برگشت دوباره پناهجویان به آتن
۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبهمترو به سوی آتن خیلی مزدحم است. بیژن مرتضوی و دوستان اش از روی شوخی ریش خود را باهمدیگر مقایسه میکنند که در هنگام بود و باش در مرز یونان رشد نموده است. بیژن می گوید: «چی میتوانم بگویم؟ مدت دو هفته را در اردوگاه سپری نمودیم، با رسیدن به آلمان خیلی سریع به سلمانی خواهم رفت»
مرتضوی که با پنج دوست خود تحصیل کرده ایران اند در حال وارد شدن به یکی از استدیوم های ورزشی هاکی است. این مرکز به تازه گی به یکی از اردوگاه های مهاجرین در حومه منطقه ایلینکو در شهر آتن مبدل شده است. تا حال این گروه از جوانان در قریه کوچک ایدومینی، که در مرز میان یونان و مقدونیه است، گیر مانده بودند. این محل پس از مسدود شدن مرز بر روی پناهجویان "مناطق امن" مانند ایران، پاکستان و مراکش به یکی از محلات با درجه بالای خشونت و بدرفتاری در برابر پناهجویان مبدل شده بود.
از 18 ام ماه نومبر مقدونیه تنها اجازه عبور از مرز خود را برای پناهجویان افغان، سوری و عراقی داد. این امر سبب شد که نزدیک به 2 هزار پناهجوی کشور های دیگر در این مرز بی سرنوشت باقی بمانند. بر بنیاد گفته های برخی کارمندان یکی از نهاد های غیر دولتی که در آن محل کار میکنند، با بد تر شدن وضعیت، از هفته گذشته تا اکنون روزانه از 150 تا 200 تن این منطقه را به مقصد استقرار مجدد در آتن ترک میکنند.
نقطه عطف بحران کنونی که سبب گیر ماندن مهاجرین در منطقه ایدومینی و قسمآ برگشت آنان به یونان شده است، یکسان عمل کردن موانع قانونی و فزیکی دانسته میشود. در حال حاضر مرکز یونان پناهجویان را از دو طرف در خود جا می دهد یکی برگشت کننده گان از مرز مقدونیه و دوم تازه وارد شده گان از ترکیه. این امر سبب نگرانی برخی از کارمندان کمک های بشری در شهر و بی علاقه گی دیگران شده است.
کریستوف یکی از رضاکاران در این اردوگاه ورزشی که نمی خواهد تخلص خود را شریک سازد، می گوید: «این اردوگاه مملو از پناهجویان شده است، پس از این افراد ما هیچ جایی برای پذیرش دیگران نداریم» کریستوف در حال رهنمایی این گروه جوانان ایرانی که با مرتضوی یکجا اند، میباشد. او این گروه را به محلی هدایت می کند که در آن جا ایرانی ها بوده و این گروه نیز شب و روز خود را روی کمپل ها بر روی فرش باید بگذراند.
به گفته ماریوس کاراگیاناکیس یکی از هماهنگ کننده گان خدمات ملکی یونان و پذیرای اولیه، زمین استدیوم ورزشی هاکی از جمله محلاتی است که از سوی سازمان ملل منابع مالی آن پرداخته شده و در حال حاضر 400 تن را در خود جا داده است. او می گوید، مردان مجرد از شمال افریقا و ایران اکثریت این رقم را تشکیل داده که بیشتر آنان سرافگنده و پریشان به این جا آمده اند. پنجره های شکسته و ریخته یادآور خاطرات گذشته است.
بازی طفلانه
کاراگیاناکیس که یک کارمند یونانی است در جریان صحبت تلفونی با یک ترجمان پیوسته سگرت دود میکند. چشمان آبی او به سرخی مبدل شده است. این ترجمان حکایت از نوجوانی دارد که هنگام سرفه خون از دهنش بیرون میشود. به گفته ترجمان احتمالا این یکی از کسان دیگری باشد که افزون بر چهار تن دیگر به تازه گی به مرض توبرکلوز مصاب شده باشد. این کارمند خیریه که پس از 3 ساعت خواب در شب، دوباره برگشته است مداوم سگرت گرفته و میگوید: «وضعیت بسیار بدتر از آن است که احتمال میرفت. او میگوید: «این مانند یک بازی طفلانه است، وضعیت در مقایسه به دو سال قبل جزیره ساموس بدتر شده است. ما یک نوع سیستم پذیرش داریم و در عین حال تجارب گوناگون را کسب میکنیم.... »
استدیوم ورزشی تکواندو
کمی پیشتر از این در منطقه شمالی یکی از ورزشگاه های بزرگ دیگر تکواندو برای اسکان پناهجویان آماده شد. در این محل کوتزیانس مسئول هماهنگی میباشد. او میگوید، در این جا میتوان 1700 تن را جابجا نمود، اما به دلیل امنیتی ما می خواهیم تا 1000 تن را در این محل بپذیریم. در این اردوگاه، پناهجویان بالای تخت های خواب و روی فرش این پرورشگاه می خوابند و سه وقت نان آنان از طرف نیروهای دریایی یونان به گونه رضاکارانه برای شان داده می شود.
