آزار جنسی کودکان و دشواریهای نهادهای مسئول در ایران
۱۳۹۲ دی ۲۶, پنجشنبهارگانهایی که در خصوص آسیبهای اجتماعی در ایران فعال هستند به سه دستهی مستقل، نیمهدولتی و دولتی تقسیم میشوند. سازمان بهزیستی در بخش دولتی، مسئولیت بیشتری را در ارائه خدمات مدنی برعهده گرفته است.
ارگانهای مستقل عموما با مشکل بودجه مواجهاند، چرا که هزینه آنها از طریق "کمکهای مردمی" تامین شده و به دلیل خطوط قرمز جمهوری اسلامی، حاضر به دریافت کمک مالی از منابع غیرایرانی مستقر در داخل کشور نیستند.
نهادهای نیمهدولتی اما به طور همزمان سعی در ارائه خدمات مدنی دارند. مسئلهی تامین هزینههای مالی یکی از دلایلیست که باعث شده نهادهای مختلف که در این سه دسته جای میگیرند، ارتباط ارگانیکی با یکدیگر نداشته باشند.
حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و مدیرکل پیشین دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، در گفتوگو با دویچهوله میگوید که آمار مشخصی از قربانیان آزار جنسی کودکان در دست نیست، چون کودکآزاری تلفیقی بوده و نمیتوان مسئلهی آزار جنسی را از آن جدا کرد.
حسین، مددکار حقوق کودک که با نام مستعار حاضر به گفتوگو شد، معتقد است که "انجیاوها" یا خانههای کودک، غیردولتی هستند و ارتباط سازمانی با نهادهای رسمی مانند بهزیستی و نیروی انتظامی ندارند. کودکان کاری که با ارگانها آشنا شده و به آن مراجعه میکنند، بر خلاف آنچه رسانهها خصوصا صدا و سیما سعی در انعکاس آن دارد، باند نیستند، بلکه بیشتر آنها خانواده دارند. مددکاران نیز به شکل داوطلبانه مشغول به کار میشوند، زیرا حقوق آنها ناچیز است و "انجیاوها" نمیتوانند از نظر مالی آنان را تامین کنند.
بنا به گفتهی مددکاران اجتماعی، ارگانهای حامی کودکان کار بیشتر در مناطق محروم مستقر هستند. به گفتهی حسین، در منطقهی دروازه غار و شوش ۵ یا ۶ مرکز خدمات به کودکان وجود دارد در حالیکه در مناطق مرفهنشین چنین نهادهایی وجود ندارند.
محمد غزنویان، از فعالان حقوق کودک میگوید: «درست است که تعداد ارگانهای مدنی در مناطق محروم بیشتر است؛ اما نمیتوان گفت که پذیرش هم در این مناطق بیشتر است. تابو، یک تابوی عمومیست اما در حاشیهی شهرها به خاطر میزان صدمات وارده و آسیبهایی که این افراد متحمل شدهاند، امکان اعتماد بیشتری از سوی آنان وجود دارد. آنها چیز دیگری برای از دست دادن ندارند. دختری که از ۱۲ سالگی به کارگر جنسی تبدیل شده، در این سن تا آخر راه را رفته است. بحث از نظر کمی مطرح نیست؛ بلکه شدت و حدت امر است که باید لحاظ شود.»
او در توضیح صحبتهای خود عنوان میکند که به طور مثال در مناطقی چون نعمتآباد، اتابک و خاوران با مجموعهی وسیعی از خانههایی مواجه میشویم که زیر بنای آن ۳۰ متر است؛ در نتیجه کودک به دلیل مشاهده رابطه جنسی در خانه، بیشفعال جنسی میشود. از خانه فراری شده و به خیابان میآید اما به سوژه خشونت تبدیل میشود، چرا که "بستر آن مهیاست".
