آیا انسان میتواند به پورن معتاد شود؟
۱۴۰۱ اسفند ۳, چهارشنبهاگر در گوگل «اعتیاد به پورن» به زبان انگلیسی (Porn addiction) جستجو شود، صدها مطلبی به ظاهر مشهور در این رابطه پیدا میشود. این مطالب به شخص جستجوکننده اطمینان میدهد که در این مشکل تنها نیست و توصیههایی در مورد دسترسی به کمک ارائه میکند.
به صفحه اینستاگرام ما بپیوندید!
علاوه بر این، وبسایتهای زیادی وجود دارد که مختص برای کمک به افراد به اصطلاح معتاد به پورن ایجاد شده اند، مانند « NoFap» و «Your Brain on Porn».
اما جالب این است که براساس همه چهارچوبهای ردهبندی روانشناسی، یک شخص نمیتواند به لحاظ بالینی به تولیدات پورنوگرافیک معتاد شود. در سیستم ردهبندی اختلالات روانی «انجمن داکتران امریکا» یا سیستم «طبقه بندی آماری بیماریها» در سازمان جهانی صحت، اعتیاد به سکس و اعتیاد به پورنوگرافی وجود ندارد.
بیشتر بخوانید: چرا علاقمندی زنان به تماشای فیلم های برهنه بیشتر شده است؟
اما آنهایی که خود شان یا شریک زندگی شان این را تجربه کرده اند، میدانند که استفاده از پورن میتواند از کنترول خارج شود و به جایی برسد که به رابطه زناشویی آسیب بزند. همه وبسایتها، اعترافها در یوتیوب و مطالبی که در این زمینه وجود دارند، از هیچ سرچشمه نگرفته اند. پس اعتیاد به پورن چیست؟
پیچیدگی اخلاقی
بر اساس مقالهای که در سال ۲۰۱۶ در ژورنال «اعتیاد جنسی و جبر ناخودآگاه» نشر شد، عبارت «اعتیاد به پورن» نخست در اواخر دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده امریکا مورد استفاده قرار گرفت. این عبارت با «جنبش اخلاق اکثریت» ارتباط داشت که یک سازمان سیاسی مرتبط با جنبش حقوق مسیحیان در حزب جمهوریخواه ایالات متحده امریکا بود و به تبلیغ آنچه «ارزشهای سنتی خانواده» میخواند، باور داشت. رهبران این جنبش به این باور بودند که استفاده از پورنوگرافی تهدیدی را متوجه ازدواج «ناب» و این ارزشها میسازد.
اعتیاد به پورن چیزی است که انسان خودش میتواند تشخیص دهد. جوشوا گروبس، روانشناس بالینی و محقق اعتیاد به پورن در دانشگاه ایالتی بولینگ گرین در اوهایو میگوید این که شخصی به پورن معتاد هست یا نه، غالباً بستگی به اعتقادات اخلاقیاش در مورد استفاده از پورنوگرافی دارد.
بیشتر بخوانید: فیلم تقلبی سکس کودکان؛ دامی برای پیدوفیل های اینترنتی
گروبس این پدیده را «تضاد اخلاقی» مینامد؛ یعنی آنهایی که پورن را از لحاظ اخلاقی نادرست میدانند اما به تماشای آن ادامه میدهند، ممکن معتقد به این باشند که مشکل دارند یا اعتیاد دارند، هرچند میزان تماشای پورن توسط آنها براساس برخی نورمهای دیگر شاید عادی باشد.
برای این افراد، تماشای محتوای پورن مانند سایر اشکال کلاسیک اعتیاد بر زندگی شان تاثیر نمیگذارد و مشکل اصلی شاید بیشتر شرم و بدنامی ناشی از تماشای پورن باشد، تا وابستگی واقعی به آن.
غیرعادینگری سکس
بخشی از مشکل در شامل ساختن سکس و پورن در ردهبندیهای اعتیاد به کلیشهها و برچسبهایی نهفته است که این موضوعات به همراه دارد.
غالباً قضاوتهای اخلاقی تعیین میکنند که میل جنسی تا چه میزانی از نظر اجتماعی قابل قبول باشد. به همین دلیل نیز است که برخی عادات جنسی هرچند کاملاً عادی هم باشد، به خاطری که مطابق نرمهای پذیرفته شده نمیباشد، غیرعادی به نظر میرسد.
بهترین مثال این غیرعادینگری (pathologization) همجنسگرایی است. همجنسگرایی تا اوایل دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده امریکا به عنوان یک بیماری واقعی روانی دانسته میشد که ریشه در کلیشههای دینی و اخلاقی داشت.
