شکست جمهوری اسلامی در پیکار رسانهای
۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سهشنبهآقای صبا، شما نقش رسانههای برونمرزی را در مورد خبررسانی در درازای این مدت چه طور میبینید؟
صبا: در این ۵۰ سالی که از تاسیس دویچهوله میگذرد و ۷۰ سالی که از پایهگذاری بی بی سی فارسی میگذرد، فکر نمیکنم هیچ موقع، مگر در دورههای کوتاهی، آزادی بیان و آزادی مطبوعات به آن شکلی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده و در کشورهای دموکراتیک وجود دارد، ما در ایران داشتهایم. البته دورههای کوتاهی بوده، ولی به صورت عام، چه در زمان شاه و چه در زمان حکومت اسلامی، همیشه مشکل آزادی بیان در میان بوده. بنابراین نقش رسانههای فارسیزبان خارج از کشور یک نقش کلیدی بوده برای مردم ایران که بدانند در کشور خودشان چه میگذرد. از یک جهت شاید بتوانیم بگوییم که فاجعهای هم هست که ملتی برای این که بداند در کشور خودش چه میگذرد، باید به سمت رسانههای خارج از مرزهای خودش برود.
ولی واقعیتیست و این کاری بوده که ما در بی بی سی میکردیم و شما همکاران من در دویچهوله و دیگران هم در رسانههای دیگر مثل صدای آمریکا، رادیو فرانسه و غیره. بنابراین ما دریچهای بودیم برای فارسیزبانان بهخصوص مردم ایران که بدانند در کشور خودشان از لحاظ اخبار سیاسی چه میگذرد و در عین حال، هم شما و هم ما نقشی بازی کردیم در گسترش فرهنگ و هنر ایران زمین و این هم بسیار مهم بوده. چون در ایران گاهی در این زمینهها هم تصمیمات ایدئولوژیک میگیرند. بعضی اوقات یک چیز خوب است، بعد در دورهای بد میشود. برای ما همیشه اینها عزیز بوده. فرهنگ و تاریخ و زبان فارسی همیشه محترم بوده و ما در گسترش آن نقش داشتهایم و نام ایران را در ردهها و اشکال مختلف، چه شما در آنجا و چه ما در بی بی سی، بلندآوازه کردیم در دنیا، چیزهای خوبش را به دنیا نشان دادیم و همه اینها فکر میکنم خدمات بزرگیست که ما به مردم ایران کردهایم.
آقای صبا، به نظر شما اگر این اختناق و سانسور در کشورهایی مثل کشور ما وجود نداشت، باز هم رسانههای برونمرزی محلی از اعراب داشتند؟
صبا: من آرزویم این است که یک روزی واقعاً این طور شود. یعنی مردم ایران و یا مردم تهران برای این که بدانند در کشور و شهرشان چه میگذرد، دیگر احتیاجی نداشته باشند به دویچه وله گوش دهند و یا به بی بی سی فارسی رجوع کنند. ولی اگر روزی هم این طور شود، من همچنان میل دارم که ما بهعنوان یک رسانه خارجی نقش داشته باشیم و با رسانههای ایرانی آزاد در آن موقع رقابت کنیم و بیشتر روی اخبار خارجی تکیه کنیم و همچنان حضور داشته باشیم. چون خیلی از کشورها هستند که دموکراتیکاند، و رسانههای چند صدایی هم دارند. آن موقع ما حیاتی نخواهیم بود برای مردم ایران . الان به نظر من تا حد بسیار زیادی حیاتی هستیم. آن موقع رقابت میکنیم. ما هم سعی میکنیم به جنبههای دیگری اهمیت دهیم. بهخصوص اخبار خارجی، سفر کردن به جاهای دیگر که بر فرض برای ایران آزاد فردا مشکل بود، ما حضور خواهیم داشت.
