روشنفکران مصر «در سربالایی» تحولات
۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبهمردم مصر قدمهای مهمی به جلو برداشتهاند. پایداری نشان دادهاند، حکومت را به عقبنشینی وادار کردهاند و یک ائتلاف از همه گروههای مخالف ساختهاند تا گذری مسالمتآمیز را به انجام رسانند. این خود پیروزی بزرگی است.
البته دولت هم مدعی است چیزی جز مسالمت نمیخواهد و عمر سلیمان، معاون رئيس جمهوری مصر از مخالفان خواسته علیرغم پافشاری حسنی مبارک برای ماندن تا انتخابات پاییز آینده، با دولت وارد مذاکره شوند تا مبادا کودتا شود. هشداری که معلوم نیست چه اندازه باید آن را جدی گرفت.
غرب اگرچه نگران قدرت گرفتن اسلامگرایان و تکرار تجربه ایران است، ولی راهی جز این در برابر خود نمیبیند که در مواضع رسمی جانب دمکراسی را بگیرد. آمریکا به حکومت مصر فشار میآورد که به خواست مردم تن دهد، دست به سرکوب آنها نزند و قوانینی را که آزادیها را محدود میکند، لغو کند.
اروپا موضع خود را در کنفرانس امنیتی مونیخ روشن کرد. حمایت از دمکراسی ولی با فاصله، با احتیاط و بدون دخالت مستقیم. اروپا میگوید آینده را باید به انتخاب مردم مصر گذاشت. ولی با این تبصره که انتخابات «زودرس» صلاح نیست.
شمشیر دولبه دمکراسی
دمکراسی شمشیر دولبه است. میتواند به روی کار آمدن هر گروهی منجر شود که در میان مردم پایگاه، تاریخچه و سازمان دارد. این نیرو در نوار غزه حماس بود، در مصر ممکن است اخوانالمسلمین باشد، حتی اگر رسانهها بارها بر «نسل فیس بوک» و وزن آن در جنبش مردم مصر تاکید کنند. اخوان المسلمین هم ممکن است خواستار روی کار آمدن یک حکومت اسلامی باشد، حتی اگر امروز مدعی طرفداری از دمکراسی باشد و سخن از «انقلاب مردم مصر» بزند و نه «انقلاب اسلامی».
محمد صادق جوادیحصار، روزنامهنگار معتقد است «بر مبنای شعارها و برنامههایی که تا الان اعلام، شنیده و دیده میشود، هیچ مانیفست و برنامهی خاصی برای تشکیل یک حکومت اسلامی، از جنسی که مناسبات مذهبی تعیین کنندهی همهی مناسبات در قدرت، سیاست و رفتارهای داخلی و خارجی باشد، دیده نشده است. البته با توجه به حضور "مکتب الازهر" و "حوزهی علمی فرهنگی الازهر" در مصر، بعید نیست که مناسبات مذهبی چنبرهی بیشتری بزند و آنها هم بخواهند که در مناسبات قدرت سهم بیشتری داشته باشند.»
او اذعان دارد که دغدغهی غرب، دغدغهای است که نمیشود از کنار آن گذشت: «بعید نیست که عدهای، مثلاً مانند اخوانالمسلمین در دمکراسی آتی به جناح رادیکال درون حاکمیت تبدیل شوند. کمااینکه بعید نیست همینها به جناح غالب تبدیل بشوند و مخالفین خودشان را خیلی برنتابند. در یک فضای دمکراتیک، همهی این چیزها محتمل است. ولی بهنظر من، به خاطر فضای بستهای که در گذشته در مناسبات سیاسی مصر وجود داشته و خیلی انعکاس دقیق و عمیقی از مناسبات پشت صحنهی قدرت وجود نداشته یا احزاب نمیتوانستند، حداقل به شفافیت امروز، اظهار موضع و نظر بکنند، به این سرعت نمیشود در مورد آیندهی مصر اظهارنظر قطعی کرد.»
عبدی کلانتری، پژوهشگر مسایل فلسفی میپرسد فرض را بر این بگذاریم که در حال حاضر آلترناتیو دیگری وجود ندارد، یعنی نیروهای سکولار نمیتوانند در این مقطع در مقابل نیروهای مذهبی و اسلامگرا بایستند و جنبش ضددیکتاتوری را تضعیف کنند، در این صورت تکلیف چیست؟
به نظر او این خطر هست که جهت آیندهی دولت به سمت اسلامگرایی برود و در کوتاهمدت هم نیروهای سکولار هنوز آن وزن لازم را ندارند که جهت تحولات را تغییر دهند. با این حال این حوزهای باز برای فعالیت سیاسی است. زیرا نیروهای سکولار میتوانند در یک دوران انتقالی بهسرعت خود را سازمان دهند، با نشر عقاید خود، مردم و جوانها را سازمان دهند و سعی کنند وزنه را هرچقدر میشود به نفع خود عوض کنند.
او میگوید: «راه دیگری وجود ندارد. یعنی واقعاً بهجز این، هیچ چشمانداز دیگری وجود ندارد و این راه سربالایی است که نیروهای سکولار باید طی کنند. کار یک شب و دو شب هم نیست و در مصر هم محدود نمیشود. این به سراسر خاورمیانه و تمام کشورهای اسلامی مربوط است. نیروهای سکولار در تمام این کشورها ضعیف و سرکوبشده بودند و الان که بهتدریج دارد روزنی باز میشود، باید از این امکانات استفاده کنند و سعی کنند بهتدریج با آگاهی دادن، این توازن قوا را به نفع خودشان، تا اندازهای عوض کنند.»
