تصاویر مرگ قذافی و بیاعتمادی بصری در عصر دیجیتال
۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه
عصر دیجیتال در کنار همه مواهبی که برای زندگی انسانها به ارمغان آورده، چالشها و معایبی هم دارد که تاثیر آن در زندگی روزمره محسوس و ملموس است. یکی از این چالشها، بحران «بیاعتباری بصری» است که در اثر کثرت تجربههای «فتوشاپی» یا دخل و تصرف دیجیتال در واقعیتها پدید آمده است. حالا پیشفرض بسیاری از شهروندان کره زمین این است که واقعیت ممکن است جعلی و دستکاریشده باشد.
از عصر دیروز که خبر دستگیری و اندکی پس از آن خبر مرگ معمر قذافی منتشر شد، سیلی از تصاویر در جهان مجازی به راه افتاد و یوتیوب و توییتر و فیسبوک را درنوردید. تصویر قذافی لحظاتی پیش از مرگ، تصاویر لحظه دستگیری قذافی، تصاویر محل اختفای قذافی در لولههای زهکشی فاضلاب و دهها عنوان دیگر، اما جالب اینکه این بار بازار تردیدها و توطئهبافیها چندان داغ نبود.
معمولا در چنین مواقعی واکنش مخاطبان گوناگون است. برخی به سادگی هر دادهای را میپذیرند، مخصوصا اگر از جنس تصویر باشد و تصاویر متحرک هم باشند، بازنشرش میکنند و بهعنوان سند مورد اعتماد با دیگران به اشتراکش میگذارند. برای این گروه همین که تیتر یک عکس یا ویدئو «آخرین تصاویر قذافی پیش از مرگ» باشد، کافی است برای اینکه هر آنچه میبینند را باورکنند.
بعضیها در مقابل، واقعیات روشنتر از روز را هم نمیپذیرند؛ به همهچیز به دیده تردید مینگرند و در پس هر رویداد و هر تکهدادهای، بهدنبال کشف توطئهاند. اگر خبر مرگ بنلادن برسد، آنها آن را دروغ میخوانند چون تصویری از آن منتشر نشده و اگر از همین واقعه تصویری منتشر شود میگویند خواسته و ساخته قدرتهای بزرگ است و معتبر نیست. متقاعد کردن این گروه کار هیچکسی نیست. آنها هستند برای اینکه متقاعد نشوند. میان این دو سر طیف، گونههای دیگری از مخاطبان را میتوان یافت که از دریچههای گوناگونی به جریان دادهها مینگرند، از زوایای خاصی به تجزیه و تحلیل آنها مینشینند و نتایج گوناگونی میگیرند.
واقعیتهای لرزان و تزلزل اعتبار
دیروز دیکتاتوری کشته شد که حکومتش بیشترین طول عمر را در میان دیکتاتورهای زنده دنیا داشت. معمر قذافی ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد و اگرچه در تمام دوران حکومتش همچون بسیاری از دیکتاتورها بر استقلال، خودکفایی و رفع وابستگی به جهان سخن گفت، مردم کشورش ۲۰ اکتبر، روزی که او در شهر سرت، زادگاهش کشته شد را «روز استقلال لیبی» نامیدند.
تصاویر انسانی که در اسارت است و در آستانه مواجهه با انتقامی خونبار و تلخ، ترحمبرانگیز و تکاندهنده است، حتی اگر آن انسان دیکتاتور روانپریشی همچون قذافی باشد. تصاویری که از قذافی، پیش و پس از مرگ او منتشر شده، نسبتا واضح بود. تشخیص هویت دیکتاتور ۶۹ ساله و پادشاه عریان لیبی، در این تصاویر چندان دشوار نبود و رسانههای جریان اصلی به محض دریافت تصاویر انتشار آن را آغاز کردند.
نکته اینجاست که پس از تجربه عجیب و پیچیده مرگ بنلادن، اینبار این تصاویر برای بسیاری از مخاطبان باورکردنی بود. تاثیر عکسهای جعلی منتشرشده از اسامه بنلادن و هزاران تجربه فتوشاپی دیگر، این بار چندان محسوس نبود. وقتی جهان در عطش دریافت تصویری از جنازه بنلادن بود، چندین تصویر توسط هرزهخبرسازان منتشر شد؛ اسپمرهایی که از فرصتها و بمبهای خبری بهره میگیرند، تا عطش مخاطبان را فروبنشانند.
