«اگر دانشگاهها باز نشود، مجبورم شوهر کنم»
۱۴۰۲ آبان ۱۲, جمعهزهرا (نام مستعار) ۱۹ سال سن دارد و در یکی از ناحیههای شهر غزنی زندگی میکند. او دوره مکتبش را با نمرات عالی به اتمام رسانده و یک سال تمام را در یکی از مراکز آموزشی شهر غزنی، آمادگی کانکور خوانده است. او میگوید: «به بهانههای مختلف، از خانواده اجازه گرفته و در صنفهای آمادگی کانکور شرکت میکردم.»
او دوره مکتب را نیز به دشواری به پایان رساند، چون خانوادهاش میخواستند او را به ازدواج بدهند، اما مقاومت کرده و خانواده را قانع ساخته بود که به دانشگاه برود.
زمانی که زهرا دورههای آموزشی کانکور را به اتمام رساند، نظام در افغانستان سقوط کرد و طالبان دوباره رویکار آمدند. با آمدن طالبان، دروازههای مکاتب، دانشگاهها و دفترهای کاری به روی زنان و دختران بسته شد. بسته شدن دانشگاهها بر روی دختران، مثل آب سردی بر بدن لاغر و نحیف زهرا پاشیده شد و بر تمام آرزوها و زحمات او نقطه پایان گذاشت. او میگوید: «وقتی این خبر را شنیدم، برای یک مدتی که دقیق نمیدانم چند ثانیه و دقیقه بود، احساس کردم که سرم گیج رفت، پیش چشمم تاریک شد و احساس ضعف در وجودم پیدا شد. جابجا نشستم. بعد از اینکه کمی به حال آمدم، هنوزهم باورم نمیشد و فکر میکردم که اشتباهی شنیدهام. همان روز، آغاز سیاه روزیهای من بود.»
مرتبط: دو سالگی ممنوعیت آموزش دختران؛ «نقض توجیهناپذیر حقوق بشر»
اگر دروازههای دانشگاهها بر روی دختران بسته نمیشد، زهرا دوست داشت که در رشته حقوق درس بخواند و روزی وکیل و قاضی معتبری شود، تا بتواند در برابر بیعدالتیها بایستد و از حقوق پایمالشده افراد دفاع کند. زهرا از شدت علاقهاش به رشته حقوق و وکالت چنین میگوید: «در دورهای که مکتب و آمادگی کانکور میخواندم، هر شب خواب میدیدم که از امتحان کانکور عبور کردهام و در دانشگاه کابل رشته حقوق میخوانم و خیلی خوشحال هستم. هنوز هم شبها خواب من این است که لباس قاضی را میپوشم.»
زهرا در ادامه میگوید: «بعد از اینکه دروازههای مکاتب و دانشگاهها بر روی دختران بسته گردید، تاریکیهای زندگی من هم شروع شد؛ خانواده تصمیم گرفتند که من باید ازدواج کنم. تنها دلیلشان از ازدواج کردنم این است که حالا دختران اجازه مکتب و دانشگاه رفتن ندارند، در دفاتر کاری هم نمیتوانند فعالیت کنند؛ لذا مرا مجبور کردهاند که باید ازدواج کنم. کسی که خواستگارم هست، بیشتر از ۳۵ سال سن دارد و من در برابر او مثل دختر خردسالش معلوم میشوم. چندین بار از این ازدواج سرپیچی کردهام، ولی هر بار با لت و کوب برادرم مواجه شدهام. هر باری که سرپیچی میکنم، لت و کوب را به جان میخرم و منتظرم که شاید در این فرصت، دروازههای دانشگاه باز شود، از دختران امتحان کانکور بگیرند، ولی هیچ خبری از کانکور و دانشگاه نمیشود.»
زهرا میگوید وضعیت به حدی برایش تنگ شده که چند بار اقدام به خودکشی کرده و به شفاخانه انتقال داده شده است. او در مورد حالت روحی خود چنین میگوید: «تمامی این فشارها و چندین بار اقدام به خودکشی باعث شده است که شدیداً افسرده شوم. دایم سردرد هستم و در این اواخر، کمکم فراموشی پیدا کردهام.»
زهرا یکی از صدها هزار دختری است که با تسلط طالبان بر افغانستان دچار چنین سرنوشتی شده است. از زمان بسته شدن دروازههای مکاتب و دانشگاهها، دختران محروم از مکتب و دانشگاه در وضعیت مشابه قرار دارند. تداوم این وضعیت، باعث مشکلات جدی برای دختران و زنان افغانستان خواهد گردید.