برای شروع فعالیت یک ارگان مدنی ابتدا باید بخش زیادی از بنیانگذاران شورای مرکزی گواهیهای سوءپیشینه خود را ارائه دهند. نوشتن اساسنامه یکی از سختترین مراحل کار است. غزنویان در توضیح این مسئله میگوید: «در اساسنامه باید سازوکار حقوقی از بحث دانشگاه تا التزام به قانون اساسی و ولی فقیه ذکر شود و مواردی نوشته شود که حساسیتبرانگیز نباشد، مسایل جنسی و جنسیتی خط قرمز است. ما حتی وقتی به دنبال کارزاری برای لغو کار کودکان هستیم هم با مشکل مواجه میشویم. افرادی از طرف پلیس محل، اماکن یا اداره اطلاعات شهر میآمدند و عملا به دنبال این بودند که روابط بین داوطلبان چگونه است و سازوکار چیست و در نهایت این مسئله برای مسئولان بسیار مهم بود که آیا فعالیت آن نهاد جایگاه بسیج محل یا مسجد را تضعیف میکند یا خیر.»
راههای مراجعه برای حمایت
فعالان مدنی و مددکاران حوزهی حقوق کودک میگویند که مددکاران برای جذب کودکان فعالیت میکنند. حسین موسوی چلک از چهارراهی که برای شهروندان مقرر شده نام میبرد: «۱ـ مراجعه به مرکز مداخله در بحران شبانهروزی. ۲ـ پایگاه خدمات اجتماعی که شبانهروزی نیست اما در سکونتگاههای غیر رسمی استقرار پیدا کرده است. ۳ـ خط تلفن ۱۲۳ و ۴ـ خدمات سیار اورژانس اجتماعی.»
حسین از گردانندگان پروژههای یونیسف در ایران میگوید: «اگرچه ارائه خط تلفن ۱۲۳ یک اتفاق "مثبت" بود و باعث شد که مردم مسایل مربوط به آزار کودکان را انعکاس دهند اما تا وقتی که از نظر فرهنگی و اجتماعی زمینههای فکری آن بین مردم ایجاد نشود عملا سودی ندارد.» این مددکار اجتماعی معتقد است تا وقتی که مردم معتقدند مسایل "دیگران" به آنها مربوط نیست، وضعیت به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد.
محمد غزنویان نیز با اشاره به وجود "ارادههای خوب" در بهزیستی و همچنین یادآوری حضور دکتر سعید مدنی، عضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در زندان، میگوید: «ارادهای که از بالا تامین میشود امکانات لازم را ارائه نمیکند و سازوکارهای مذهبی که در بهزیستی رخنه کرده، امکان تغییرات ریشهای را ایجاد نمیکند. مسئولان تعامل خوبی با مددکاران ندارند، چرا که ما را نهادی موازی با خود میدانند که کار را از دست آنها درآورده است.»
موانع فعالیت نهادهای مستقل و بازداشت فعالان آن
محمد غزنویان که مدتی به علت فعالیتهایاش در این حوزه در بازداشت به سر میبرد و هماینک در خارج از ایران زندگی میکند، ضمن اشاره به نبود نهادی مشخص در خصوص حمایت از کودکان آسیبدیده از نظر جنسی، میگوید: «به هزار و یک اتهام دستگیر شدیم. ما سالهای سال در شهرستانها کار مدنی میکردیم و مسیر رفتن به وزارت اطلاعات و پاسخگویی به آنها نیز بخشی از زندگیمان شده بود.»
غزنویان معتقد است که در ایران نمیتوان وارد بحث خشونت علیه کودکان شد و با متون فقهی برخورد نداشت. از نظر او وقتی از خشونت خانگی به دختری ۱۲ ساله که ازدواج کرده، صحبت میشود، ناگزیر با قوانین کشور و فقهی درگیر خواهند شد و در نتیجه فعالان حقوق کودک باید آمادگی "هزینهدادن" را داشته باشند.
حسین نیز در رابطه با موانع فعالیت نهادهای مستقل میگوید: «بحثی در مدیریت سازمانهای مردمنهاد مطرح است به نام "چرخهی جهنمی انجیاوها" که دقیقا مسئلهی نبود منابع، رقابت و سازمانهای دولتیست که بعضا با هم رقابت و موازیکاری میکنند یا به خاطر فشارهای دولتی مجبور میشوند که انتقادها و فعالیتهای خود را انعکاس ندهند.»
