حزب سوسیال دموکرات آلمان 150 ساله شد
۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبههر حزبی اسطورۀ تأسیس خود را دارد. این اسطوره برای قدیمی ترین حزب دموکراتیک متناسباً تاریخچۀ کهنی دارد. در عصری که کارگران از هیچگونه حقی برخوردار نبودند، حزب سوسیال دموکرات آلمان تولد گردید و این کارگران برای حقوق شان در برابر سلطۀ شرکت های کارفرما به مبارزه آغاز کردند. این را که آنها توانستند مبارزۀ خود را سازماندهی شده و به گونۀ سیاسی انجام بدهند، مدیون یک شخص بودند، و آن فردیناند لاسال بود. این فرزند یک تاجر ثروتمند در 23 ماه می سال 1863 میلادی نیروی اصلی محرکه برای ایجاد انجمن کارگران در شهر لایپزیگ ایالت زاکسن آلمان بود.لاسال 150 سال بعد یکی از مؤسسان جنبش سوسیال دموکرات خوانده می شود، که در سالهای بعد، تا پایان سدۀ نوزدهم، به حزب سوسیال دموکرات آلمان تبدیل شد. ایرهارد ایپلر، سیاسمتدار برجسته و سابقه دار حزب سوسیال دموکرات آلمان می گوید: "پیام بنیانگذار جنبش سوسیال دموکرات چنین بود: اگر شما کارگران بخواهید موقف تان را عوض کنید، پس باید دولت را وادار سازید که شما را به شهروندان دارای حقوق مساوی و مصونیت اقتصادی مبدل سازد".
کارگران روزمزد و بی بضاعت به واسطۀ سوسیال دموکراسی جوان برای اولین بار امکان آموزش مسلکی و سیاسی را بدست آوردند. در آن زمان بیشتر از نصف شهروندان بیسواد بودند، و حق انتخاب آزاد و مخفی وجود نداشت. فرانس مونته فیرینگ، منشی عمومی پیشین حزب سوسیال دموکرات آلمان با اشتیاق داستان ده مردی را که در فابریکۀ سگرت سازی کار می کردند، چنین حکایت می کند: "نه کارگر مشغول کار بودند و کارگر دهم نشسته بود و کتابی را که مشترکاً خریده بودند، با صدای بلند می خواند. به این ترتیب آنها اندکی آموزش سیاسی و اجتماعی می دیدند". وعدۀ لاسال، مبنی بر اینکه "ترقی اجتماعی با آموزش ممکن می گردد"، تا امروز هم یکی از اصول اساسی فرا راه حزب سوسیال دموکرات آلمان است.
تعقیب و پیگرد، افراط گرایی و مقاومت سوسیال دموکراسی
لاسال در اولین برنامۀ حزب جوان سوسیال دموکرات چنین نوشت: "از همان لحظه ای که این انجمن ولو تنها 100 هزار کارگر را هم نمایندگی کند، دیگر یک قدرت است که روی آن باید حساب کرد." او حق به جانب بود، زیرا در زمان امپراتوری آلمان، یعنی اولین دولت ملی از سال 1871 تا 1918، حزب کارگران بسیار زود به حزب بزرگی مبدل شد که تقریباً یک میلیون عضو داشت. این حزب در انتخابات یک سوم آراء را بدست آورد. سوسیال دموکرات ها از نگاه سیاسی چنان موفق بودند که بالاخره از جانب اوتو فون بیسمارک صدراعظم، آن زمان، توسط قوانین به اصطلاح سوسیالیستی، منع قرار داده شدند. اعضای این حزب 12 سال تمام زیر فشار قرار داشتند، تحقیر می شدند و به مهاجرت ها وادار ساخته می شدند.
تعقیب و پیگرد سبب شد که بخشی از این حزب به افراط گرایی رو بیاورد، زیرا سوسیال دموکرات ها بطور فزاینده ایدیالوژی انقلابی مارکسیسم را تعقیب میکردند که در آن سرنگونی نظام حاکم و ایجاد یک سیستم جدید سیاسی بدون تفاوت های طبقاتی و مالکیت خصوصی مطرح بود. این مسأله در پایان جنگ اول جهانی در نوامبر 1918 به انشعاب اجتناب ناپذیر جنبش کارگران و نیرو های اصلاح طلب انقلابی منجر شد. زمانیکه ویلهلم دوم، قیصر آلمان از مقام پادشاهی پروس در آنزمان کنار رفت، هردو جناح سوسیال دموکرات ها، به تأریخ نهم نوامبر سال 1918 همزمان تأسیس جدید جمهوری های متفاوتی را پیشنهاد کردند. در حالیکه فیلیپ شایدیمن عضو حزب سوسیال دموکرات خواستار یک جمهوری میانه رو دموکراتیک بود، کارل لیبکنشت، برعکس از ایجاد یک جمهوری سوسیالیستی - کمونیستی طرفداری می کرد.