مرتبط: آیا ملاهای پاکستانی مانع آموزش دختران در افغانستان میشوند؟
شهلا فرید، استاد سابق دانشکده حقوق دانشگاه کابل و نویسنده هفت عنوان کتاب درسی و تحقیقی در رابطه به زنان میگوید: «تداوم بسته ماندن مکاتب و دانشگاهها نه تنها به ضرر زنان که به ضرر تمام جامعه افغانستان از لحاظ اقتصادی، تعلیمی، علمی و... خواهد بود و سیر انکشاف افغانستان را ۵۰ درصد بهعقب میاندازد؛ زیرا در طول ۲۰ سال اخیر، زنان خیلی زیادی در عرصههای علمی و تخصصی تحصیل و کار کردند و در بازسازی افغانستان نقش داشتند و با حذف زنان از جامعه، در حقیقت از انکشاف افغانستان جلوگیری خواهد شد. پنج سال نبود زنان در عرصههای انکشافی کشور، به معنای صد سال رفتن به عقب خواهد بود.»
این استاد سابق دانشگاه میگوید: «ما شاهد فروش خیلی زیادی از دختران بودهایم که برای تأمین نفقه سایر اعضای خانواده، دختر خرد سال خود را فروخته و یا به ازدواج اجباری وادار کردهاند.»
در حکومت طالبان، فرمانهای زیادی برای محدودیت آزادیها و حقوق زنان وضع شده است و دختران و زنان هیچ مرجعی ندارند تا در صورت مواجه شدن با خشونت به آنها مراجعه کنند.
در این رابطه شهلا فرید میگوید: «متأسفانه طالبان به هیچگونه قوانین بینالمللی و کنوانسیونهای بینالمللی پابند نیستند و قوانینی که در ده سال اخیر حکومت جمهوریت در روشنایی دین و قرآن کریم تدوین شده بود که زنان نیز در تدوین آن نقش برجسته داشتند، در حکومت طالبان باطل اعلان شده و قوانین طالبانی که برگرفته از برداشتهای خودشان از دین هست، بر زنان و مردم افغانستان اعمال میشود. در همچون نظامی، نمیتوان برای بیرون رفت زنان از این مشکلات راه قانونی سراغ کرد. من نمیتوانم انکار کنم که در دورههای قبلی ازدواجهای اجباری وجود نداشته است، ولی راههای قانونی برای زنان وجود داشت و زنان به هوشیاری نسبی رسیده بودند، خانوادهها، نقش برجسته در جلوگیری از ازدواجهای اجباری و زیر سن داشتند؛ حالا در حکومت طالبان، این نقش معکوس شده است.»
این استاد سابق دانشگاه میگوید که تنها یک خانه امن زیر ریاست محبوبه سراج در افغانستان فعال مانده است، اما شرایط به شکلی است که زنان قربانی خشونت نمیتوانند به این نهاد مراجعه کنند و حتی اگر مراجعه بکنند، نهادهای قانونی برای دفاع از حقوق آنها وجود ندارد.
شهلا فرید در مورد این که چه راهحلهایی میتواند وجود داشته باشد، میگوید که باید بر طالبان هم در داخل و هم در سطح بینالمللی فشار وارد شود تا سیاست خود را در قبال زنان تغییر دهند.
او میگوید: «شورای امنیت سازمان ملل متحد باید این را بپذیرد که آپارتاید جنسیتی در مقابل زنان در افغانستان وجود دارد و تبعیض جنسیتی به اوج رسیده و کتله عظیم انسانی زنان از تمام فعالیتهای جامعه حذف شدهاند؛ حق تحصیل، حق تنفس هوای آزاد در بیرون، حق کار و ... را از آنها گرفته اند و اگر این روند تداوم پیدا کند، تا پنج سال آینده ما داکتر زن، روانشناس زن و معلم زن نداریم و تمام جامعه مردانه خواهد شد که مردان خدمات ارائه کنند و حتا امکان دارد که زنان از همین خدمات هم بهرهمند شده نتوانند.»
این گونه، با گذشت هر روز امیدواری زهرا به باز شدن دانشگاهها کمرنگتر میشود. او با چشمهای پر از اشک و گلوی پرعقده میگوید: «اگر دانشگاهها باز نشوند، مجبورم شوهر کنم و تسلیم خواستههای خانواده شوم.»