ده سال جنگ ضد ترور
۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سهشنبهجورج دبلیو بوش، رییس جمهور ایالات متحده امریکا نه روز پس از حملات یازدهم سپتمبر "جنگ ضد ترور" را اعلام کرد. او خواست به سوالی پاسخ دهد که تنها امریکاییان را تکان نداده بود.
بوش سوال را چنین مطرح ساخت: «امریکاییان از خود می پرسند، چرا آنها از ما نفرت دارند، آنچه ما داریم یک حکومت انتخابی دموکراتیک است. رهبران آن ها خود خویشتن را بدان مقام ها منسوب کرده اند. آن ها از آزادی ما نفرت دارند: یعنی از آزادی مذهبی ما، از آزادی بیان ما، از آزادی انتخاب ما، از آزادی اجتماعات ما و از آزادی این که می توانیم نظر مخالف یک دیگر خود داشته باشیم».
اداره بوش چنین ارزیابی می کرد که جنبه جهانی استراتژی القاعده ارزش های غرب را نشانه گرفته است. گیدو شتاین برگ، کارشناس تروریسم در "موسسه علوم و سیاست" می گوید: «پیام حمله تروریستی این بود: از عربستان سعودی، از مصر و از سایر کشورهای عربی بیرون شوید. هرگاه چنین نکنید در آن صورت ما چنین حملات تروریستی را علیه شما امریکاییان در سرتاسر جهان و همچنان در خود کشور تان انجام می دهیم. اساس این استراتژی تغییراتی بود که در میانه سال های 1990 به وجود آمده بود. در آن موقع القاعده تصمیم گرفته بود که دیگر علیه رژیم های حاکم در کشورهای عربی نجنگد بلکه علیه حامیان شان، یا به گفته خود آنها - علیه دشمن دور بجنگد، تا بدین نحو این رژیم ها را تضعیف کند و از این طریق جنگ را در منطقه دوباره از سر گیرند».
شتاین برگ به این نظر است که مشاوران حکومت بوش خصلت منطقه یی استراتژی القاعده را کاملاً به درستی دریافته بودند اما در مورد خودِ پدیده القاعده بسیار مبالغه می کردند. القاعده هرگز چیزی بیش از یک سازمان تروریستی با چند هزار عضو نبود. این که این شبکه توانسته بود مرکز تجارت و اقتصاد جهان را هدف قرار دهد، بیشتر از ضعف مخالفانش بود.
مایکل چاندلر، کارشناس تروریسم در بریتانیا، به این نظر است که از سال 2001 بدین سو شبکه القاعده معروض به تغییراتی شده است. او می گوید: «درست در هنگام وقوع حادثه یازدهم سپتمبر همه چیز حاکی از آن بود که القاعده یک ساختار خوب دارد. بن لادن و حلقه نزدیک به او یک شورا داشتند. این شورا تقریباً شبیه یک حکومت بود. پس از مداخله نظامی زیر فرماندهی ایالات متحده امریکا در افغانستان، همین که آنها خواستند جلو اسامه بن لادن و طالبان را بگیرند، ما شاهد تغییرات در ساختار این سازمان می شویم. طوری که دیده می شود القاعده با شبکه های متحدش شکل یک ایدیولوژی و یا حتا گروه های مختلف مستقل را به خود گرفته است».
به این مفهوم که القاعده در اشکال مختلف یعنی از یک سازمان منطقه یی گرفته تا شبکه های جهانی وجود دارد. گروه هایی که مرام القاعده را کاپی کرده اند، همچنان شاخه های جهانی القاعده حملات تروریستی دیگری را در مادرید، جربه، لندن، بالی و سایر جاها به راه انداختند. با این همه ایالات متحده امریکا به جای آن که به اسباب وعوامل منطقه یی جهادگرایی متمرکز شود و جنگ را در خاک افغانستان و پاکستان علیه القاعده و طالبان به راه اندازد، خط و سیرش را به سوی عراق تغییر داد، کشوری زمینه ای برای نشو و نمای تروریسم وجود نداشت.
جورج بوش به تاریخ 26 فبروری سال 2003 گفت: «یک عراق آزاد می تواند قدرت آزادی را نشان دهد که این منطقه مهم را تغییر بدهد و در زندگی میلیون ها انسان امید و پیشرفت را به وجود آورد. علایق امنیتی ایالات متحده امریکا و اعتقاد امریکا به آزادی به سمت (ایجاد) یک عراق آزاد و صلح آمیز منجر می شود».
از نگاه گیدو شتاین برگ، این یک خطای استراتژیک حکومت بوش بود.
او می گوید: «آنها در حقیقت افغانستان و پاکستان را رها کردند و همه منابع را در جنگ عراق به کار گرفتند. جنگ عراق در اصل کدام ارتباطی با مبارزه علیه تروریسم نداشت، ولو آن که اداره بوش این مطلب را پیوسته اذعان می کرد. برعکس، این جنگ در ده سال جنگ علیه ترور، یک فاجعه کاملاً بزرگ بود و منجر شد که مردان جوان زیادی از جهان عرب اکنون برای جنگ به عراق، یعنی کشوری بروند که مردمش چیزی در مورد القاعده و یا گروه های جنگجو نشنیده بودند».
به گفته شتاین برگ، معقول تر آن می بود که امریکایی ها خود را بر افغانستان متمرکز می ساختند و از جنگ عراق منصرف می شدند و رژیمهای منطقه را به آوردن اصلاحات ترغیب می کردند. در فرجام، ده سال گذشته زمان گمشده یی است برای توسعه سیاسی در منطقه .
همچنان، ده سال بعد از حمله تروریستی یازدهم سپتمبر از نگاه بسیاری کارشناسان تروریسم، بسیاری تروریست های اسلامگرا شکست نخورده اند. گروه های مختلف خود را به مسایل منطقه یی متمرکز ساخته و مستقل از یکدیگر عمل می کنند. همچنان به اصطلاح «تروریست های خانه زاد» اهدافی را در درون کشورهای غربی جستجو می کنند، کشورهایی که آنها در آنجا تولد شده و رشد و نمو کرده اند.
به نظر شتاین برگ، اصولاً القاعده بر اثر دو انکشاف به حاشیه رانده شده است: یکی از این انکشافات مرگ بن لادن است، اما انکشاف دوم و مهمتر انقلاب هایی است که در جهان عرب رونما شده است.
گیدوشتاین برگ می گوید: «آنها (عرب ها) نشان دادند که سازمان القاعده بیش از این در کشورهای زادگاه خود به طور مثال مصر و الجزایر و یا سایر کشورها نقش سیاسی بازی نمی کند. این نشان داد که تا چه اندازه این سازمان با ایدیولوژی اش از واقعیت زندگی مردم دور بوده است. در حقیقت این مهمترین حادثه سال 2011 می باشد».
در یک مورد کارشناسان تروریسم موافق اند و آن این که: امروز نیز حملات تروریستی را نمی توان صد درصد منتفی دانست. البته می توان با یک مبارزه هدفمند ضد ترور، ابعاد آن را کاهش داد. بدین ترتیب حادثه یازدهم سپتمبر هرگز تکرار نخواهد شد.
بریگیت گویرتس/ رسول رحیم
ویراستار: عارف فرهمند