماید، یک نرخ اوسط (فیکس) را پیشنهاد می کند تا حسابات ما از اول وقت روشن و ثابت باشد. خود شان (طرف شوروی) در حال حاضر بین یازده تا سیزده دالر فی هزار متر مکعب را پیشنهاد می کردند. که از قرارداد شان با ایران یک ربع کمتر بود."

رشتیا در پاورقی می افزاید که "قرارداد گاز در سال 1348 توسط آقای یفتلی جانشین من در ماسکو امضأ شد. در آن وقت تا جایی که به خاطر دارم، نرخ فی هزار متر مکعب گاز 21 دالر تثبیت شده بود، در حالی که نرخ بین المللی در همان وقت 36 دالر بود."(10)

افغانستان با ایالات متحده امریکا قراردادهای متعددی را در زمینه های فرهنگی و اقتصادی بست. امریکا در زمینه ساختمان شاهراه میدان هوایی بی ثمر قندهار، دانشگاه کابل، بورس های تحصیلی (که اندکی نظامی بودند)، فرستادن گندم و دیگر موسسات در افغانستان قراردادهایی را منعقد کرد.

با بقیه کشورها مانند چین، هند، ایران، آلمان غرب و فرانسه نیز قراردادهایی منعقد شد، اما سمت یابی و کارکرد اثرات معاهدات و مناسباتی که بر مبنای آنها وضاحت می یافت، در جهت نفوذیابی اتحاد جماهیر شوری بود.

پایان صدارت محمد یوسف خان

سوم عقرب سال 1344خورشیدی برای نسل کتابخوان، سیاسی و علاقمند جریان های دهۀ چهل خورشیدی خاطره هایی را تداعی می نماید؛ و برای عده یی از قلمزنان افغانستان که به پایان حکومت داکتر محمد یوسف پرداخته اند و یا در مجموع به رویدادهای دهۀ دموکراسی اشتغال قلمی و تحلیلی داشته اند، عنوان برجسته و بحث طلبی بوده است. به چند دلیل:

محمد یوسف خان که در آن روز به شورای ملی رفته بود تا رأی اعتماد بگیرد، وضعیت را مساعد ندید. ازدحام مردمی که به آنجا رفته بودند، دایر شدن عادی جلسه را در داخل شورا مختل می نمود. در بیرون از شورا نیز تعداد کثیری از مردم حضور داشتند. عده یی به آنجا رفته بودند تا از نزدیک شاهد مباحث و جریان رأی گیری باشند. سر و صدا هایی که لازمۀ حضور چنان تعدادی بود، نیروی نظامی را به استفاده از گاز اشک آور و سلاح وادار کرد. در نتیجه کسانی مجروح و کشته شدند.

پس ازدیدار محمد یوسف با محمد ظاهرشاه، استعفای او اعلام شد. در واقع هر چند رویداد سوم عقرب نتایج زحمات حکومت انتقالی و ممثل آن، یوسف خان را به قربانگاه سیاسی فرستاد؛ اما با تعیین محمد هاشم میوندوال به حیث جانشین یوسف خان، برنامه های در نظرداشته شاه ادامه یافت.

به رغم وعده یی که محمد هاشم میوندوال برای بررسی موضوع سوم عقرب به دانشگاهیان داده بود، هیأت تحقیقی به وجود نیامد و در نتیجه موضوع و جزییات آن برای یک عده در هالۀ ابهام و ناروشنی بر جای ماند.

سوم عقرب در دهۀ دموکراسی، همه ساله تجلیل می شد. بنابر برداشتی، بسیاری از تظاهرات آن دهه در سطح تحول یافتۀ کمی سوم عقرب 1344 به عنوان افشاگر باقی ماندند. به سخن دیگر، محمد یوسف خان با رویداد آن روز از مقام صدارت برافتاد، اما سوم عقرب ادامه یافت و اخلاف او را چنان مشغول نگهداشت که بزرگترین درد دل ایشان از مظاهرات دانشگاه و مکاتب بود. مظاهراتی که با وجود برخی مطالبات صنفی و لزوم دید بهره گیری قانونی در برابر دیکته های حکومت، هنگام مکث به کجروی های آن سزاوار کاربرد نگاه دقیقتر است. تهدابی را که سوم عقرب برای تظاهرات بعدی بر جای گذاشت، لجاجت نور احمد خان اعتمادی را تا جایی رساند که دانشگاه شش ماه مسدود ماند و "در ظرف یک سال تقربیاً هفت رییس در رأس پوهنتون قرار گرفت"(11) و تعدادی از محصلین زندانی و عده یی از شاگردان مکاتب برای یک سال اخراج شدند.

