بن لادن رهبردینی یا جنجگوی دهشت افگن؟
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعههانتینگتون در کتابش پیشبینی کرده بود که تمدن ها به ویژه تمدن غرب و اسلام دچار شکافی پر نشدنی هستند، که به مرور زمان باعث تنش و کشش شدید خواهد شد.
اما آیا واقعا حملات یازده سپتمبر پیشبینی هانتینگتون بود؟ آیا بن لادن و القاعده نمایندگان دنیای اسلام و عرب به شمار می روند، که ستیز آنها ستیز یک تمدن به شمار آید؟
هرچند حملات متعدد تروریستی سبب میشد تا نظریه ی هانتینگتون در افکار عمومی پر رنگ تر شود، اما سیاستمداران غربی همیشه تلاش کرده اند تا بن لادن، القاعده و گروه های تندرو اسلامگرا را از تمدن اسلامی جدا تلقی کنند.
دیدگاه های غرب درباره بن لادن
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ی امریکا در سخنرانی خود در مورد مرگ بن لادن خاطر نشان کرد: "حملات القاعده بر ضد تمام دنیا بود؛ در لندن، استانبول، بالی و بسیاری از مناطق دیگر، بسیار مردم بیگناه که بیشتر آنها مسلمان بودند، در بازار و مسجد در مترو و فرودگاه ها مورد هدف قرار گرفتند. هر حمله بر اساس یک ایدئولوژی خشونت انجام شد که هیچ ارزشی برای زندگی انسان و کرامت انسانی قائل نیست."
گرچه جورج دبلیو بوش، رییس جمهور پیشین امریکا نخست تحت تاثیر حملات تروریستی 2001، آن را به جنگ صلیبی تشبیه کرد؛ اما باراک اوباما، رییس جمهور امریکا اکنون به صراحت میخواهد حساب بن لادن را از مسلمانان جدا کند. اوباما پس از کشته شدن بن لادن گفت: "من روشن ساخته ام، آنچنانی که رییس جمهور بوش دقیقا پس از یازده سپتمر گفت؛ جنگ ما بر ضد اسلام نیست، بن لادن یک رهبر مسلمان نبود. او یک قاتل کشتار جمعی مسلمانان بود؛ و به راستی که القاعده بسیاری از مسلمانان را در کشورهای زیادی به شمول اینجا، کشته است."
اما برخی از کارشناسان بر این باورند که هرچند بن لادن به عنوان سمبولی از تروریزم نابود شد، اما آن ایدئولوژی که خواستگاه خشونت او بود همچنان باقی است. مایکل شوه، مامور سابق سازمان استخبارات امریکا، و استاد دانشگاه جورج تاون باور دارد که "بن لادن یک باور بود، همانند آن که یک سازمان باشد. و کشتن یک باور بسیار دشوارتر از کشتن یک انسان است."
اما این سوال هنوز باقی است که آیا باور او، همان باور مسلمانان است؟
برای روشن ساختن این سوال، شاید بتوان از روش و تاکتیک های جنگی و هدفهای القاعده و گروههای مرتبط با آن، به عنوان شاخص استفاده کرد. به عنوان مثال مبنای روش جنگی القاعده در حملات یازده سپتمبر، و دیگر حملات در لندن و مادرید، استفاده از سلاح های کشتار جمعی و هدف های تفکیک ناشده و کور بوده است.
روش عملیات انتحاری که توسط گروه ها جنگجوی دیگر مانند طالبان در افغانستان و پاکستان اجرا میشود، نیز بر روشهای متدوال القاعده و نظام اخلاقی آن استوار است. استفاده از اطفال در حملات انتحاری، بمبگذاری های انتحاری در مراکز بازاری، و قتل افراد ملکی، به ویژه مسلمانان در افغانستان، شاخص هایی هستند که گویا در ایدئولوژی بن لادنی، و تاکتیک جنگی او پذیرفته شده می باشند.
به درستی، پاسخ به این پرسش که این گونه حملات تا چه اندازه در اسلام توجیه شده است، بسیار دشوار میباشد؛ اما القاعده و گروه های مرتبط با آن، بارها علمای دینی را که عملیات انتحاری را حرام میدانستند و یا آرای دینی میانه روی داشتند، ترور کرده اند.
اشراف زاده ی جنگجو
بن لادن، اشراف زاده ی سعودی هرچند که خود نه عالم دینی بود، و نه توانسته بود آرای علمای بزرگ اسلام را با خود همراه کند، با آن هم توانسته بود با استفاده از سابقه ی جهاد برضد کمونیزم در افغانستان، خود را مسلمانی جهادگر معرفی کند. اما شواهد نشان میدهد که او و آرای دینی او تنها بین حلقه ی بسته یی از مسلمانان هواخواه داشت، نه تمام مسلمانان. حتا برخی از اعضای خانواده ی او نیز پا بند عقاید سختگیرانه ی القاعده ای نبوده اند. عکس های منتشرشده از برخی اعضای خانواده بن لادن گواه آنست که برعکس اسلام سختگیرانه ای که هواداران او برمردم تحمیل میکنند، دختران و زنان خانواده ی او حجاب خیلی عادی را هم رعایت نمیکنند.
انگلا مرکل صدراعظم آلمان به عنوان رهبر کشوری که یکی از بزرگترین جمعیت های مسلمان را در غرب دارد بر این باور است که رفتار بن لادن بر اساس موازین اسلام نبود. او میگوید: "بن لادن ادعا میکرد که بر اساس موازین اسلام عمل میکند، اما در واقع عمل او استهزا و توهین به این باور دینی بود؛ توهین به هر دین دیگری که در این دنیا وجود دارد."
ائدیولوژی بن لادنی
در سوی دیگر، برخی از کارشناسان بر این باورند که ایدئولوژی بن لادنی پیش از مرگ او، رو به انحطاط گذاشته بود. این کارشناسان به رستاخیز دموکراسی خواهی در دنیای عرب استناد میکنند که در آن هرگونه تمامیت خواهی و اتوریته ی دینی با الگوی طالبانی، یا دیکتاتوری سکولار توسط مردم پس زده شده است.
معمر قذافی رهبر لیبیا، بارها مخالفان خود را به ارتباط با شبکه ی القاعده متهم کرد تا به این ترتیب بتواند حمایت نیروهای غربی را از مخالفان کاهش بدهد؛ اما آنچه در تونس، مصر، سوریه، یمن، بحرین و لیبیا اتفاق می افتد گویا خلاف این ادعا را ثابت میکند.
حتا میتوان گفت که نظریه "برخورد تمدن ها"ی هانتینگتون نیز تنها دو سال پس از مرگ او باطل شد. چرا که پیشبینی هانتینگتون استوار بر جمعیت بزرگ رو به گسترش مسلمانان در کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا استوار بود و گمان میبرد که این جمعیت میلیاردی مسلمانان، به درستی نمیتوانند با ارزش های اجتماعی رایج غرب سازگار شوند. هانتینگتون همانند دیگر فیلسوفان و سیاستمداران نتوانسته بود خیزش نسل جوان دنیای عرب را که آشنا با ارزش های دموکراسی هستند، در معادله ی خود درست بسنجد.
دویچه وله - عاصف حسینی
ویراستار: سید روح الله یاسر