امریکا؛ ابرقدرت بی قدرت در خاور نزدیک
۱۳۹۳ تیر ۱۸, چهارشنبهحسن منیمنه از "جرمن مارشال فند" در مصاحبه ای با دویچه وله انتقاد می کند که «ایالات متحده امریکا از مسئولیت هایش به مثابه حافظ امنیت و گفتگو در خاور نزدیک شانه خالی می کند». خاور نزدیک در جریان چند سال معدود به حیث یک منطقه بحران زای آتشین و خطرناک تبدیل شده است. در کنار لیبیا، مصر، ایران و سوریه، در این تازگی ها جنگ ها و زد و خوردهای خونین در عراق و به ویژه شعله ور شدن تقابل میان فلسطینی ها و اسرائیل در محراق توجه افکار عامه جهانی قرار گرفته است. پس از راکت پراگنی فلسطینی ها بر اسرائیل و اقدامات تلافی جویانه اسرائیل، خطر یک حمله بزرگ اسرائیل بر نوار غزه، وخامت اوضاع را به مرحله تازه ای رسانده است. پس از آن که ابتکار صلح امریکایی با تلاش های جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا، نتیجه نداد، اکنون به نظر می رسد که امریکایی ها به طور ناخودآگاه در برابر ویرانه های تلاش های شان قرار گرفته اند.
حسن منیمنه سیاست رئیس جمهور بارک اوباما در قبال خاور نزدیک را مسئول این گسست می داند: «بسیاری از اغتشاش های موجود در منطقه نتیجه خلائی است که ایالات متحده امریکا پشت سر گذاشته است». به گفته او، ایالات متحده امریکا فاقد هرگونه بینش است و علاوه بر این دیگر برای متحدان منطقه یی اش یک لنگر ثبات شمرده نمی شود.
آیا اوباما خاور نزدیک را از دست داده است؟
ویکتور دیویس هنسن، کارشناس امنیتی چنین نظری دارد. او در مقاله ای برای نشریه آنلاین "نشنل ریویو"، زیر عنوان «چگونه اوباما خاور نزدیک را از دست داد»، نوشته است. این پروفیسور دانشگاه ستنفورد کالیفورنیا در یک محاسبه قاطع رئیس جمهور اوباما را متهم ساخته است که سیاست و ایدئولوژی را در بند منافعی قرار داده است که به دشواری در منطقه به دست می آیند.
"واشنگتن پُست"، جنگ در عراق را یک نمونه خاص و بسیار آشکار شکست جاری سیاست امریکا در خاور نزدیک می داند. به نوشته این روزنامه، امریکایی ها فرضیه حکومت اوباما را تکرار می کنند که تنها یک حکومت فراگیر شیعیان، سنی ها و کردها می تواند از مصیبت جلوگیری کند.
منیمنه، در این سیاست فقدان دوراندیشی را ملاحظه می کند. او می گوید: «من می دانم که این صدا طنین خشن دارد. در غیر آن من نمی توانم توضیح بدهم که چرا ممکن بود سوریه یک پرورشگاه جهادگرایی بزرگتر و حتا بسیار خطرناکتر از آنچه گردد که ما در افغانستان می بینیم». به گفته او، چند سال پیش می شد «به طور فعال» با وسایل نسبتاً محدودتری اقدام کرد: «امروز ما باید برای آنچه حالا در سوریه و عراق اتفاق می افتد، منابع بزرگی را بسیج کنیم».
آرزومندی های غیر واقع بینانه
واشنگتن پست در عین سرمقاله اش انتقاد می کند که یکی از عادات خراب حکومت اوباما این است که استراتژی خاور نزدیک اش را آرزومندی ها هدایت می کند. به نوشته این روزنامه، از دید امروزی تقاضای کناره گیری بشار اسد همان اندازه غیرواقع بینانه بود که تصور می شد جنرال های مصری مردم شان را دوباره به سرزمین موعود دموکراسی هدایت می کنند.