با گذشت زمان، نگرش به سوم عقرب از منظر تداوم بحث و کاربرد اسنادو نگاه جامعتر به دهۀ دموکراسی نیز حایز اهمیت است. هنگامی که شخص شاه پس از شنیدن رویداد سوم عقرب "می لرزید و نمی توانست افکارش را متمرکز و منسجم سازد."( 12)

نصیر مهرین، نویسنده سلسله بررسی حکومت های افغانستان
نصیر مهرین، نویسنده سلسله بررسی حکومت های افغانستانعکس: DW/Yasir

هنگامی که مدارک بیشتر نشان می دهند که طرفداران شخص صدراعظم یوسف خان نیز در بسیج مردم و رهسپار شدن آنها به سوی شورا نقش داشتند (13)، هنگامی که صدراعظم مستعفی شد و دستور دهندۀ حملۀ نظامی معرفی نشد؛ و هنگامی که تظاهراتی به مناسبت تجلیل از آن روز، همه ساله وجود داشت، و دریافت محتوی سخنرانی ها و طرح مطالبات با تظاهرات معدود دو دهۀ پیش، دریافت وجوه تمایز را هم مطرح می کند، این ها همه و همه مستلزم رعایت انجام کاری است که عوامل آن رویداد و دهۀ دموکراسی را با تمام اجزای واکنش دهنده اش بشناسیم.(14)

در تمام دورۀ دهه دموکراسی، آن حرکت بطی پیشین با اندک تفاوت، در چهرۀ افزایش کمیت ها، در بسا زمینه ها چون احداث جاده ها، مؤسسات کوچک تولیدی، معارف، شفاخانه ها، افزایش مسافرت ها و غیره، ره می پیمود. وقتی آزادی های نسبی، وجود نشریات مختلف، وجود پارلمان - پارلمانی که قانون احزاب راتصویب کرد، اما شاه مبتکر دموکراسی به توشیح آن نپرداخت- و از طرفی موجودیت صدراعظم های حرف شنو شاه، ادامۀ قدرت خاندان سلطنتی، ادامۀ ناهنجاری ها و تبعیضات اجتماعی پیشینه را در کنار هم می گذاریم، این تصور هم دست می دهد که درک محمد ظاهرشاه از دموکراسی ملعبه یی بود از الگوی آزادی ها در غرب و یا آن چه که در کتاب ها دیده، اما با حفظ حکومت سلطنتی. وقتی این ویژه گی از دموکراسی او را می نگریم، ریشۀ تاریخی افکار و اعمال قدرت داری را نیز می شناسیم که در دل سده و سده های پیش جای داشت. و آن انتخاب اشخاصی بود به نام وزیر یا صدراعظم که در واقعیت امر، مجریان دستورهای سلاطین، شاهان و یا امیران بودند. *
دهۀ دموکراسی با در نظر داشت همه ابعاد و پهنای رویدادهای آن، با وجود آن که برخی دولت و ارکان آن و شخص شاه را به باد ملامتی بگیرند و تعدادی هم "مظاهره چیان" را عده یی برای رشد نفوذ روز افزون شوروی و چپ، و برخی بی علاقگی امریکاییان را ملامت کنند، اما روشن است که به دست سردار محمد داوود خان در کودتای 26 سرطان از بنیاد برافگنده شد.

شاه، از نگهبانی قانون که در مادۀ 7 قانون اساسی مورد علاقه و سوگند خورده اش درج بود، به بسیار آسانی منصرف شد. (موضوع با بررسی کودتای 26 سرطان دنبال می شود).

نکته: یادآوری می نمایم که بررسی مفصل دهۀ قانو ن اساسی مستلزم تعیین رؤس عناوین مشخص است. نبشتۀ بالا به گوشه هایی از موضوع، آن هم در سطح کلی تماس گرفته است.

نویسنده: نصیر مهرین
ویراستار: فرهمند

رویکردها و توضیحات:

7- خط مشی داکتر محمد یوسف، سالنامۀ 1341/1342 ص23.
8- گزارش لویه جرگه، ص 59، سالنامه 1344.
9- سالنامۀ 1965، گزارش مسافرت شاه و ملکه حمیرا به پاکستان.
10- رشتیا، خاطرات، ص217.
11- جمیل الرحمان کامگار، تاریخ معارف افغانستان از 1126-1371، ص 53، پشاور 1376، انتشارات میوند.
12- کشککی، اثر یادشده در بالا، ص 47.
13- کشککی می نویسد: "حمیدالله (علی) یک عضو کمیتۀ قانون اساسی و رییس پوهنزی ( دانشکده) حقوق در پوهنتون ( دانشگاه) کابل در 21 اکتبر شاگردان را گرد آورده بود تا به نفع داکتر محمد یوسف خان مظاهره کنند. این ها شاگردانی بودند که به قول دوپری (تاریخ نگار) یک قسمت چوکی های تماشاچیان تالار ولسی جرگه را هنگامی پر ساخته بودند که محمد یوسف بدون اطلاع قبلی و به صورت غیرمترقبه در ولسی جرگه حضور به هم رسانیده بود."کشککی ص47.
14- پیش از رویداد 11سپتامبر 2001 در یکی از برنامه های رادیو صدای امریکا با ذبیح الله عصمتی رییس اتحادیۀ محصلان (1350/51) پیرامون اوضاع آن سال ها گفت و شنودی همراه با پاسخ به پرسش های شنوندگان داشتیم. بعدتر قراری نهادیم که جریان ها و حوادثی مانند سوم عقرب و مظاهرات آن سال ها را در کار مشترکی پیش ببریم. آن چه این جانب انجام داده ام، یکی هم زیرعنوان "سوم عقرب به روایات مختلف" است که در بحث های جامعتر و تکمیلی انتشار خواهد دید.

عبور از قسمت بیشتر در این زمینه