از آموزش زبان مادری تا آموزش به زبان مادری
۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبهسمینار "آموزش زبان مادری و حقوق شهروندی" به همت کانون رهاورد روز شنبه (۸ نوامبر، ۱۷ آبان) در شهر آخن آلمان برگزار شد. عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و رئیس فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر، کاظم کردوانی، جامعهشناس، سعید پیوندی متخصص علوم تربیتی و گلاله شرفکندی، عضو حزب دموکرات کردستان ایران و فعال سیاسی سخنرانان این سمینار بودند. سیروس ملکوتی نیز اداره جلسه را بر عهده داشت.
در ابتدای برنامه، عبدالکریم لاهیجی به توصیف مفهوم جدید "شهروند" اشاره کرد و آن را متفاوت از تعریف قرن نوزدهمی این واژه دانست، چرا که دیگر "نه زبان و نه فرهنگ واحد میتواند مشخصه شهروند بودن باشد" بلکه به اعتقاد آقای لاهیجی "داشتن حقوق مدنی و سیاسی یکسان است که افراد را شهروند یک کشور میکند".
وی سپس به دو میثاق بینالمللی که ایران نیز آنها را امضا کرده، اشاره کرد: میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
بیشتر بخوانید: داغ شدن بحث زبانهای مادری در ایران
بر اساس ماده ۲۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی در کشورهایی که اقلیتهای قومی، مذهبی یا زبانی وجود دارند، مردم متعلق به این اقلیتها را نمیتوان از حقوقشان محروم کرد. این افراد حق دارند به تنهایی یا با افراد گروهشان زندگی فرهنگی خودشان را اداره کنند و زبان خودشان را به کار برند.
ماده ۱۳ میثاق حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز تصریح کرده که تمام کشورهای عضو این پیمان، باید حق مردمانشان را برای آموزش به رسمیت بشناسند و این آموزش باید در جهتی باشد که حقوق و آزادیهای اجتماعی را ترویج کند.
ماده ۱۵ این پیمان بینالمللی میگوید هرکسی حق زندگی منطبق با فرهنگ خودش را دارد. قطعنامه مصوب یونسکو در سال ۲۰۰۷ نیز تصریح کرده که حفظ زبانهای موجود در هر کشور بر عهده دولت آن کشور است و حذف زبان موجب حذف فرهنگ و خود آن ملت میشود.
عبدالکریم لاهیجی سپس بر این نکته تاکید کرد که زبان مادری جزو حقوق فطری است و نه موضوعه یعنی با تولد کودک این حق برای او به وجود میآید. وی سپس به اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که تصریح کرده: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است».
وی توضیح داد که بر اساس این اصل تدریس زبانهای قومی آزاد است، اما بایدی برای آن در نظر گرفته نشده در نتیجه دولت را موظف نکرده که اسباب این امر را فراهم کند. بلافاصله در ماده بعدی، تدریس زبان عربی به عنوان یک اجبار از پایان دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه دستور داده شده است. عبدالکریم لاهیجی این سیاست را "یک بام و دو هوا" دانست.
او در پایان سخنانش تاکید کرد که "نه ناسیونالیسم پهلوی راه به دموکراسی خواهد برد و نه ولایت فقیه جمهوری اسلامی". به نظر او با زبان مشترک و خط مشترک نمیتوان به دموکراسی رسید.
"بین دموکراسی و تنوع زبانی رابطهای تنگاتنگ وجود دارد"
سعید پیوندی استاد علوم تربیتی سخنران بعدی این مراسم بود. او ابتدا با ذکر آمارهایی، شمایی کلی از وضعیت زبانها در دنیا ارائه داد. بنا بر این آمار در حال حاضر ۶۷۰۰ زبان در حال انقراض هستند. همچنین ۵۹ درصد محتوای علمی در جهان تنها به زبان انگلیسی تولید میشود و ۹۰ درصد به ۱۰ زبان اصلی دنیا. همینطور ۱۲۰ میلیون مهاجر در سراسر دنیا در کشوری زندگی میکنند که زبانش، زبان مادری آنها نیست.
سعید پیوندی سپس سه گرایش در نظامهای آموزشی را توضیح داد: آموزش تکزبانه مثل ایران، تنوع زبانی همراه با آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری مثل هند، اسپانیا، سویس و بلژیک.