ولی شاید هم روزی برسد که حضور ما واقعاً لازم نباشد. من یادم هست وقتی که اصلاحطلبان سر کار آمدند، اوایل دوره ی آقای خاتمی، موقعی که بی بی سی فقط رادیو بود، از شمار شنوندگان ما داشت کم میشد. برای این که مردم آن چیزهایی را که میخواستند در رسانههای ایران میدیدند. بهخصوص در روزنامهها. حالا رادیو و تلویزیون همچنان مثل سابق بود و خب مراجعه کمتر میشد. و این را هم ما میدانیم که هر وقت در کشوری مسائل حاد پیش میآید، البته مراجعه به ما بیشتر میشود. اگر الان یک اتفاق بسیار مهمی بیافتد، من مطمئنم که هم شنوندگان دویچهوله و خوانندگان سایت شما بیشتر میشود و هم کسانی که به بی بی سی مراجعه میکنند.
حالا اگر اجازه دهید ببینیم نظر آقای فاروقی چیست. آقای فاروقی من گفتم ۵۰ سال از عمر بخش فارسی دویچهوله میگذرد. اما واقعیت این است که نخستین رادیوی برونمرزی صدایش از آلمان به ایران رسیده، حتی کمی زودتر از بی بی سی. آیا این فاصلهی ۲۰ ساله را شما بهحساب نمیآورید؟
فاروقی: این درست است که اولین رادیوی برونمرزی فارسیزبان از برلین پخش شد، ولی آن زمان، موقعی بود که حکومت ناسیونال سوسیالیستها در آلمان حاکم بود و دولت هیتلری برای تبلیغات جنگی خودش از افزار رسانهها استفاده میکرد تا بتواند تبلیغاتاش را انجام دهد. بعد از حدود دو دهه بخش فارسی دویچهوله آغاز به کار کرد، در این دو دهه ما یک نوع گسست را میبینیم. یعنی بی بی سی بعد از مدت کمی که رادیو برلین آغاز به کار کرده بود، راهاندازی شد و کارش را ادامه داد.
در اینجا جنگ جهانی دوم به پایان رسید. دولت آلمان شکست خورده بود، نیروهای متفقین در آلمان بودند و آلمانی که بعد از آن سربرآورد، آلمانی بود که در واقع به خاطر صلح جهانی، به خاطر تفاهم بین ملل و دیالوگ بین فرهنگها پا به میدان گذاشته بود و این رسالتی بود که با رسالت پیشین رادیو برلین تفاوت داشت. به همین خاطر است که دویچهوله خودش را ادامهدهندهی رادیو برلین نمیداند، بلکه دویچهوله خودش را رادیویی میداند که از سال ۱۹۶۲ شروع به کار کرد و ۵۰ سال از عمرش میگذرد.
آقای فاروقی نقش دویچهوله در زمینه سیاسی و فرهنگی چه گونه بوده؟ آیا دویچه وله واقعاً توانسته در این دو زمینه فعال باشد؟
فاروقی: طبیعتاً کاری که ما میکنیم صرفاً خبررسانی نیست. یعنی من فکر میکنم در کشورهایی نظیر کشور ما، که حکومتش آن طور که باید و شاید به فرهنگ توجه نمیکند، بخشی از وظیفه فرهنگی محول میشود به کسانی که اتفاقاً کارشان شاید چیز دیگری میبایست میبود. یعنی شما اگر نگاه کنید در ایران به خاطر این که ما فرهنگستانی نداریم، یا این که مثلاً نویسندگان و شاعران از هیچ گونه حمایت و پشتیبانی دولت و مسئولان حکومتی برخوردار نیستند، طبیعیست که رویکرد ما میبایست متفاوت باشد و کاری که ما میکنیم کاری است که تنوع پیدا میکند.
من فکر میکنم بخش فرهنگیاش هم همان طور که آقای صبا به درستی اشاره کردند، یکی از مهمترین عرصههاییست که رسانههای برونمرزی به آن توجه داشتند و سعی میکنند که در این عرصه هم کار کنند. آن چیزی که ما به آن میگوییم خبررسانی آزاد، اگر بخواهیم آن را فقط محدود کنیم به عرصهی سیاسی، نتوانستیم آن طور که باید و شاید وظیفه خودمان را انجام دهیم و این وظیفه حتماً وظیفهایست متنوعتر، جامعتر و گستردهتر که کار فرهنگی را هم شامل میشود.