او می افزاید: «انسان ها باید با هم نوع خود انسان دوستانه برخورد نماید، پس همه چیز آسان خواهد شد». اما او بعد تر در خصوص امکانات بیشتر آن هم در درازمدت برای پناهجویان در این محل مطمین به نظر نمی رسد. او می افزاید: «فکر نمی کنم که محل مناسبی برای نگهداری پناهجویان اینجا خواهد بود».
خبرنگاران اجازه ورود به این محل را ندارند. از میان آن همه، 20 پناهجویی که به بیرون آمده گفته اند: تنها یکی از آنان بالای تخت خواب می کند و دیگران همه روی فرش می خوابند. یکی از آنها که احمد عبده محمد نام دارد و تبعه سومالیا است، می گوید: «من بیمار هستم، خواب کرده نمی توانم، باید بیدار باشم و تمام جانم درد میکند.»
اردوگاه بهتر در یونان
لاری های مملو از پاره های آهن بالای جاده های خاکی این منطقه صنعتی جایی که اردوگاه مهاجرین، 750 تن را میزبانی میکند، در رفت و آمد می باشند. هم ردیف با یک دیگر نزدیک به 100 اتاق کانتینری که هر کدام آن یک حمام و تشناب را نیز دارا می باشد، در این جا قرار دارند. به گفته یکی از کارمندان محلی «این یکی از بهترین اردوگاه های یونان به شمار میرود».
به گفته محمد عبدالرسایل مدیر این اردوگاه، شنبه گذشته در این محل 435 پناهجو حضور داشت. او، در حالی که از ارایه جزییات بیشتر خود داری می کند، اما می گوید که آنان برنامه ای را برای گسترش این مرکز روی دست دارند.او می افزاید: «قبلا این جا پر از پناهجویان بود و سه صد تن مجبور بودند که به بیرون از این اردوگاه بخوابند، چرا که جایی دیگر برای رفتن نداشتند». او اضافه کرد: «حالا اگر مردم بیشتر این جا بیایند ما جای بیشتر در اختیار داریم، و میتوانیم ورزشگاه های بیشتر را در آینده بر روی آنان باز کنیم. از زمان گشایش آن که در ماه اگست سال جاری صورت گرفت 9725 تن را میزبانی کرده است.»
زنده گی دشوار در اروپا
آنانی که از عهده اش برآمده میتوانند، برای خود هوتل به کرایه می گیرند. به عنوان گزینه های بعدی، اجاره گیرنده گان زمین های دولتی هم برای پناهجویان تهیه اسکان را در نظر گرفته اند. تا حال همه آنان نمیخواهند که اوقات خود را در یونان سپری کنند. بیژن مرتضوی با دوستان خود به چمن ورزشگاه هاکی با خشم و غضب رسیده اند. آنان می گویند که دوباره به ایران بر می گردند. او می گوید: «من پس از گذراندن دو شب و رفع بی خوابی در این ورزشگاه دوباره به ایران بر می گردم.»
صبح روز آخر هفته مرتضوی همراه با دوستان خود در چهارراهی "ویکتوریا" در مرکز شهر آتن در میان آواره گان، افراد مست و گدایان نشسته و روی عملی کردن برنامه برگشت خود فکر میکند. او می گوید: «زنده گی در اروپا خیلی دشوار است، آب هزینه بر می دارد، خواب هزینه بر می دارد، برای همه چیز نیاز به پول دارید... و اینجا هیچ کاری در یونان میسر نیست.»
مرتضوی میگوید، او با قاچاقبران صحبت کرده بود که رسیدن هر شخص به آلمان 1000 یورو معادل 1087 دالر هزینه بر خواهد داشت. بعضی کسان دیگر در این چهار راه سر گرم فروش اسناد تقلبی سوریه در بدل 150 یورو بودند. مرتضوی گفت، دوستان دیگرش در تلاش اند که با بخت آزمایی رسیدن به شمال اروپا سفر را در پیش گیرند، اما این برنامه برای او جذابیت ندارد. او می گوید: «این کارایی ندارد، آن ها من را دستگیر نموده دوباره میفرستند. من دوباره به ایران می روم.»