به عقیده وی رابطه تنگاتنگی میان نوع حکومت، ساختار دولت و تنوع زبانی وجود دارد بدین مفهوم که هرچه حکومت دموکراتتر باشد، تنوع آموزش زبانی در آن بیشتر است.
سعید پیوندی همچنین با ارائه دو نمودار نشان داد که میزان بیسوادی در استانهایی از ایران که زبان مادریشان غیرفارسی است، بسیار بالاتر است. همچنین این استانها سطح آموزشی پایینتری نسبت به استانهای فارسیزبان دارند.
وی در پایان با اشاره به اینکه ۳۰ درصد جمعیت ایران در مناطق غیرفارس زندگی میکنند، مسئله آموزش به زبان مادری و نیز آموزش زبان مادری را نه یک مسئله کماهمیت، بلکه موضوعی مربوط به ۲۵ میلیون نفر از مردم ایران دانست و آن را یکی از مطالبات اصلی برای جامعه دموکرات ارزیابی کرد.
"سرخوردگی" اولین نتیجه آموزش به زبان غیر مادری
گلاله شرفکندی، عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان ایران که خود لیسانس زبانشناسی و فوق لیسانس تعلیم و تربیت دارد، سخنانش را با خاطرات کودکی خودش آغاز کرد و از کودک شش سالهای گفت که با عشق به یادگیری به مدرسه میرود، اما اولین مواجههاش با فضای آموزشی، زبانی بوده که او هیچ چیز از آن نمیدانسته است.
وی افزود: «اولین تجربه من این بود که زبان مادری من زبان علمی نیست و اصولا زبان مهم و با پرستیژی نیست و همین باعث سرخوردگی من شد و نتیجهاش دور شدن من از مادرم بود».
ندانستن زبان فارسی باعث میشد که این کودک "سرخورده" مجبور باشد دوبرابر همکلاسیهای خودش برای رسیدن به یک نمره برابر تلاش کند؛ در اصل او هم باید محتوا را یاد میگرفته و هم زبان را و همین باعث عقبماندن او از سایر کودکان فارسی زبان میشده است.
گلاله شرفکندی این تجربه را با تجربه مهاجرت در بزرگسالی مقایسه کرد که فرد مهاجر مجبور است تنها به دلیل ندانستن زبان کشور میزبان، تمام تجربههای علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را دور بریزد و دوباره از صفر همه چیز را آغاز کند.
وی در پایان سخنانش تاکید کرد که او و دیگر غیر فارسیزبانان نه تنها باید حق داشته باشند زبان مادریشان را یاد بگیرند، بلکه باید حق آموزش به زبان مادری را هم داشته باشند و بتوانند مطالب علمی را به زبان خودشان یاد بگیرند.
"ایران، سوییس نیست"
کاظم کردوانی، استاد زبان فرانسه و جامعهشناس، عمده سخنانش را بر این محور قرار داد که باید بحث آموزش زبان مادری را از حوزه سیاست بیرون بیاوریم و در حوزههای تخصصی خودش نگاه کنیم. به اعتقاد وی نمیتوان جامعه ایران را با جوامعی مثل سوییس مقایسه کرد و باید راهی متناسب با شرایط این کشور برایش در نظر گرفت و با واقعیتهای عینی جامعه ایران دربارهاش بحث کرد.
او در ابتدای سخنانش، با ذکر شواهدی تاریخی از گستره جغرافیایی زبان فارسی، به این موضوع اشاره کرد که زبان فارسی هیچگاه به مردم تحمیل نشده و هرگز زبان زور نبوده، بلکه زبان تفاهم بوده است.
به گفته کاظم کردوانی حتی در دربار عثمانی به زبان فارسی صحبت میشده و پادشاه عثمانی پاسخ نامههایی را که پادشاه صفوی ایران به زبان ترکی برایش مینوشته، به فارسی میداده است. زبان فارسی همچنین تا سال ۱۸۳۲ میلادی یکی از زبانهای رسمی هندوستان بود و سرود ملی پاکستان نیز به دو زبان اردو و فارسی است.
وی از همه اینها نتیجه گرفت که زبان فارسی نه متعلق به یک قوم است و نه به یک جغرافیا بلکه "واقعیت فرهنگی و تاریخی جامعه ایران است" که باید آن را پذیرفت.