آقای صبا جهان رسانهها سالهاست که شکلی نو پیدا کرده. حالا علاوه بر اینترنت و رسانههای اجتماعی، ما با پدیدهی شهروندـ خبرنگار روبهرو هستیم. شما چه تصوری از آیندهی کار خبررسانی حرفهای دارید؟
صبا: به نظر من دنیا دارد در زمینه خبررسانی دچار چنان تحولی میشود که شاید ۱۵ـ ۱۰ سال دیگر، یا حتی زودتر، شما تصویری کاملاً متفاوتی از رسانه خواهید داشت. من خودم دو پسر دارم که هردو "تین ایجر" هستند. اینها همه چیزها را میدانند، ولی هیچ موقع تلویزیون نگاه نمیکنند. من میگویم از کجا شما اینها را میدانید. از طریق توییتر، فیس بوک و رسانههای اجتماعی. این واقعاً تحول بزرگیدارد ایجاد میکند در کار ما. ما رسانههای به اصطلاح استاندارد یا سنتی و یا هر چه اسم ما هست، مثل دویچهوله و بیبی سی و دیگران، در برابر چالشی جدی قرار گرفتهایم. برای این که خیلی از جوانها اخبارشان را از راههای دیگری به دست میآورند.
مسئلهی مهمتری که پیش آمده و این به نظر من خیلی مهم است، مثلاً پوشش تظاهرات بعد از انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری ایران در سه سال پیش بود. خب مقامات خبرنگار بی بی سی را اخراج کردند. ولی اگر خبرنگار بی بی سی ایران مانده بود، او یک دوربین میداشت در یک نقطه از شهر تهران گزارش میکرد. ولی اینها او را اخراج کردند و مواجه شدیم با صدها نفر، اگر نگویم هزاران نفر. ما یک دفعه در ایران فیلمبردار پیدا کردیم یا همین شهروندـ خبرنگار. اینها برای ما فیلم میفرستادند، گزارش میفرستادند. از جاهای مختلف! یکدفعه میدیدید در شهر تهران، از جنوب شهر، از غرب شهر آن قدر مطلب میآمد که ما اصلاً یک تیم بزرگی را در بی بی سی مسئول کرده بودیم که مطمئن شوند اینها درست هستند. کیفیت کارشان هم مدام بهتر میشد. اول با موبایل فیلمبرداری میکردند که کیفیتاش خوب نبود. بعداً دیدند مثلاً این کار را اگر بکنیم بهتر است و کارشان خیلی بهتر شد و یکدفعه ما از لحاظ گسترش دسترسی به منبع با یک پدیده بسیار مهمی روبهرو شدیم، این که صدها نفر داشتند برای ما خبر میفرستادند.
شما همین پدیده را در انقلاب مصر دیدید که واقعاً رسانههای اجتماعی چه نقش مهمی بازی کردند. در سوریه الآن دارید میبینید. و بعد سرعت. سرعت خیلی مهم است. الآن در دهات سوریه یک اتفاق کوچکی بیافتد، بلافاصله همه دنیا باخبر میشوند، و ما اگر خودمان را تطبیق ندهیم، عقب میافتیم، این "ما" که میگویم منظور رسانههای رسمی مثل بی بی سی و دویچهوله است.
منظور شما از تطبیق سرعتخبررسانی است؟
صبا: اهمیت دادن به این کارهاییست که انجام میشود. مثلاً در بی بی سی ما برنامهای داریم به نام "نوبت شما" که در آن تمام توییتها را هم میخوانیم. چیزهایی که در توییتر افراد میگذارند. یا در فیس بوک. ما خودمان فیسبوک داریم و افراد میآیند آنجا نظر میدهند و آنها را ما در برنامههامان منعکس میکنیم. البته همیشه باید بازهم آن قانون طلایی رسانههای بیطرف را که باید مطمئن باشند آن چیزی که میگویند درست است و از دو منبع حتماً تأیید شود، آن را باید فراموش نکنیم. چون واقعاً بهخصوص افراد عادی چون مسئول هم نیستند، آنهایی که به عبارتی دارند توییت میکنند و هر چیزی میتوانند بگویند.
