دستاندرکاران فیلم "ورود آقایان ممنوع" مهمان دویچه وله
۱۳۸۹ دی ۴, شنبهتهیهکنندگان و هنرپیشگان فیلم کمدی " ورود آقایان ممنوع" در آغاز سفر خود به آلمان، میهمان بخش فارسی دویچهوله بودند. قرارمان با دستاندرکاران این فیلم به خاطر سرمای شدید اروپا و تاخیر هواپیماها با کمی تغییر انجام شد. پاسی از شب گذشته بود و همه همکاران فنی استودیوهای ضبط صدا در ساختمان دویچه وله به خانههایشان رفته بودند. بهاین ترتیب، گفتوگوی خودمانی با رضا عطاران، بهاره رهنما، ویشکا آسایش، علیرضا سرتیپی و پرویز آبنار بهجای استودیو دویچه وله، در قهوهخانه دویچه وله صورت گرفت.
ببینید: نماهایی از فیلم «ورود آقایان ممنوع»
دویچه وله: اول تعریف کنید که چرا دیر آمدید؟ تقصیر چه کسی بود که دیر آمدید؟
بهاره رهنما: ما بهمحض این که پروازمان رسید آمدیم، ۲ دقیقه هم نشد که آمدیم. در مورد تاخیر پرواز که نمیتوانستیم کاری بکنیم. دوست عزیز کمتر خشن برخورد کنید.
آخر یک گاو خریده بودیم و میخواستیم جلوی پایتان آن را بکشیم. از بس دیر کردید، خوابش گرفت، رفت خوابید، گفت فردا...
رضا عطاران: جریان گاو را شنیده بودیم، گفتیم آن را نکشید، برای همین دیر آمدیم، (خنده).
چرا تصمیم گرفتید فیلمی که قرار است در ایران اکران شود را برای اولینبار، ابتدا جایی غیر از ایران اکران کنید؟
علیرضا سرتیپی: چون ظاهرا من تهیهکننده فیلم هستم، من جواب میدهم. خوب، همیشه دوست داشتیم این پل ارتباطی بین ایرانیها داخل کشور و خارج کشور برقرار شود، دنبال این امر بودیم که خوشبختانه این فرصت بهوجود آمد. امیدوارم این تجربه، تجربه خوبی در کشور آلمان باشد.
درباره نقش بازیگران در این فیلم چیزهایی نوشته شده، مثلا خانم رهنما نقش معلمی را بازی میکند که با شاگردان در خرابکاریها همدستی میکند، آقای عطاران نقش یک معلم شیمی ساده را بازی میکند...
علیرضا سرتیپی: ببو، ببخشید معلم ببو...
لطفا درباره قصه فیلم توضیح بدهید؟
بهاره رهنما: من یک پیشنهاد دارم وآن اینکه هر کس صحبت میکند بگوید چه کسی است. من زن فیلمنامهنویس هستم. اینجا به عنوان زن فیلمنامهنویس حضور دارم (خنده)...
رضا عطاران: جای آقای رامبد جوان کارگردان و پیمان قاسمخانی نویسنده فیلمنامه که همسر خانم رهنما هستند اینجا خالی است، چون ایشان باید توضیح میداد. یکی از امتیازات مثبت این فیلم، فیلمنامه آن بود که خیلی نباید با آن ور میرفتیم. ویژگی فیلمنامه این بود که اجرای درست و بدون کم و کاست آن همه چیز را حل میکرد که فکر میکنم این اتفاق افتاد.
بهاره رهنما: اولا که این فیلمنامه، فیلمنامه پرماجرایی بود که خانم حکمت و آقای سرتیپی کمر همت به ساخت آن بستند. قصه آن، داستان یک مدرسه دخترانه است که خانم ویشکا آسایش مدیر این دبیرستان هستند. سیستم اداره این دبیرستان خیلی ضد مرد، خشک و منضبط است و خود دبیرستان هم از لحاظ تحصیلی یکی از دبیرستانهای ممتاز است. بچههای این مدرسه قرار است در المپیاد شرکت کنند و با دبیرستان پسرانهای در همان منطقه رقابت دارند. معلم شیمی مدرسه پا بهماه است و مجبور میشود برای زایمان مدتی از مدرسه برود. همه این اتفاقات، پای آقای جذابی که آقای عطاران باشد را به ماجرا وارد میکند.
