«در تعریف فرهنگ ایرانی»؛ <br> پیامد گسست فرهنگی میان نسلها
۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعهحسین سرفراز، آنطور که خود میگوید، چند سالی است منزوی شده و در یکی از شهرستانهای استان فارس زندگی میکند. سرفراز از اواخر دههی سی خورشیدی، حدود بیست سال سردبیری برخی از مهمترین نشریههای ایران، از جمله امید ایران، خواندنیها، تهران مصور و خوشه، را برعهده داشت. او اندکی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و اوایل دههی هفتاد نیز ۱۰۵ شماره هفتهنامهی «ایران خبر» را در شهر واشنگتن انتشار داد. پانزده مصاحبهای که اکنون در یک کتاب انتشار یافته، در میانهی دههی هفتاد و برای انتشار در فصلنامهای انجام گرفته که هرگز منتشر نشد.
دو کتاب در یک جلد
«در تعریف فرهنگ ایرانی» با «اشاره»ی حسین سرفراز آغاز میشود که چگونگی انجام گفتوگوها و کتاب شدن آنها را شرح میدهد. انتشار این کتاب توسط موسسهی انتشارات آگاه و به پیشنهاد سیروس علینژاد صورت گرفت که خود از روزنامهنگاران قدیمی و خوش سابقهی ایران است. پس از «اشاره»ی سرفراز، گفتوگوی علینژاد با او میآید که حدود هفتاد صفحه از این کتاب ۲۴۰ صفحهای را به خود اختصاص داده است. این بخش میتوانست کتاب مستقلی باشد که در آن گوشههای مهمی از تاریخ مطبوعات ایران در دو دههی پایانی دوران حکومت پهلوی بازگو میشود. سرفراز در این گفتوگو با مرور گذشتهی حرفهای خود تصویری از اوضاع سیاسی و فرهنگی آن سالها، به ویژه از رابطهی مطبوعات با قدرت سیاسی به خوانندگان ارائه میکند.
هشت پرسش در زمینهی فرهنگ
پس از گفتوگوی خواندنی این دو روزنامهنگار، نوبت به کسانی میرسد که به پرسشهای سرفراز در مورد «فرهنگ ایرانی» پاسخ دادهاند. این گفتگوها همه به صورت کتبی انجام شده و نظر افراد مختلف در بارهی هشت پرسش است. دو پرسش نخست به تعریف مفهوم فرهنگ و فرهنگ ایرانی مربوط است. سرفراز در ادامه، پرسشهای دیگری را، از جمله در مورد سهم جهانبینی دینی، نقش قومهای مختلف و جایگاه زنان در آفرینش آن مجموعهای که فرهنگ ملی ایرانیان خوانده میشود، طرح کرده است. شاعرانی چون منوچهر آتشی، سیمین بهبهانی و احمد شاملو، هنرمندانی مانند آیدین آغداشلو، پرویز مشکاتیان و مرتضی ممیز، و صاحبنظرانی چون عباس زریاب خویی، محمد علی اسلامی ندوشن و عنایتالله رضا جزو پانزده نفری هستند که به پرسشهای یاد شده پاسخ دادهاند.
پاسخهایی که کهنه نشدهاند
برخی مانند حمید حمید و رسول نفیسی پرسشها را در قالب مقاله پاسخ دادهاند و کسانی چون شاملو و اسلامی ندوشن چند پرسش را بیپاسخ گذاشتهاند. در فاصلهی طولانی تدوین این گفتوگوها تا انتشار آنها، پنج نفر از پاسخدهندگان درگذشتهاند. سرفراز در مقدمه مینویسد «این نطراتی است مربوط به ۱۲ سال پیش و بسا که این عزیزان طی این ۱۲ سال در بعضی یا همه آن چه گفتهاند به باور و برداشتهای تازهای رسیده باشند.» او میافزاید در این صورت «خوانندگانی که با نظرات امروزی این سرشناسان آشنا هستند میتوانند ضمن مقایسه با نظریات آنها در گذشته نوعی جذابیت را دریابند.» با توجه به سابقهی فعالیتهای فرهنگی و هنری مصاحبهشوندگان و کلی بودن مفاهیم و مسائل مورد بحث در این کتاب به نظر نمیرسد که دیدگاههای آنها در این فاصله تغییری اساسی کرده باشد.
بیخبری نسل جوان از گذشتهی فرهنگی
«آیا پویایی فرهنگ ایرانی در دوران معاصر، به ویژه در مقیاس آفرینشهای جهانی دچار کندی شده؟» این یکی از آخرین پرسشهای مطرح شده در این گفتگوهاست که اغلب به آن پاسخ مثبت دادهاند و در تشریح دلایل این کندی و رکود کوشیدهاند. یکی از صریحترین پاسخها را مشکاتیان به این پرسش داده است. او از جمله به گرفتاریهای اقتصادی اهل فرهنگ و بیخبری نسل جوان از گذشتهی نزدیک فرهنگی خود اشاره میکند.
مشکاتیان میگوید «در ایران ما روشنفکرش به بقال سرکوچه بدهکار است، [...] از دانشجویش میپرسی کمالالملک که بود، میگوید ولیعهد محمد علی شاه، میپرسی صبا که بود، گمان میکند خوانندهای هندیتبار اهل کراچیست...» به نظر او «در قیاس با آفرینشهای ملل کشورهایی چون افغانستان و عراق ... پیشتر و پرقدرتتریم» اما در مقایسه با جهان «فاصلهها و تفاوتها بسیار فاحش شده است.» به گفتهی مشکاتیان، باید دید «در گذشتهی دور چه بودیم و حالا باید به چه قناعت کنیم؟»
دودی که به چشم همه میرود
گسست فرهنگی میان نسلها، موضوع سخنان پایانی حسین سرفراز در گفتوگو با سیروس علی نژاد است. او میگوید «نسل امروز از نسل دیروز و احوالات زندگیاش بیاطلاع است و این گسست نسلی بسیاری از جوانان نسل امروز را به آدمهای بیهویت تبدیل میکند یا کرده است.» سرفراز در تشریح علت و پیامد این وضعیت تاکید میکند «این خطری است که از دایرهی بستهی برقراری ارتباط و ممنوعیت از طرح نام بسیاری از اسامی و اشخاص و نیز از تحریف در واقعیتها برمیآید. و در یک کلام امر خطرناکی است که روزی دودش به چشم همگان خواهد رفت.»
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: بهرام محیی