گونتر گراس؛ روایتگر زندگی در جنگ
۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبهگراس در سن چهارده سالگی عضو سازمان "جوانان هیتلر" شد، و در پانزده سالگی در بخش کمک رسانی سلاح های هوایی خدمت کرد. او در سال 1944 در سن هفده سالگی به عنوان تانکیست موظف گردید. گراس مربوط نسل "گمراه شدگان" است. وی نه از هواخواهان حزب نازی و هیتلر بود و نه هم روحیه اپوزیسیون داشت.
گراس پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که در اسارت امریکایی ها در شهر مونیخ بود، آهسته آهسته در سیاست گام گذاشت و دارای تفکر سیاسی شد. بعد از رهایی، به شهر کلن رفت و به کمک مادر یکی از دوستانش که در زندان امریکایی ها با وی آشنا شده بود، برای زنده ماندن کار های کوچک غیر قانونی می کرد. وی تا آن زمان از فامیل خود خبری نداشت. بعداً در نزدیکی های شهر هانوفر آلمان مشغول کار معدن بود که در آنجا از پدرش احوال دریافت کرد که با خواهر کوچکش در منطقهُ "راین لند" زندگی می کنند. گراس کارش را ترک کرد و نزد فامیلش رفت. او در آنجا هنر کنده کاری بر سنگ را آموخت. او بعداً در سال 1949 شامل اکادمی هنر گردید که در شهر دوسلدورف آلمان بود و در سال 1954 با انا مارگاریتا ازدواج کرد. گراس در سال 1955 در یکی از مسابقات ادبی رادیوی شهر اشتوتگارت شرکت کرد و با شعری که فرستاده بود، برندهُ مسابقه شد.
در همان سال بود که اولین مجموعهُ شعری اش به نام "خوبی های مرغان باد" به نشر رسید. گراس با نشر این مجموعه مطرح گردید. هر چند گراس تا آن زمان درامه هایی نیز نوشته بود اما با وجود بررسی های مثبت از جانب منتقدین ادبی، در هیچ تئاتری روی صحنه نیامدند.
در سال 1956 زمانی که هنوز با همسرش در پاریس زندگی می کرد، نوشتن رومان "طبل حلبی" را آغاز کرد. بخشهایی از این رومان را در یکی از جلسات "گروپ 47 " در سال 1958 خواند و برنده جایزه اول گردید، که مبلغ سه هزار مارک بود. یک سال بعد رومان "طبل حلبی" به نشر رسید و شهرت گراس را جهانی کرد. اکثر منتقدین ادبی به این باورند که بزرگترین اثر گراس همین "طبل حلبی" می باشد.
گراس در این رومان زندگی انسانی را قبل از جنگ جهانی دوم، در زمان قدرت نازی ها و دوران جنگ و در زمان بعد از جنگ نشان می دهد. اوسکار، قهرمان داستان، انسان کوچک اندام و عقده مندی است که با پیوستن با نازی ها و راه یافتن در دستگاه قدرت عقده هایش را با ظلم و استبدادی که بر انسان ها روا می دارد، پنهان می کند؛ اما بعد از دوران جنگ در شفاخانه عقلی و عصبی تحت تداوی و مراقبت قرار می گیرد. گراس تمام نظام نازی را با نشان دادن شخصیت و روان اوسکار به محکمه می کشاند.
گراس در عرصه سیاسی نیز فعال بود و علاوه بر رومانها و درامه هایی که نوشت، با مقالات، سخنرانی ها، نامه های سر باز و غیره پیوسته صدایش بلند بود. او نه تنها سیاست مطلقه آلمان شرق را انتقاد می کرد بلکه سیاست آلمان غرب را نیز به انتقاد می گرفت. با نوشتن رومان "بیهوشی موضعی" جنگ ویتنام را محکوم کرد. جالب است که رومان "بیهوشی موضعی" در امریکا با استقبال بسیار خوبی روبرو شد.
گراس در سالهای 1986 و 87 در هندوستان، در نزدیکی های کلکته زندگی می کرد و با نشر رومان "زبان نشان دادن" دنیای غرب را در بدبختی و فقر هند شریک جرم می داند و متهم می کند.
27 سال بعد از هاینریش بول، در سال 1999 جایزه نوبل ادبیات برای یک نویسنده آلمانی داده شد. اکادمی جایزه نوبل در مورد گراس گفتند که وی چهره ی از یاد رفته ی تاریخ را با دانستان هایش ترسیم کرده است و رومان "طبل حلبی" یکی از ماندگارترین آثار قرن بیست می باشد. گراس خود رومان "سالهای سگ" را که سال 1963 به نشر رسانید، مهمترین اثرش می داند. گراس با رومان "طبل حلبی" و دوستش هاینریش بول با رومان "کجا بودی آدم؟" فصل سیاه تاریخ آلمان را به بحث گرفته اند. زمانی که 27 سال پیش از گراس جایزه نوبل را برای هاینریش بول دادند، بول پرسیده بود که چرا جایزه را برای گراس ندادند.
گراس در عرصه سیاسی عضو حزب سوسیال دموکراتها بود. چنانچه در انتخابات سال 1965 فعالانه در پهلوی ویلی براند ایستاد و مردم را تشویق کرد تا برای ویلی براند رای بدهند.
در سال 1992 از حزب سوسیال دموکراتها بیرون شد، زیرا آنها به عنوان اپوزیسیون، قراردادی را با دولت امضاُ کردند که به نفع پناهندگان در آلمان نبود.
با وجودی که منتقدین مطرح ادبی در آلمان مانند مارسل رایش رانیسکی و فرانک شیرماخر نظر بسیار مثبت در مورد آثار گراس ندارند، با آن هم به سبب "طبل حلبی" هیچ نویسندهُ دیگر آلمانی را مستحقتر از گراس برای دریافت جایزه نوبل نمی دانند.
آخرین اثر گراس "هنگام پوست کردن پیاز" است که در سال 2006 به نشر رسید. گراس در این اثر جهانی را تعریف می کند که وی در آن رشد کرده است. این اثر از زمان طفولیت تا آغاز نوشتن "طبل حلبی" را در بر می گیرد.
گراس در این کتاب برای نخستین بار از عضویتش در بخش سلاح "سازمان دفاعی" که مخوف ترین بخش حزب نازی بود، حرف می زند. این سازمان به اندازه یی قدرت داشت که آن را دولت در دولت می نامند. اکثر کشتارهای انفرادی و دسته جمعی از جانب همین سازمان صورت گرفته است. این سازمان در آغاز، قبل از به قدرت رسیدن نازی ها فقط وظیفه حفاظت از شخص هیتلر را داشت.
هر چند گراس جوان و به قول خودش دور از خرد، نا خواسته در این سازمان عضو شد و با آثار بعدی، به ویژه با رومان "طبل حلبی"، نفرتش را از جریان ناسیونال سوسیالیزم هیتلری به تکرار نشان داده است ،با آن هم، این اعترافش باعث بحث های فراوانی در رابطه با شخصیتش گردید. گراس می توانست عضویتش را در آن سازمان برای همیشه پنهان نگه دارد، اما وجدانش اجازه نداد.
دویچه وله /
ویراستار: عاصف حسینی