کاظم کردوانی تاکید کرد که آموزش زبان مادری یک حق است و این حق را باید به رسمیت شناخت اما باید میان آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری تفکیک قایل شد.
او گفت آموزش از اول دبستان تا مقطع دیپلم به زبانهای غیر فارسی اصلا نه با امکانات ایران همخوانی دارد و نه با ظرفیتزبانهای موجود در ایران. به عقیده او نتیجه چنین آموزشی، "تحویل یک مشت دیپلمه بیسواد" به جامعه است.
"رشد محلیگرایی" از دیگر عواقب آموزش به زبان مادری از دید آقای کردوانی است. او این پرسش را مطرح کرد که کسی که دیپلمش را به زبان ترکی یا کردی گرفته، چطور میتواند درتهران یا جاهای دیگر ایران کار پیدا کند؟ به نظر او این مسئله اتفاقا جلوی رشد غیر فارسی زبانان را میگیرد.
کاظم کردوانی در عین حال تاکید کرد که هیچ پرستیژ و برتریای در زبان فارسی نسبت به سایر زبانها نیست و باید این نگرش را که زبان فارسی بهتر یا برتر از سایر زبانهاست، از بین برد.
"باید تابوها را شکست"
در بخش دوم برنامه، ابتدا سخنرانان نظراتشان را درباره حرفهای یکدیگر بیان کردند. در این بخش هر سه سخنران دیگر با نظرات آقای کردوانی مخالفت کردند. آقای لاهیجی گفت باید تابوی صحبت از آموزش به زبان مادری شکسته شود و هژمونی زبان فارسی نیز از بین برود. وی تاکید کرد که حق آموزش به زبان مادری باید در قانون اساسی به رسمیت شناخته شود. وی گفت: «دموکراسی بدون برابری در تمامی زمینهها، برای من معنای بسیار محدودی دارد».
بیشتر بخوانید: گفت و گو با یک زبانشناس و استاد دانشگاه
او در پاسخ به سخنان آقای کردوانی درباره گستره زبان فارسی و نیز رسمی بودن آن در کل منطقه تا ۲۰۰ سال پیش، به دربار اروپا در قرن ۱۹ اشاره کرد که زبان رسمیاش فرانسه بود، اما به نظر او این دلیل نمیشود که همچنان تمام اروپا مجبور به یادگیری زبان فرانسه باشند.
سعید پیوندی نیز بر این نکته تاکید کرد که باید درباره این موضوع صحبت شود و هیچ ترسی نباید مانع آن شود. وی درباره نداشتن ظرفیت علمی برخی زبانها گفت: «ما باید برای این کار سرمایهگذاری کنیم. نمیتوانیم بگوییم این زبانها ظرفیت علمی شدن ندارند. باید لااقل از تدریس الفبای آنها آغاز کنیم».
وی گفت:«این دلیل که ما الان شرایط این بحثها را نداریم، قابل قبول نیست. ما نباید صبر کنیم تا به یک بلوغ خاص برسیم و بعد درباره این موضوعات صحبت کنیم، بلکه همین بحثها راه رسیدن به دموکراسی و پاسخ ایرانی آن را روشن خواهد کرد».
بیشتر بخوانید: مخالفت فرهنگستان با آموزش زبان مادری
گلاله شرفکندی نیز گفت که آموزش زبان فارسی برای غیرفارسیزبانان باید اختیاری باشد چرا که شاید مثلا یک کرد دلش بخواهد به جای فارسی به عنوان زبان دوم انگلیسی را یاد بگیرد.
وی البته تاکید کرد: «اگر هویت من به عنوان یک غیرفارسیزبان به رسمیت شناخته شود، خود من شاید انتخاب کنم که زبان فارسی را یاد بگیرم».
خانم شرفکندی همچنین تصریح کرد که با رسمی بودن یک زبان مثلا زبان فارسی مشکلی ندارد، بلکه با "پرستیژی" که همراه این زبان میآید مشکل دارد و معتقد است این برتری زبانی باید از بین برود.
پرسش و پاسخ و نیز اجرای موزیک آذری پایانبخش سمینار آموزش زبان مادری و حقوق شهروندی بود.