در همین زمینه: سکس و بدن
کیث همفریس، روانشناس در دانشگاه استرانفورد و مشاور سیاستهای دارویی کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری بارک اوباما، به دویچه وله گفت برای پی بردن به این که آیا رفتار جنسی یک شخص مشکلی است که باید توسط روانشناس یا رواندرمان تداوی شود، غالباً این سوالها را از او میپرسد: «آیا از این رفتار واقعاً لذت میبری؟ آیا عملکرد زندگیات عادی است؟ آیا این رفتار بر کار و یا سلامتیات تاثیری میگذارد؟ آیا این رفتار یا عادت رابطهات با دیگران را خراب میکند؟»
همفریس توضیح میدهد: «اگر هیچ کدام این موارد پیش نمیآید، پس این بستگی به شیوه زندگیات دارد، درست؟ به خاطری که آسیبی در این کار وجود ندارد. تا زمانی که کسی به خود و به دیگران آسیب وارد نکند، این ربطی به طبابت ندارد. این کاری نیست که ما چیزی انجام داده بتوانیم. ما برای کسانی هستیم که به اشکالی آسیب دیده باشند، بیمار باشند یا هر عنوانی که برایش انتخاب میکنید. وظیفه ما نیست که قضاوتها را تائید کنیم یا دیدگاههای اخلاقی مردم را از بین ببریم.»
خارج از این بحث، رفتارهای جنسی خارج از کنترول وجود دارد
جدا از پیشداوریها و قضاوتها، روانشناسان موافق اند که میل بیش از اندازه به پورن و سکس وجود دارد و میتواند به انسان آسیب بزند. این عادات میتواند در انسان اجبار ناخودآگاه یا بیاختیاری ایجاد کند و شغل و رابطه انسان را به خطر اندازد.
ایزابیلا هاوزر، پروفیسور رشته رواندرمانی و رئیس بخش روانشناسی و رواندرمانی در شفاخانه دانشگاه شاریته در برلین، میگوید که در ۳۰ سال زندگی شغلیاش تنها دو فرد معتاد به سکس را تداوی کرده است. او میگوید که این دو نفر هر روز تا پنج بار یا تولیدات پورن تماشا میکردند یا سکس داشتند و این بر رابطه آنها تاثیر منفی گذاشته و به آلت تناسلی شان آسیب زده بود.
مشکل کنترول میل و هوسهای مرتبط با سکس در مردان بیشتر دیده شده است، هرچند زنان نیز چنین تجربیاتی دارند.
با وجود این که در مورد اعتیاد به سکس زیاد صحبت میشود و هاروی واینستین، فیلمساز معروف امریکایی نیز در محاکمهاش به اتهام تجاوز جنسی مدعی شده بود که اعتیاد به سکس دارد، تحقیقات عمیق زیادی در مورد این مشکل و عوامل آن صورت نگرفته است. علاوه بر این که تحقیق در این رابطه به صورت عمومی مشکل است، بودجه زیادی نیز در این زمینه وجود ندارد و به خاطر کلیشههای اخلاقی، یافتن اشتراککنندگان چنین تحقیقاتی سخت است.
گروبس میگوید: «ما از هزاران سال به این سو میدانیم که افرادی هستند که رفتارهای جنسی بیش از حد و خارج از کنترول دارند و این مشکلات بزرگی در زندگی آنها ایجاد میکند. این که آیا رفتارهای بیش از حد زیاد، غیر اختیاری و خارج از کنترول میتواند اعتیاد به شمار رود، یک سوال دیگر است.»
ویدیوهای معلوماتی را در صفحه یوتیوب ما ببینید!
آیا انسان میتواند به چیزهای دیگر غیر از مواد مخدر معتاد شود؟
به صورت سنتی، کارشناسان معتقد بودند که انسان تنها میتواند به برخی مواد معتاد شود. اما در دهه ۹۰ روانشناسان تلاش کردند ردهبندیها را گسترش بدهند و چیزی زیر عنوان «اعتیاد رفتاری» را اضافه کردند که اعتیاد به سکس یا پورن میتواند در همین بخش قرار بگیرد.
روانشناسان گفته اند که مردم میتوانند با استفاده بیش از حد از اینترنت، بازی کردن ویدیوگیم، سکس، قمار، ورزش، خوردن و خرید دچار اعتیاد رفتاری شوند.
البته این هنوز مورد مناقشه است که آیا این مشکلات به عنوان اعتیاد در نظر گرفته شوند یا اختلال در کنترول میل و هوس. در این رابطه توافقی در بین دانشمندان وجود ندارد.
گروبس میگوید: «من اعتیاد را این گونه تعریف خواهم کرد: استمرار یک عادت با وجود پیامدهایی که منجر به نوعی از وابستگی فیزیولوژیک میشود.» با وجود این، او میافزاید که برخی محققان نامدار تنها «وابستگی» را نشانه اعتیاد میدانند، اما تعدادی دیگر میگویند که «وابستگی» زیاد اهمیت ندارد.
همفریس به این باور است که رفتارهای درونرانشی و خارج از اختیار زمانی در زمره اعتیاد شمرده میشود که به خود شخص یا افراد دیگری آسیب بزند. او از وضعیتی صحبت میکند که یک شخص در زمان تجربه این مشکل بگوید: «من میدانم این بد است، اما نمیتوانم متوقف کنم.»