دختران افغانی که به دلیل عشق و خشونت به اروپا آواره شده اند
۱۳۹۸ آبان ۳۰, پنجشنبهزمانی که پارلمان افغانستان قانون منع خشونت علیه زنان را تصویب کرد، بسیاری فعالان حامی حقوق بشر از آن استقبال کردند. آن ها امیدوار بودند افرادی که در برابر زنان مرتکب جرائمی چون تجاوز جنسی، اسیدپاشی و یا ازدواج اجباری شده اند، دیگر نمیتوانند از چنگ قانون فرار کنند. اما امیدواری آنان به سرعت رنگ باخت و ده سال پس از آن هم ازدواج اجباری در سنین کودکی، ازدواج اجباری در قبال قرض خانواده و تهدید به «قتل ناموسی» با وجود غیرقانونی بودن آن، کماکان هر روزه در افغانستان صورت میگیرد.
مطالب ما را از طریق تلگرام دریافت کنید!
در اساسنامه سازمان ملل از ازدواج اجباری و ازدواج افرادی که به سن قانونی نرسیده اند، به عنوان «عملکردهای سنتی زیانبار» یاد میشود. این گونه اقدامات مغایر با قوانین بین المللی و قوانین افغانستان است و افراد قربانی در صورت ثبوت ادعای شان مستحق دریافت پناهندگی هستند.
اما در اروپا، کسب پناهندگی به خاطر تهدید و یا تجربه ازدواج اجباری به این آسانی نیست. در برخی موارد، مقام های مسئول از نقض حقوق زنان و دختران در افغانستان اطلاع ندارند و یا نمیخواهند بپذیرند که یک پناهجوی زن ممکن است در صورت پس فرستاده شدن در معرض بدرفتاری و خشونت و ازدواج اجباری قرار بگیرد.
به گفته عبدالوهاب واحدی، وکیل امور پناهندگی در شهر دارمشتات آلمان، سرنوشت این زنان اغلب به چگونگی تصمیم مقام های اداره مهاجرت وابسته است: «هر از گاهی آن ها به زن پناهجو می گویند: من حرف تو را باور نمیکنم. وضعیت نمیتواند آنقدر بد باشد.» در این گزارش، داستان گل مینا، رولا و لیما را بخوانید.
گل مینا
در سال ۲۰۱۷، دنیا از سرنوشت گل مینا با خبر شد؛ زن جوان پشتون که به سختی از یک «قتل ناموسی» بی رحمانه جان سالم به در برد. ما تصاویر او را در فرستنده تلویزیونی امریکایی «سی ان ان» و بریدگی های صورتش را که بر اثر ضربات تبر توسط برادرش ایجاد شده بود، در روزنامه ها دیدیم.
گل مینا زمانی که ۱۳ سال بیشتر نداشت، در پاکستان زن سوم مردی شد که او را هر روز لت و کوب میکرد. وقتی که گل مینا از دست او به خانواده اش شکایت کرد، آنها هم او او را تنبیه و نکوهش کردند.
پس از تحمل پنج سال بدرفتاری و لت و کوب، گل مینا با یک پسر جوان افغان آشنا شد و با او به شهر جلال آباد فرار کرد. چند روز بعد برادرش رد پای او را پیدا کرد و پس از کشتن دوست پسرش، سر و اعضای بدن گل مینا را با تبر شکست. گل مینا دو ماه را در شفاخانه به سر برد و بعد به یک سرپناه زنان در کابل نقل مکان کرد. خانواده اش او را طرد کرده بود. پنج سال بعد، در حالی که گل مینا ۱۸ سال بیشتر نداشت، وسایلش را جمع کرد و در چارچوب سهمیه بندی سازمان ملل که او را به عنوان پناهجو به رسمیت شناخته بود، به سویدن رفت تا آن جا زندگی جدیدی را آغاز کند.
رولا
گل مینا توانست برای دریافت پناهندگی از سوی سازمان ملل در پاکستان ثبت و راجستر شود. اما بیشتر زنان در افغانستان راهی برای ارائه تقاضای پناهندگی و نجات از وضعیت شان ندارند. شمار نسبتا اندکی از آن ها موفق به فرار میشوند و برای دریافت پناهندگی راهی سفر خطرناک به سوی اروپا میشوند. یکی از این زنان رولا (نام مستعار) بود که ازدواج اجباری در افغانستان او را تهدید میکرد و به این خاطر در سال ۲۰۱۵ به دنمارک فرار کرد.