حسین اشارهای دارد به بنیادها یا نهادهایی که با برخورد قضایی مواجه شدند: «افرادی از جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان به زندان رفتند. اعضای موسسه رهاورد مهر در بم محکوم و زندانی شدند. جمعیت تلاش برای جهان شایستهی کودکان در شهر ری تعطیل شد. جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان که در نعمتآباد است، پلمب شد. نهادهایی مثل بنیاد کودک مسایلی در مورد منابع مالیاش مطرح شد که متهم به پولشویی هستند و نزدیک به ۲ میلیون دلار از آمریکا به صورت غیرقانونی به ایران منتقل کردند که این پول به دفتر آقای مکارم شیرازی منتقل شده است. بخش دیگری از آن زمین و خانه خریداری شده و از آنجا که انتقادی به دولت ندارند، دولت هم کاری به آنها ندارد.»
چاقوکشی برای کامیابی از کودکان
محمد غزنویان که مدتی را در زندان قزوین گذرانده، معتقد است که اگرچه مسئولان مدعیاند حداقل تاثیر گذراندن دوران زندان، بازپروری روح انسانهاست، اما اگر امیدی به بازگشت روح کودکان زیر ۱۸ سال باشد، این روح در داخل زندان "میمیرد" و "پژمرده میشود".
او در این گفتوگو ضمن اشاره به مشاهدات خود در زندان میگوید که کمسنترین کودکی که مورد تجاوز قرار گرفته و این مددکار بر پروندهی او کار کرده، دختری ۳ ساله بود که از سوی برادر بزرگتر مورد آزار جنسی قرار گرفته بود. در زندان نیز با مردی روبهرو شده بود که پس از مصرف شیشه، به دختر ۶ ماهه خود تجاوز کرده و در زندان به عنوان مجرم و نه "بیمار" به او نگاه میشد.
غزنویان ضمن اشاره به کودکانی که پس از ۱۸ سالگی به زندان بزرگسالان منتقل میشدند، میگوید: «این کودکان وقتی ۱۸ سال و ۱ روز دارند به زندان بزرگسالان منتقل میشوند؛ مگر کودکانی که شناسنامه ندارند یا دو تا سه سال از سن خود را مخفی کردهاند. آنها به محض ورود به زندان سوژهی جنسی میشوند و با استناد به ادبیات زندان به آنها "فنچ" میگویند و گردنکلفتها به خاطر آنان چاقوکشی میکنند.»
به گفتهی غزنویان، کودکان بسیاری به نزدیکی پاسگاهها میآیند تا کرک استفاده کنند و در نتیجه بازداشت شوند و پس از دستگیری، مواد مخدری را که در معدههایشان نگه داشتهاند، خارج کرده و میفروشند تا پول آن را برای خانوادههای خود ارسال کنند.
«پسران بیشتری در نسبت با دختران مورد آزار جنسیاند»
موسوی چلک معتقد است که میزان مراجعهی دختران و پسران فرقی ندارد و این تفاوت جنسیتی لحاظ نمیشود.
اما حسین، مددکاری که همچنان با ارگانهای دولتی برای ادامه فعالیت خود درگیر است، معتقد است: «با توجه به حساسیتهایی که جامعه نسبت به دختران دارد و همچنین از آنجایی که ما سازوکار رسمی و روشمندی که همگانی باشد برای شناسایی آزار جنسی کودکان نداریم، نمیتوانیم به صورت قاطع بگوییم که نسبت دختران به پسران چطور است اما بر اساس مشاهدات خود همکارانم میتوانم بگویم که پسران بیشتری در نسبت با دختران مورد آزار جنسی قرار میگیرند. دختران وقتی به ۷ سالگی میرسند هشدارهایی توسط خانواده به آنها داده میشود که از"دیگران" بترسند در صورتیکه کسی به پسران نمیگوید که مواظب باش کسی به تو نزدیک نشود یا تو را نبوسد.»