علیرضا سرتیپی: خانم اگر همه قصه را بگویید که الان مردم در تهران هم میشنوند و دیگر به سینما نمیروند...
بهاره رهنما: من خودم داستاننویس هستم، نقطه عطفهایش را رو نکردم. فقط تا جایی گفتم که پای یک معلم جذاب به ماجرا باز میشود، البته جذاب از لحاظ من، در فیلم نقش یک معلم ببو را بازی میکنند...
یک سوال که به فیلم ربط ندارد و به هنرمندان ایرانی ربط دارد. عدهای معتقدند هنرمندان ایرانی وقتی از ایران خارج میشوند، دیگر نمیتوانند مثل گذشته فعالیت کنند و از خلاقیتشان کم میشود. این را قبول دارید؟
رضا عطاران: بله
الان که شما آمدی اینجا، خلاقیتتان کم شد؟
رضا عطاران: حالا دو، سه روزه که نه، اتفاقا شکوفا هم میشود ولی اگر قرار باشد خارج از ایران زندگی کنیم باید با این زندگی خو گرفت. باید مشکلاتش را فهمید تا بتوان کاری ساخت که بر اساس اتفاقاتی باشد که در این اجتماع میافتد. وقتی از وطنمان خارج بشویم با یکسری از مشکلات مواجه میشویم که مال خودمان نیست. طبیعتا نمیتوان آن مشکلات را گفت مگر اینکه مثلا بیست سال اینجا بمانی تا با اتفاقات و مشکلات اینجا خو بگیری....
ویشکا آسایش: بستگی به شخصیتهای آدمها هم دارد، نه؟
رضا عطاران: آره، آره...
ویشکا آسایش: فکر میکنم مسلما من زود خو میگیرم (خنده)...
بهاره رهنما: اما نویسندههایمان هم، حالاچون من به آن فضا هم غیر از سینما علاقه دارم، نویسندههایمان هم بعد از مهاجرت خیلی سخت توانستند آثاری به ممتازی، آثاری که درکشورشان خلق کردند، خلق کنند. نکتهای که آقای عطاران میگوید، نهادینه شدن فرهنگ در ذات هنرمند است که به خلق اثر خیلی کمک میکند. این صداهایی هم که میشنوید صدای آشپزخانه پشت سر ما است که دوستان ما را به جای استودیو اینجا آوردهاند...(خنده)
حالا مقایسه آلمان و ایران. سینمای کمدی در ایران خیلی وقت است که رونق گرفته، در مورد جامعه ایران و مقایسه آن با جامعه آلمان و موقعیتهای طنز در این دو جامعه چه فکر میکنید؟ فکر میکنید موقعیتهای طنز در جامعه ایران بیشتر از آلمان پیش میآید؟
رضا عطاران: بهنظر من همه جا میتوان با خیلی از مسائل شوخی کرد ولی الان آره، اگر در مورد طنز مقایسه کنیم، بهخاطر اینکه اینجا یکسری مقرارات و چیزهایی حس میشود که در کشور خودمان نیست. فرض کنیم شما میخواهید سر وقت به میدان آزادی برسید و صبح حرکت کنید، یکسری مشکلات بین راه پیش میآید که فقط هم ترافیک نیست، حتما سر موقع نخواهید رسید. خوب این را میتوان تعمیم داد به دیگر مسائل و ... صحبت در اینباره زیاد است، حالا نمیشود گفت.
در سینمای آلمان وقتی به فیلمهای پر فروش نگاه کنیم از همه ژانرهای سینمایی حضور دارند ولی در سینمای ایران اکثر فیلمهای پرفروش معمولا ژانر کمدی هستند. عدهای میگویند، مردم هر چه مشکلاتشان بیشتر میشود، بیشتر به سینمای کمدی رو میآورند. میتوانیم بگوییم اگر فیلم "ورود آقایان ممنوع" رکورد فروش را بشکند، یعنی مشکلات در جامعه خیلی زیاد شده است؟
بهاره رهنما: این را از زبان ما نخواهید که بشنوید، چون مشکلات آنجا عیان است و نیازی به تایید ما نیست. مسئله این است که جامعه ما چه قبل و چه بعد از انقلاب به دلیل تفاوت و دیوار نازکی که بین سنت و مدرنیته در آن وجود دارد، جامعه پرتضادی است. این پر تضاد بودن خیلی موقعیتهای کمیک میآفریند. من فکر میکنم بهترین کارهای آقای عطاران هم برپایه همین موقعیتهایی است که از این تضادها نشات میگیرد. مثلا در یک مراسم عزاداری که حالا طرف مرده، نکتهای که مهم نیست مردن آن یارو است. یعنی تمام اتفاقات دیگر پشت صحنه و ارتباط آدمها مهمتر از آن سوگواری میشود. من میخواهم اینجا نه به عنوان شوهرم، به عنوان یک نویسنده خوب، از پیمان قاسمخانی یاد کنم. چون در این سالها واقعا برخلاف جریان سینمای کمدی که دارد به سمت ابتذال و به سمت سطحی نگری مخاطب پیش میرود، عمل کرده است.