تجربههای «فتوشاپی» محدود به بنلادن نیست؛ این تجربهها بخشی جداییناپذیر از عصر دیجیتالاند و هر کاربری چندین مورد از آنها را تجربه کرده است. همین تجربهها که جادهصافکن تردید و کمکرسان توطئهبافاناند، چالش بزرگ «بیاعتمادی بصری در عصر دیجیتال» را پدید آورده است.
امروز دوربینهای موبایل شهروندان، در شرایط بحرانی، از هر سلاحی موثرترند. تصاویر لرزانی که بدون فوکوس دقیق و با تکانهای بسیار روی موبایلها ضبط میشود، اگرچه صدا و تصویر رویدادهای مهم را به جهان مخابره میکند، اما به سادگی میتواند با بحران اعتبار و سندیت روبرو شود. سندیت تصاویر حالا به شدت با احساسی که با نمایش صحنههای دراماتیک به کاربران منتقل میکنند، گره خورده است.
شکافی که لرزه بر اندام دیگر دیکتاتورها میاندازد
روزنامه واشنگتنپست، در مقالهای به بررسی دلایل اعتماد اکثریت کاربران به تصاویر منتشر شده از مرگ قذافی پرداخته است. فلیپ کنیکات در این مقاله مینویسد: «کاربران تصاویری را درست میپندارند که از راهی به دستشان رسیده باشد که حس درست بودن را بدهد، نه اینکه خود تصاویر درست به نظر برسند. ممکن است کسانی در میان عراقیهای خشمگین از صدام بوده باشند که فیلم منتشرشده از اعدام او را جعلی بدانند، اما اکثریت مردم آن را بهعنوان تصاویر درست پذیرفتهاند، چون به نظر میرسید که این تصاویر دزدکی و بیاجازه ضبط شده است.»
درست است که هرچیزی را میتوان جعل کرد، اما دستکم در مورد قذافی میتوان گفت که جعل چنین تصاویری با این سرعت و دقت، بسیار دشوار است، اگر نگوییم غیرممکن است: «سرعت انتشار تصاویر هم در تعیین سندیت و اعتبار آن نقش بسیار مهمی دارد. تصاویر قذافی با چنان سرعت و شتابی در جهان مجازی منتشر شد که تردیدها را کنار زد.»
فلیپ کنیکات مینویسد: «اما در کنار تصویر جسد قذافی، تصاویر قذافی پیش از مرگ بینندههای بیشتری را جذب خود کرده است. این همزمانی و همپوشانی مرگ و زندگی، بسیاری از معادلات را تغییر داد. تصویر یک جنازه، یک تکهداده است. تصویر انسانی زنده که میدانی کشته خواهد شد، در کنار تصویر جنازهاش، تصویری دراماتیک خلق میکند و شکافی در این میان پدید میآید که انسانیت یک دیکتاتور و قاتل بالفطره را هم برای مخاطبان برجستهتر میکند. تصاویر چندتکه شده در تلویزیون، سعی در پر کردن این شکاف دارند. تلویزیونها این تصاویر دراماتیک را در کنار جمعیت جوانانی نشان میدهند که هلهلهکنان، مرگ همان انسان را جشن گرفتهاند و نشانه پیروزی خود میدانند؛ اشک میریزند و پرچمهایشان را تکان میدهند؛ تیر هوایی شلیک میکنند.»
به اعتقاد او در این میان شکاف مهمتری هم وجود دارد: «شکاف میان تصاویر قذافی در حالی که زنده بود، و تصاویر جسدش. در جامعهای چون لیبی که آکنده از نفرت نسبت به دیکتاتور بود و عطش انتقام داشت، تصور اینکه او چهطور کشته شد چندان دشوار نیست. اما این شکاف، بیش از هر کسی برای دیگر دیکتاتورهای جهان قابل درک است.»
کنیکات میگوید: «دیکتاتور خونخواری که در کاخهای اطراف دمشق نشسته، یا در بحرین و یمن نظارهگر این تصاویر است، تصورات روشنتری از آن لحظاتی دارد که هنوز تصاویری از آن منتشر نشده. این شکاف نشان میدهد که هنوز واقعیت هراسآوری وجود دارد که دیده نشده است.»
احسان نوروزی
تحریریه: عباس کوشک جلالی