رولا پس از کشته شدن شوهرش مجبور شد به عنوان خدمتکار برای شوهر خاله یا شوهر عمه اش (که مطمئن بود قاتل شوهرش است) کار کند. شوهر خاله یا عمه اش به او تجاوز میکرد و رفتار خشن داشت. او میخواست پس از مرگ همسرش با رولا ازدواج کند و تهدید میکرد که اگر او این درخواست را رد کند، به همه میگوید که رولا با مرد دیگری رابطه داشته است.
رولا که در سن ۲۵ سالگی به دنمارک رسیده بود، هر آنچه را که بر سرش آمده بود به مقام های مسئول تعریف کرد و خواهان پناهندگی شد، اما پاسخ منفی دریافت کرد. تا این که در اوائل سال یک محکمه در دنمارک تایید کرد که در صورت بازگردانده شدن به افغانستان، رولا را خطر ازدواج اجباری و سوءاستفاده تهدید میکند و نهادهای حکومتی در افغانستان نمیتوانند از او محافظت کنند. این زن جوان افغان در نهایت پناهندگی دریافت کرد.
«لیما»
یک زن جوان دیگر از یک منطقه روستایی برای دریافت پناهندگی مبارزه مشابهی را پشت سر گذراند. اشتباه «لیما» (نام مستعار) این بود که با مردی ازدواج کرد که دوستش داشت و صبر نکرد که خانواده اش در مورد سرنوشت او تصمیم بگیرند.
بعد به گزارش «Asylos» «اوضاع به سرعت برای او به وخامت گرایید. «Asylos» یک سازمان خیریه کوچک است که به وکیلان برای پیشبرد دوسیه پناهندگی لیما کمک کرد.
فشار اجتماعی بر زنان جوان برای تطابق با آنچه که از آن به عنوان وظیفه خانوادگی یاد میشود، بسیار شدید است و دو راه سر راه آنان میگذارد: پیروی از قواعد سنتی یا فرار.
لیما و مرد جوان به یک ملا پول دادند که آن ها را به طور محرمانه به عقد یک دیگر دربیاورد. اما خانواده زن جوان از این واقعه باخبر شد و او را به خشونت تهدید کرد. بعد لیما مجبور شد که از کشور فرار کند.
او نخست سعی کرد تا با برادر بزرگترش در هالند یکجا شود و امید داشت که آن جا پناهندگی دریافت خواهد کرد. اما برادر لیما تهدید کرد که او را به نزد خانواده اش در افغانستان باز میگرداند. زن جوان که به دنبال محل امنی بود به بلجیم فرار کرد. اما بر اساس قوانین دوبلین، لیما مستحق پناهندگی در بلجیم نبود، چون نخست به هالند رسیده بود.
لیما مانن رولا موفق شد با کمک یک وکیل به این تصمیم اعتراض کند. در نهایت معلوم شد که مقام های بلجیمی که نخست با او مصاحبه کرده بودند، از خطراتی که زنان افغان را در صورت مخالفت با خانواده تهدید میکند، مطلع نبودند.
آن ها نمیدانستند که ترس لیما از بازگردانده شدن نزد خانواده اش به جا بود. آنان همچنان اطلاع نداشتند: زوج هایی که در افغانستان به دلایل عاشقانه با یک دیگر ازدواج میکنند، داغ ننگ خانواده و جامعه بر پیشانی شان میخورد و حتی ممکن است مجرم شناخته شوند. در این صورت یا محکوم به زندگی در فقر و خشونت هستند و یا اینکه قربانی قتل های ناموسی میشوند.
وکیلان در نهایت توانستند مقام های بلجیمی را قانع کنند که اگر لیما به افغانستان بازگردد، در معرض خشونت و بدرفتاری قرار میگیرد و حتی ممکن است توسط خانواده اش کشته شود. به این خاطر لیما در نهایت موفق به دریافت پناهندگی شد.
ماریون مکگریگور/ ا. ج./ ع. ف.
منبع: اینفومایگرانتس