عبدی کلانتری به تجربه انقلاب ایران اشاره میکند: «در انقلاب ۳۰ سال پیش ایران هم چارهای جز این وجود نداشت. گرچه الان خوشبختانه فضا عوض شده است. آن زمان، حتی نیروهای سکولار هم بهخاطر ایدئولوژیهای امریکاستیز و غربسیتز، تا اندازهی زیادی از لحاظ روحیه و اخلاق، منش اسلامی داشتند، در عین اینکه بهظاهر سکولار بودند. ولی الان خوشبختانه دیگر آن حالت وجود ندارد و تمام آگاهیها نسبت به اسلامگرایی موجود است. حتی جوانها و نیروهای سکولار، دقیقاً اسلامگرایی را میشناسند. شکلهای متفاوت اسلامگرایی از القاعده گرفته تا خمینی و تا حماس امروز شناختهشده هستند و تااندازهای امتحانشان را پس دادهاند. بنابراین جای خوشبینی هست.»
الگوبرداری، توهم یا چشماندازی ممکن؟
این روزها «مدل ترکیه، یا مدل ایران» سوالی است که بارها تکرار شده و سوال میزگردهای مختلف بوده است. آیا مدل ترکیه میتواند با توجه به تاریخ و تفاوتهای آشکارجامعه مدنی دو کشور به سادگی الگوبرداری شود؟ در این باره نظرها متفاوت است.
محمد صادق جوادی حصار معقتد است که «اگر یک حکومت دمکراتیک مبتنی بر رأی و نظر مردم، بهصورت نسبی (مطلق نمیتوانیم صحبت کنیم) بهوجود بیاید و بتواند در مناسبات بینالمللی رفتاری را داشته باشد، از جنس رفتار دولت اسلامگرای ترکیه، یعنی حداقل بتواند در مناسبات منطقهای، به اندازهای که ترکیه پشتوانهی جهانی و منطقهای برای خودش دست و پا کرده، این پشتوانه را کسب کند، میتواند در مناسبات آتی ضلع سوم قدرت منطقهای باشد.»
ولی عبدی کلانتری با این پیشبینی مخالف است و میگوید: «مدل ترکیه و کشورهای دیگری مانند مالزی و اندونزی که بهنظر میآید نوعی از لیبرالیسم اسلامی هستند، بههرحال در مقایسه با اسلامگرایی افراطی گام مثبتی است. ولی این کشورها متکی هستند بر نوعی از اقتصاد آزاد (نئولیبرالیسم اقتصادی) که تا اندازهی زیادی شکوفا شده است. ولی اگر کشوری فقیر و عقبمانده باشد و در شرایط خیلی بدی مانند افغانستان قرار داشته باشد، بعید بهنظر میآید که مدل دمکراسی اسلامی یا مدل ترکیه را بشود در آنجا پیاده کرد. مصر کشور فقیری است. متأسفانه درآمد سرانهی این کشور خیلی پایین است و تضاد طبقاتی در آن خیلی خیلی زیاد است و اگر دوباره به دامن نئولیبرالیسم اقتصادی بیفتد، الزاماً به لیبرالیسم سیاسی نمیآنجامد. ولی بههرحال این مدل وجود دارد و اگر نیروهای اسلامگرا متقاعد شوند که به جای مدل ایران، از آن مدل پیروی کنند، قاعدتاً گام مثبتی در تمام ایدئولوژی اسلامگرایی است.»
غرب و جغرافیای سیاسی خاورمیانه
غرب در سمت و سوی تحولات خاورمیانه چقدر قدرت مانور دارد و ایران در کجای این معادلات ایستاده است؟
محمد صادق جوادیحصار به مدیریت جهانی بههم پیوستهای اشاره میکند که «امریکاییها و اروپاییها پیش میبرند این است که تجربهی انقلاب ۵۷ ایران در آنجا صورت نگیرد. این است که سعی میکنند نوعی از تعامل و تدارک را ببینند که هدایتشده این مرحلهی گذر سپری بشود و یک مجموعهی متعدلتر و قابل گفتوگوتری برایشان پیش بیاید که بتوانند با دولت بعدی وارد تعامل و گفتوگو بشوند.»
با این حال او معتقد اس که در خاورمیانه سه قدرت انکارناپذیر وجود دارند؛ ایران، ترکیه و مصر: «اگر این سه ضلع مثلث بتوانند به هم نزدیک شوند و همپوشانی بیشتری با همدیگر داشته باشند، قطعا در مناسبات جهانی و منطقهای، تأثیرات شگرفی خواهند داشت و آن وقت برای منطقه این فرض بهوجود میآید که اولین نتیجهاش بازنگری امریکا در سیاستهای خاورمیانهای خودش خواهد بود. آنوقت هم امریکا و هم اتحادیهی اروپا، باید صفحات جدیدی را در طراحی برای مناسبات منطقهای خاورمیانه باز کنند.»
عبدی کلانتری میگوید اگرچه غرب با سقوط مبارک یک متحد بالقوه را از دست میدهد ولی چهره خاورمیانه نیز در این تحولات دستخوش تغییر میشود.
او معتقد است که این تحولات «شور دمکراسیخواهی و آزادیخواهیای» را در میان مردم خاورمیانه آزاد میکند و این به خودی خود خطری بالقوه برای تمام دولتهای استبدادی در منطقه است. خطری که هر لحظه ممکن است بالفعل شود.
مریم انصاری
تحریریه: مصطفی ملکان