خانم رهنما به ویژگی طنز آقای عطاران اشاره کردند، چند بار شنیدهام که طنز آقای عطاران، طنز زیرپوستی است. این یعنی چی؟
رضا عطاران: واقعیتاش خودم تا حالا نشنیدم، نمیدانم...
ویشکا آسایش: من فکر میکنم یعنی اینکه الکی سعی نمیکنند بخندانند. من دفعه اولی بود که با ایشان کار میکردم، هیچ سعی و زحمتی نمیکردند که دلقکبازی دربیاورند یا مثل بعضی از کمدینها اداهای اضافی دربیاورند. همانی هستند که هستند.
خانم آسایش این اولینبار بود که شما در یک فیلم کمدی بازی میکردید. تجربه اول بازی در یک فیلم کمدی چهطور بود؟
ویشکا آسایش: تجربه خیلی خوبی بود. خیلی خوشحالم که چنین موقعیتی برایم پیش آمد. مدتی هم که بازی نکردم بهخاطر این بود که هه نقشهایی که پیشنهاد میشد بر پایه نقش قطامه بود که قبلا بازی کرده بودم. در همان ژانر پیشنهاد میشد و من گفتم نمیخواهم، لوس میشود و برای خودم هم جذابتی نداشت. یکی از دلایلی که در فیلمهای تاریخی بازی میکنم این است که خوب حداقل آنها فرق میکنند. برای من که خیلی جذابیت داشت ولی این را باید از استادان کمدی، آقای عطاران و خانم رهنما بپرسید.
بهاره رهنما: ویشکا آسایش برای این نقش بهترین انتخاب بود. من اصولا با خانمها ارتباط خوبی ندارم و این نظر حرفهای من است. این نقش نیاز به بازیگری داشت که با فیزیک خاص، قد بلند، تیپی که معلوم باشد ایشان در زمان بچگیاش با تیم بسکتبال مقام داشته است.
در عین حال صورتی که بتواند با یک گریم یک زن فوقالعاده جذاب و زیبا شود، بتواند با یک گریم دیگر یک زن خیلی خشن و سخت شود.
منظورتان این است که سر کار با خانمها ارتباط خوبی ندارید؟
بهاره رهنما: من کلا با خانمها خیلی حال نمیکنم...(خنده)
درباره سینما سوالی ندارم. اگر موافقید درباره آلمان صحبت کنیم...
بهاره رهنما: شهرتان خیلی شاعرانه است. بن جزو پایتختهای فرهنگی دنیاست. من بعضی از کشورهای اروپا رفته بودم ولی آلمان نیامده بودم. همه دوستانم به من میگفتند که بن شهر موسیقی، شهر شعر، شهر تئاتر است. من فکر میکنم این محیط روی ایرانیهایی هم که اینجا هستند تاثیر میگذارد.
کمی دیر آمدید. اگر زودتر میآمدید اینجا سرزندهتر و ...
علیرضا آسایش: الان ساعتی است که تهران تازه شلوغ شده، تازه مردم میآیند بیرون حالش را میبرند. خلاصه عالی است. اینجا هم عالی است. به عنوان تهیه کننده فیلم بگویم که ایرانیهای عزیز بیایند فیلم را ببینند، اگر خوششان نیامد من شخصا پولشان را پس میدهم....
آقای سرتیپی موقعی که فیلم نمایش داده میشود همان موقعی است که این گزارش از رادیو پخش میشود. یعنی یا باید فیلم را ببینند یا رادیو را گوش کنند. همزمان هر دو با هم نمیشود. خیلی ممنونم از همه دوستانی که صحبت کردند و از همه دوستانی که صحبت نکردند.
برای دیدن گالری عکس و شنیدن فایل صوتی این گزارش، به لینکهای پایین صفحه مراجعه کنید!