نقدی بر نقش اپوزیسیون سیاسی در افغانستان
۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبهاپوزیسیون های سیاسی نظر به شرایط سیاسی دولت ها، دارای ویژگی های منحصر به خود می باشند. رایج ترین نوع اپوزیسیون را احزاب سیاسی تشکیل می دهند که یا به گونۀ انفرادی و یا به شکل ائتلافی با همفکران خویش، در برابر نظام سیاسی قرار می گیرند. اپوزیسیون سیاسی، "اپوزیسیون قانونی و یا مشروع" نیز گفته می شود. اپوزیسیون قانونی به اصل قوانین متکی بوده و ارادۀ خود را بر بنیاد قوانین مطروحۀ ملی و بین المللی ارایه می نماید. این نوع اپوزیسیون در بستر دموکراسی رشد می نماید و همفکران خود را در جامعه بسیج می سازد.
گونۀ دیگر و رایج اپوزیسیون را "اپوزیسیون مسلح" تشکیل می دهد. اپوزیسیون مسلح به نام "اپوزیسیون غیرقانونی" شهرت حاصل کرده است. مهمترین مقصد این نوع گروه ها انهدام حاکمیت سیاسی با استفاده از سلاح و مهمات نظامی است. اپوزیسیون غیرقانونی می تواند هم در بستر دموکراسی و هم در فضای مطلقگرایی قد بلند کند و به حملات نظامی از قبیل ترور، جنگ های چریکی، جنگ های جبهه یی و منازعات ملی و منطقه یی در برابر نیروی حاکم سیاسی عمل کند؛ اما چند نقطه مشترک میان اپوزیسیون سیاسی قانونی و غیرقانونی وجود دارد:
- هر دو ایجاد دگرگونی را در حاکمیت سیاسی به عنوان یک اصل قبول دارند.
- تاکتیک مشابهی را در شکلدهی ائتلافهای سیاسی به کار می گیرند.
- در ایجاد حمایت بین المللی به گونۀ همسان کوشا هستند.
جنگ های طولانی در طی سه دهۀ اخیر سبب گردیده است تا افغانستان بیشتر اپوزیسیون سیاسی مسلح را تجربه نماید، تا اپوزیسیون قانونی و سیاسی را؛ و اگر گاهی هم اپوزیسیون قانونی سیاسی وجود داشته است، برایندی از اپوزیسیون نظامی و مسلح بوده است. این وضع سبب گردیده است که مشروعیت اپوزیسیون سیاسی در افغانستان همیشه پرسش برانگیز باشد.
از سوی دیگر، اپوزیسیون های مسلح در افغانستان از پیوند گسست ناپذیری با فکتورهای برونی بهره گرفته اند و بار سنگین ایدیولوژی های چپ و راست را بر دوش خود گذاشته و در جاده های ناهموار سیاسی افغانستان به سختی گام برداشته اند. این در حالی است که اپوزیسیون میانه رو و متعادل که بتواند جایگاه میانه و ملی را خلق کند، مجال شکلگیری پیدا نتوانسته است. میانه روها و ملی گرایان از سوی هر دو نوع بنیادگرایی سرکوب گردیده و یا به تبعید واداشته شده اند. چنین رویکرد بنیادگرایانه سیاسی، ضربه شدیدی به جایگاه و شهرت نهادهای سیاسی در میان مردم زده و از محبوبیت آنها کاسته است.
اما پس از سقوط طالبان، ما شاهد شکلگیری نوع دیگری از اپوزیسیون مسلح بودیم که اندیشه های بنیادگرایی را بر بنیاد "دین" در برابر نظام "دین محور" شکل داد و در حقیقت جایگاه ایدیولوژی را در ساختار اپوزیسیون سیاسی به پرسش برد. اپوزیسیون مسلح بیشتر در برگیرنده گروه های طالبانی و حزب اسلامی است. این گروه ها نتوانستند خواست ایدیولوژیک خود را مشروعیت بخشند و خود به ابزاری برای منافع استراتیژی های خارجی، به ویژه پاکستان، مبدل گشتند؛ نه به عنوان اپوزیسیون سیاسی. این گروه ها به گونه نیروهای متخاصم در برابر حاکمیت ملی و نظام بین المللی جایگاه شان را مشخص کردند. بسیج طالبان به عنوان نیروی متخاصم در برابر نظام جدید که از حمایت گسترده جامعۀ بین المللی بهره مند بود، زمینه های زیادی را برای مداخلۀ گسترده پاکستان در امور افغانستان مساعد گردانید و به منافع ملی افغانستان آسیب های زیادی رسانید.
این درحالی است که هر نوع اپوزیسیون قانونی، حفاظت و حراست از منافع ملی را یکی از مؤلفه های مهم اهداف خویش می شناسد. هرچند گفته می شود که در افغانستان اصطلاح «منافع ملی» تا هنوز تعریف دقیقی کسب نکرده است، اما یکی ازپایه های اصلی منافع ملی را احترام به تمامیت ارضی و رعایت اراده ملی تشکیل می دهد که در این زمینه، اپوزیسیون نظامی افغانستان خیلی کوتاه آمده است. از سوی دیگر، پیوند طالبان و حزب اسلامی با تروریسم بین المللی نقش این گروه ها را به عنوان اپوزیسیون نظام صدمه زده و آنها را به مخالفین ارزشهای صلح و امنیت بین المللی مبدل گردانیده است.
