دیدگاه: پرده برداری از یک درامه کلاسیک در پاکستان
۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سهشنبهمبارزه قدرت در پاکستان همه عناصر یک درامه کلاسیک را دارد: منبر خطابه دو نفری که یکی آن یک ورزشکار پیشین و مرد شهرنشین است که اکنون اصلاح طلب شده و "در صراط مستقیم" پا گذاشته است، و دیگری یک رهبر روحانی در روی زمین است که آدم با صراحت بوده اما افراط گرا نیست.هردوی شان به سوی پایتخت با شمار فزاینده هواداران شان راهپیمایی می کنند تا رئیس حکومت مورد مناقشه ای را از قدرت براندازند. این نمایش توسط عمران خان ستاره ورزش کرکیت، طاهر القادری روحانی مسلمان و نواز شریف نخست وزیر راه اندازی شده است. سریال «گام برداشتن در صراط مستقیم» همیشه رنگ و بوی حماسی داشته است که باری در آن رامشگران گرد آتش در ستایش از قهرمان شان آوازخوانی می کنند و امروز به مثابه یک اثر بصری نهایت عاطفی تلویزیونی با نام (straight and narrow) در سرتاسر جهان نمایش داده می شود.
دو بازیگر عمده – عمران خان و قادری- از قدرت تصاویر آگاه اند و محبوبیت شان را به نمایش می گذارند. اما آن ها در ارزیابی میزان نفوذ شان دچار مبالغه اند. طرح و توطئه در درامه کلاسیک تکمیل نمی شود مگر این که قدرت های از ما بهتران در خفا تصمیم بگیرند که کی قهرمانان عروج و نزول کنند. در شرایط پاکستان این قدرت از مابهتران خاکی پوش اند و بر شانه های شان فورم و نشان دارند.
نظامیان احساس تحریک شدن می کنند
راهپیمایی به سوی اسلام آباد از نگاه جنرال ها در لحظه مناسبی صورت گرفته است. برای مدت های طولانی سیاست نواز شریف خار بغل آن ها بوده است. نخست، برای آن که شریف، جنرال پرویز مشرف رئیس پیشین دولت و اردو را به اتهام خیانت ملی به محاکمه کشاند. و هرگاه این حرکت بزدلانه تنها کافی نمی بود، شریف دستش را با هندوستان، دشمن قدیمی پاکستان یکی کرده است. همه جهان شاهد بود که او با نریندرا مودی نخست وزیر کشور همسایه در مراسم ادای سوگند وفاداری اش ملاقات کرد. چنین افاده های آشتی طلبانه جبراً نظامیان پاکستان را در طریق غلطی سوق می دهد.
از سال 1947 به این سو، که نیم قاره هندوستان توسط بریتانیا به دو دولت تقسیم شد، دشمنی ابدی با همسایه اش بخشی از اسطوره تاسیس پاکستان را تشکیل می دهد. بدون چنین دشمنی ای نقش بیش از حد اردو را در پاکستان نمی توان توجیه کرد. اما اردوی پاکستان تنها خود را یک مانع حفاظتی برای مسلمانان شبه قاره در برابر قدرت برتر هندوهای هندوستان نمی بیند، بلکه درعین زمان هنوزهم بزرگ ترین مرجع استخدام کننده در پاکستان است. این اردو از خود شفاخانه ها، تصدی های اقتصادی و مکاتب دارد. خانواده های نظامیان به اصطلاح محلات رهایشی نظامی نشین دارند که برای آن ها چنان سطح زندگی معیاری را عرضه می کند که تنها در اختیار نخبگان است. هر خانواده متوسط شهری دست کم یک پسر کاکا و یا پسرخاله در اردو دارد.
نیروی بالقوه ای که از دست می رود
این ساختار های کهنه شاید برای کسانی که از آن سود می برند، لذت بخش باشد، اما نمی تواند موجب تحرکی در پاکستان در عصر دنیای جهانی شده باشد، زیرا برخی خانواده های شهری جبراً با یک خانواده افسران سابق خویشاوند اند. یک نسل با تحصیلات عالی در حال افزایش است، این نسل جوان شهادتنامه های دانشگاهی شان را غالباً در خارج از کشور گرفته اند. این ها بنیاد بالقوه یک اقتصاد ملکی برای تغییر از طریق تجارت در منطقه اند. اما بدون آشتی پاکستان با هندوستان، چنین بینشی در آینده واقعیت یافته نمی تواند.
بسیاری در پاکستان نواز شریف را مبتلا به فساد و بی کفایتی می دانند، با این هم او علامت درستی به سوی همسایه این کشور فرستاده است. متاسفانه جوانان بیشتر با عمران خان ارتباط دارند که یک شخصیت پرجاذبه است و خطر آن را به وجود آورده است که همراه با قادری آلت دست نظامیان گردد. هرگاه احتمالاً این دو در یک مبارزه قدرت خشونتبار با حکومت موجود درگیر شوند، نظامیان می توانند خود را به مثابه آخرین قدرت صلح آفرین جا بزنند و دوباره سرنافرمانی بلند کنند. این چیزی است که در تاریخ پاکستان بیشتر اتفاق افتاده است.
تغییر موضع در برابر هند
اما امکان ندارد کار به آنجا بکشد. نواز شریف به نظامیان تسلیم خواهد شد و در سیاستش در قبال هندوستان تجدید نظر خواهد کرد، ولو اینکه در مبارزه علیه اعتراضات توده یی، که توسط قادری و عمران خان به راه افتاده است، پیروز شود. شریف به دور اول نخست وزیری اش خواهد اندیشید که ناگهان در سال 1999، پس از دراز کردن دستش به سوی هندوستان، با به قدرت رسیدن جنرال ها پایان یافت. اکنون غیر قابل تصور است که او خطر تکرار آن رویداد را بپذیرد. مودی، نخست وزیر هندوستان نیز زندگی را بر شریف دشوار ساخته است. پس از چند زد و خورد جزئی در کشمیر، منطقه مورد مناقشه بین دو کشور، مودی پاکستان را متهم به جنگ نیابتی توسط نیروهای غیر منظم نمود. این اقدامی است که خود را متعهد به آشتی نمی داند.
این که آیا این زدو خورد ها توسط نظامیان پاکستانی همآهنگ شده بود و یا صرف یک تصادف معمول بود، برای آن ها دیگر مهم نیست، چنان که مهم نیست چه کسی دست برتر در راهپیمایی به سوی اسلام آباد می داشته باشد. طرح هرچه باشد، این نظامیان پاکستان اند که سود می برند. و باز هم این پاکستان است که شانس یک قدرت اقتصادی منطقه یی شدن را از دست می دهد. مادامی که نظامیان قدرت را در دست داشته باشند، چرا خود را صرف به خاطر ضرورت یک مهلکه به درد سر بیاندازند؟