به گفته حسن منیمنه، یکی از نقاط ضعف دیگر این است که رئیس جمهور بارک اوباما در سیاست خاور نزدیک پیوسته طفره روی کرده است. در سه سال اخیر او سه دکترین یا آئین سیاسی را ارائه کرده است که یکی با دیگری متضاد اند. نخستین دکترین «استثناء گرایی امریکایی» در مورد لیبیا بود که گفته می شود سیاست ایالات متحده امریکا نه تنها بر مبنای منافع اش، بلکه همچنان بر اساس ارزش هایش هدایت شده است. «دومین دکترین مغشوش» تعیین خط سرخ است که بسیار از آن سخن به میان می آمد که مربوط به تخطی رئیس جمهور سوریه در استفاده از سلاح های کیمیایی بود. البته این دکترین، بدون اجرایی ساختن تهدید به حملات هوایی بود. سرانجام در "ویست پاینت"، یک منطقه محفوظ نظامی در نیویارک، اوباما یک تغییر 180 درجه یی به عمل آورد و بازهم منافع ایالات متحده امریکا را، قطع نظر از این که کدام ارزش در معرض خطر قرار دارد، در مرکز سیاست های کشورش قرار داد.
ویکتور دیویس هنسن، در نشریه " نشنل ریویو" نتیجه گیری می کند که امریکا در خاور نزدیک کاری کرد که از دوستان دور شود، دشمنان را تشیجع و تروریست های تندرو اسلامگرا را تکثیر کند. این بر موضع امریکا در منطقه نیز تاثیر داشته است. به گفته او، هیچ گاهی موضع امریکا چنین ضعیف نبوده است. چنان که اداره اوباما جنرال های مصری را تهدید کرد که در صورت ادامه تخطی های حقوق بشر، میلیاردها کمک نظامی اش را به این کشور قطع می کند. در عین زمان، جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا به قاهره سفر نمود و با لحن آرامی از سر گرفتن کمک های نظامی را اعلام نمود. این درست فقط چند روز پیش از اعلام حکم اعدام دستجمعی طرفداران مرسی رئیس جمهور پیشین مصر بود.
بینش استراتژیک در کجاست؟
در این هم جای تردید وجود دارد که آیا نوری المالکی نخست وزیر عراق بنا به توصیه امریکایی ها رفتار خواهد کرد تا یک حکومت فراگیر با نمایندگان همه مذاهب و گروه های قومی تشکیل دهد. این که امریکایی ها تا رعایت تقاضاهای شان، او را در مبارزه علیه داعش حمایت هوایی نظامی نمی کنند، به نظر می رسد راه حلی پیدا خواهد شد. از قرار معلوم ایران و سایر متحدان، حمایتی را که امریکا دریغ داشته است، جبران می کنند.
از نگاه منیمنه، کارشناس "جرمن مارشال فند"، با این هم ایالات متحده امریکا می تواند دست به کار شود و بهایی نیز که بابت آن می پردازد آن قدر زیاد نیست. برای برپا داشتن دوباره نقش رهبری کننده ایالات متحده امریکا باید هیچ نیروی زمینی توظیف نشود. همچنان ایجاب عملیاتی با مخارج مالی هنگفت را نیز نمی کند. بلکه منیمنه توصیه می کند که ایالات متحده امریکا در برابر همه، به متحدانش اطمینان بدهد که یک بینش استراتژیک برای منطقه دارد و خود را به این استراتژی متعهد می داند.
حتا اگر ایالات متحده امریکا در حالت افول وقفه ناپذیر هم باشد، منیمنه مطمئن است که «هنوز هم در جهانی با یک ابر قدرت زندگی می کنیم. این ابرقدرت نباید به حیث پولیس جهانی کار کند، بلکه باید یک چتر محافظ گردد که در سایه آن رسیدن به ترتیبات منطقه یی ممکن باشد».