سیاست با خط لوله؟ <br> ادامه زورآزمایی روسیه و اوکراین
۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه
در ششمین روز اختلاف روسیه و اکراین بر سر صدور گاز به کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ولادیمیر پوتین به صراحت گفت: «دولتهای اروپایی سرانجام فهمیدند که تا چه اندازه، ساخت خط لولهی گاز برنامهریزی شده از طریق دریای بالتیک، مهم و ضروری است.»
آیا پوتین با این اظهار نظر، دلیل اصلی این کشمکش که بیش از همه جنوب شرق اروپا را تحت تأثیر قرار داده و همچنین در غرب اروپا عامل نگرانیهای گسترده شده، را بیان کرده است؟
اعتراف پوتین تصویر زیر را به دست میدهد: اوکراین باید در چشم دولتهای اروپایی به عنوان یک کشور ترانزیت غیر قابل اعتماد به نظر آید. ظاهرا در مسکو اینگونه برآورد میشود که برای عدم وابستگی بیشتر به اوکراین، که علاوه بر این، ثبات سیاسی هم ندارد، اتحادیه اروپا میبایست سرانجام روند احداث خط لوله روسیه - آلمان، از طریق دریای بالتیک را سرعت ببخشد.
در مقابل، پنج کشور عضو اتحادیه اروپا، با قاطعیت هر چه تمامتر با این خواسته مخالفت میکنند: سوئد، لهستان و سه جمهوری قبلی اتحاد جماهیر شوروی سابق در منطقه بالتیک، یعنی لیتوانی، لتونی و استونی. البته این کشورها علت رسمی مخالفت خود را خطرهای زیست محیطی اعلام میکنند: در کف دریای بالتیک و دقیقا همان منطقهای که خط لوله باید از آن عبور کند، هنوز باقیماندههای سلاحهای شیمیایی جنگ جهانی دوم وجود دارند.
در حقیقت دولتهای این پنج کشور بر این عقیدهاند که روسیه میتواند این خط لوله را به عنوان اهرمی برای اعمال فشار سیاسی به کار بندد. این خط لوله موجب میشود که لهستان به عنوان یک کشور ترانزیت، نقش کوچکی را ایفا کند. از سوی دیگر در این صورت، این کشور همانند کشورهای بالتیک، به میزان قابل توجهی از شبکه گازرسانی اروپا جدا میشود و چهار کشور اروپایی دیگر ممکن است از این طریق از سوی مسکو زیر فشار سیاسی قرار بگیرند؛ درست همان سیاستی که روسیه اکنون در قبال اوکراین اعمال میکند.
پوتین در سالهای اخیر هرگز پنهان نکرده است که اگر اوکراین همچنان در تلاش برای پیوستن به پیمانهای غربی، یعنی ناتو و اتحادیه اروپا، باشد، مسکو از "اسلحه انرژی" استفاده خواهد کرد. از آن جایی که بخش بزرگی از سیاستمداران اروپای غربی، اکنون کیف را برای این کشمکش مقصر میدانند، حسابگریهای مسکو ممکن است درست از آب درآید: اوکراین به هیچ وجه به عضویت در اتحادیه اروپا نزدیک نشده، علیرغم آنکه رهبری این کشور میکوشد که اوکراین را قربانی سیاستهای قدرتمندانه روسیه جلوه دهد؛ بلکه برعکس، ویکتور یوشچنکو، رئیسجمهور اصلاحطلب اوکراین، از این هدف بسیار دور شده است.
نشانههای زیادی حاکی از آن هستند که زورآزمایی مسکو با کیف، به پیروزی ظاهری پوتین خواهند انجامید، زیرا شمار دولتهای اروپایی که با قاطعیت خواهان کاهش میزان وابستگی به مواد خام روسی هستند، روز به روز بیشتر میشود. این امر به این معناست که جنگ انرژی روسیه و اوکراین با یک شکست برای هر دو طرف همراه خواهد شد: اوکراین به عنوان یک کشور ترانزیت غیر قابل اعتماد و روسیه هم در نقش یک کشور تأمینکنندهی غیر قابل اعتماد، که گذشته از این، از مواد خامش استفاده سیاسی میکند تا کشورهای همسایهاش را زیر سلطه نفوذ خود نگه دارد.
برنده میتواند اتحادیه اروپا باشد، البته در صورتی که کشورهای عضو، در زمینه سیاست انرژی به موضعی یکپارچه در برابر همسایه شرقی برسند. این امر که هر دو طرف، اینک بازرسهای اتحادیه اروپا را دعوت میکنند و آن را تا حدی در نقش داور به رسمیت میشناسند، اهمیت اتحادیه اروپا را تقویت میکند؛ اتحادیهای که باید از فرصت بهدست آمده سود جوید.