اما دهه های 1920 و 1930 نام سوسیال دموکراسی در پیوند با اولین مرحلۀ ناکامی دموکراسی در خاک آلمان قرار داشت. جمهوری وایمار از سال 1918 تا 1933، که توسط گروه اکثریت، سوسیال دموکرات های میانه رو، ایجاد شده بود، ثبات سیاسی نداشت و وضعیت خراب اقتصادی ناشی از تورم پولی و رقم بسیار بلند بیکاری در بخش اعظم کشور، آیندۀ روشنی را نمی توانست تضمین کند. ساختار های ضعیف دموکراتیک نتوانست جلو ظهور نازی ها به رهبری آدولف هیتلر را بگیرد. تنها همینقدر مقاومت صورت گرفت که به تأریخ 23 مارچ 1933 همه 94 عضو پارلمان از حزب سوسیال دموکرات در برابر آن قانونی مخالفت کردند که هیتلر با آن دموکراسی در آلمان را از بین می برد و حاکمیت خودسرانه را برای خود اجازه می داد.
از حزب کارگران به حزب نوین مردم
پس از پایان جنگ دوم جهانی حزب سوسیال دموکرات آلمان به حزب چپ رو مردم مبدل شد، که در اولین سال های پس از جنگ بیشتر با خود مشغول بود. در حالیکه احزاب محافظه کار حاکم، بهبود اقتصاد آلمان را به اساس اصول کاپیتالیستی به پیش می بردند، حزب سوسیال دموکرات موضعگیری اولیۀ ضد کاپیتالیستی اش را تصحیح می کرد. این حزب در اساسنامۀ خود، که در سال 1959 در ناحیۀ بادگودسبرگ شهر بن به تصویب رساند، از "اقتصاد بازار" سخن گفت، اما یک اقتصاد بازار با یک سیستم قوی امنیت اجتماعی. فرانس مونته فیرینگ منشی عمومی پیشین حزب سوسیال دموکرات این اساسنامه را نماد تأسیس دوبارۀ حزب اش می داند. او می گوید: "این اولین باری بود که از همه کسانی که با مفکوره های سوسیال دموکراتیک همنوا بودند، دعوت شده بود این مفکوره ها را مشترکاً به پیش برند".
بالاخره با آغاز ائتلاف بزرگ در سال 1966، دهه ای در آلمان پس از جنگ آغاز گردید که در آن سوسیال دموکراسی نقش بسیار ارزنده داشت. سیاستمداران حزب سوسیال دموکرات در این دهه، حقوق مساوی در انتخابات، حق رأی دهی زنان، کار هشت ساعته در روز و بهبود اتحادیه های صنفی در "دولت رفاه" آلمان را تحکیم بخشیدند. این از جمله نکاتی بود که از سال 1969 به بعد ویلی برانت صدراعظم آن زمان آلمان، به ویژه در رابطه با سیاست صلح و آشتی با دولت های سوسیالیستی اروپای شرقی، به آن توجه داشت. ویلی برانت، به خاطر اینکه در وارسا پایتخت پولند به عنوان صدراعظم آلمان به زانو نشسته و به گونۀ نمادین به خاطر جنایت های دیکتاتوری نازی ها از مردم پولند پوزش خواست، در سال 1971 جایزۀ صلح نوبل را دریافت کرد.
حزب مردم در میان بحران و آغاز نوین
به ویژه در سال های پیش از وحدت مسالمت آمیز و دوبارۀ دو آلمان و سقوط دیوار حایل میان هردو کشور در سال 1989 و همچنان در سال های پس از آن، حزب سوسیال دموکرات آلمان نتوانست در این روند نقش سیاسی داشته باشد. هیلموت کول از حزب دموکرات مسیحی به عنوان "صدراعظم وحدت" شناخته شد، و این موفقیت سبب شد که حزب محافظه کار سالیان زیادی بر مسند حکومت آلمان باقی بماند. سوسیال دموکرات ها برعکس تا سال 1998 در پارلمان کشور در اپوزیسیون قرار داشتند. اما این وضعیت بعداً با پیروزی حزب سوسیال دموکرات و رسیدن گرهارد شرویدر از این حزب به مقام صدراعظمی تغییر کرد. شرویدر این حزب را برای یک تغییر جرأت بخشید. او حزب سوسیال دموکرات آلمان را که زمانی حزب کارگران نام داشت، به حزب جدید "میانه رو های نوین" مبدل ساخت، تا برای کارمندان، پیشه وران آزاد و طبقۀ کارگر یکسان قابل پذیرش باشد. اما رقم بلند بیکاری و رکود اقتصادی سبب شد که سوسیال دموکراتها با طرح جدیدی بازار کار و سیستم اجتماعی را به گونۀ افراطی تغییر بدهند. همان بود که طرفداران حزب سوسیال دموکرات، کارگران صنایع و افراد کم درآمد، از این حزب روگرداندند، و این امر اولتر از همه پس از پایان دورۀ صدراعظمی گرهارد شرویدر در سال 2005، این حزب را در یک بحران جدی چندین ساله فرو برد.
به باور ایرهارد ایپلر، سیاسمتدار برجسته و سابقه دار حزب سوسیال دموکرات آلمان، اکنون حزب سوسیال دموکرات بیشتر از هروقت دیگری اهمیت دارد، زیرا در وضعیت امروزی باید مانع آن شد که دموکراسی به اساس خواست و سود بازار تعیین شود. ایپلر میگوید: "زمانیکه بازار های اقتصادی رهنمون امور گردند، آنگاه دموکراسی وجود نخواهد داشت". به قول وی حزب سوسیال دموکرات آلمان اکنون می خواهد "بازار" را چنان شکل دهد که در قرن 21 میلادی نیز با دموکراسی مطابقت داشته باشد. "این همان کارنامه ای است که در آغاز ایجاد سوسیال دموکراسی هم به عنوان مشی اساسی قرار داشت".