اپوزیسیون سیاسی قانونی افغانستان که اکثرأ پیشینه و پشتوانۀ نظامی دارند، از سه مشکل عمده رنج می برند:
نخست این که آنان نتوانسته اند استراتیژی قابل قبولی را به عنوان یک ساختار سیاسی در جامعه ارایه دهند. رهبران اپوزیسیون سیاسی در افغانستان از ایجاد نظام پارلمانی در برابر نظام ریاستی سخن می گویند؛ اما آیا از سوی آنان، استراتیژی مشخصی برای این تغییر مهم، تدوین و پیشکش گردیده است؟ تا هنوز چنین راهکردی دیده نشده است.
همچنان اپوزیسیون سیاسی تاکنون دیدگاه های بسیار پراگنده یی را پیرامون سیاست خارجی کشور مطرح کرده اند؛ در حالی که باید آنان برنامه ها و استراتیژی های ملی و بین المللی را که در برگیرنده سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز در برگیرندۀ نظام سیاست خارجی معقول باشد، طرح و تدوین کنند.
دوم این که نبود ساختارهای ارگانیک و احزاب سیاسی فعال در جنب اپوزیسیون این نهاد را به «اپوزیسیون فرد محور» مبدل گردانیده است. رهبران اپوزیسیون به عنوان افرادی که از صلاحیت بدون حد و حصری در ساختار های حزبی و یا تنظیمی خویش بهره مند هستند، دست به تصمیمگیری های مهم می زنند و ارزشهایی چون شفافیت، حسابدهی و دموکراسی را زیر پا می نمایند. چنین رویکردی رهبرگرایی را در میان اپوزیسیون سیاسی چنان قدرت بخشیده است که نقش صفوف در این گروه های سیاسی قسما ناپدید شده و فضای تمامیت خواهی بر این ساختارها حاکم گردیده است.
نکـتۀ سوم، شکنندگی ائتلاف های اپوزسیون است. منطق ائتلاف را همگرایی در ایجاد هدف های مشترک می سازد. در واقع، ائتلاف کنندگان تلاش می نمایند تا با ایجاد دورنمای واحد یا مشترک همنوایی استراتیژیک میان همدیگر به میان آورند. چنین رسمی در میان اپوزیسیون سیاسی افغانستان رایج نبوده و ائتلافها را به شکنندگی و بی ثباتی می کشاند. این شکنندگی، به نکات اول و دوم این مبحث، ارتباط و وابستگی کامل دارد؛ یعنی همان نبود استراتیژی ها و تمامیت خواهی رهبران اپوزسیون سیاسی.
دولت ها برای تحکیم مشروعیت خویش به اپوزیسیون فعال و منتقدین سازنده سیاسی نیاز مبرم دارند. نقش فعال اپوزیسیون سازنده در ساختار دولت، از طریق حضور سازنده در پارلمان، بحران مشروعیت را تا حد قابل ملاحظه یی مرفوع می سازد و مشارکت سیاسی شهروندان را در تعیین برنامه های کلان و مهم دولت از طریق حضور در جنبش های سیاسی تقویت می بخشد.
شیوه برخورد دولت کنونی افغانستان با اپوزیسیون قانونی و غیرقانونی نیز نارسایی های فراوانی را در بر داشته است. هر چند چارچوب های قانونی برای رشد اپوزیسیون سازنده در ساختار نظام جدید افغانستان وجود داشته است، اما دولت در تطبیق این هنجارهای ارزشمند به گونه متعهد عمل نکرده است. یکی از دلایل عمده را می توان در نبود تعریف دقیق از مخالفین سیاسی دولت در نظام جدید پیدا کرد. برخی از چهره های سرشناس سیاسی در افغانستان، به گونۀ دوگانه عمل کرده اند؛ یعنی گاهی در حاکمیت و گاهی هم در برون از حاکمیت همراه با اپوزیسیون جا گرفته اند. چنین رویکردی نابسامانی در تعریف اپوزیسیون واقعی را باعث گردیده است.
از سوی دیگر، ضعف در فرهنگ سیاسی و کمبود کثرتگرایی (پلورالیسم) سبب شده است تا جایگاه اپوزیسیون جایگاه دشمنانه و تخریبگرانه تلقی و تعریف گردد. حلقه رهبری دولت تلاش داشته است تا از لایه ها و ریشه ها، عوامل توسعه اپوزیسیون سازنده را تضعیف نموده و نهادهای پراگنده و در برخی از حالات وابسته به دولت را به بار آورد.
جامعه بین المللی نیز در حمایت از نهادهای دموکراتیک در افغانستان بی برنامه و ناهماهنگ عمل کرده است. حمایت گسترده از دولت بدون گذاشتن پیش شرط های مهم از جمله نهادینه شدن پایه های دموکراسی سبب گردیده است تا اپوزیسیون سالم نتواند رشد نماید. نبود گفتگوی سازنده میان احزاب سیاسی، نخبگان افغانستان و جامعه بین المللی نیز می تواند یکی از عوامل این ناهماهنگی تلقی گردد.
از سویی هم، برخی از دولت های جهان بدون در نظر داشتن نقش نظام سیاسی در افغانستان دست به یک سلسله مذاکرات و تفاهماتی با اپوزیسیون مسلح و غیرقانونی افغانستان می زنند که این باعث به رسمیت شناسی این گروه های پرخاشگر و تضعیف مشروعیت نظام سیاسی در افغانستان گردیده است.
نویسنده: ملک ستیز - پژوهشگر امور بین المللی
ویراستار: عاصف حسینی