بنابراین یک پدیدهی بسیار جدیدیست که ما باید برایش فکر کنیم، از آن بهره بگیریم و خودمان را منطبق کنیم که عقب نیافتیم، وگرنه مثلاً فرض کنید ما میشویم مثل گرامافون سابق، در حالی که دیگران همه دارند دی وی دی یا سی دی گوش میدهند. دنیا دارد خیلی متحول میشود.
آقای فاروقی، در این تحولی که در دنیای رسانهای دارد پیش میآید، یک مسئله مثل گذشته نیست. در گذشته خبرنگاران واقعاً به صورت حرفهای این کار را میکردند. هم زبانی که بهکار میبردند زبان درستتری بود و هم آنچه را که اصول خبرنگاری بود رعایت میکردند. اما با این هرج و مرج همگانی خبرنگاری، شما فکر میکنید که آینده هم به همین صورت باقی خواهد ماند یا این که خط خودش را پیدا خواهد کرد و یک اصول جدیدی پدید خواهد آمد؟
فاروقی: به نظر من میآید که این خط هم اکنون بهوجود آمده است. یک زمانی بود که ما با کمبود خبر سروکار داشتیم. خبر نبود. بلکه اگر خبر هم بود، باید گوش تیز میکردیم و یا... یادم میآید پدر خود من این رادیوی موج کوتاه را میچسباند به گوشش و توی اتاق حرکت میکرد تا چیزی را بشنود. خب آن دوران سپری شده. امروز ما با فراوانی خبر روبهرو هستیم. میزان خبری که از کانالهای مختلف و با سرعت فوقالعاده زیاد منتشر می شود، بسیار بالاست که هیچ رسانهی استاندارد یا به قول ایشان رسانهی سنتی نمیتواند با آن همراهی کند.
به نظر من اینها جایگزین همدیگر نمیتوانند باشند، بلکه میتوانند مکمل هم باشند. و عملاً ما سرعت را از این شیوههای جدید میگیریم، اما فقط تمام کارمان را روی این سرعت نمیگذاریم، بلکه آن دقت کار حرفهای را هم معمول می کنیم و این است که به نظر من یک شیوه جدید را ایجاد میکند. به همین خاطر هم هست که شما هیچ وقت به خبری که در فیسبوک یک فرد منتشر میکند، نمیتوانید آن قدر مطمئن باشید، تا این که چنین خبری را در یک رسانهی معتبر بخوانید.
من فکر میکنم در آینده کار رسانهای تکمیل هر دو منبع خبری هست. یعنی منبع کار حرفهای که در واقع رسانههای معتبر دارند، به انضمام این اخبار و گزارشهایی که از طرف شهروندـ خبرنگاران میرسد.
آقای صبا در کنار این رسانههای دولتی مثل بی بی سی و دویچهوله، رسانههای دیگری بهوجود آمدهاند بهخصوص در کشور ینگه دنیا. رسانههایی وجود دارند که برخی معتقدند از طرف حکومت ایران اداره میشود. بقیهاش هم به صورت آزاد خودشان عمل میکنند. شما هیچ رقابتی بین این رسانهها و رسانه دولتی خودتان میبینید؟
صبا: من راستش را بخواهید اگر نخواهم به کار کسی ارزش کمی دهم، نه، واقعاً احساس رقابت نمیکنم. برای این که کاری که ما میکنیم بسیار دقیقتر و جامعتر و غیرایدئولوژیکتر است. من هیچ مخالف این نیستم که کسی بخواهد یک روزنامه و یا یک رادیوی حزبی درست کند یا تلویزیون. آنها حقشان هست و باید حتماً این کار را بکنند. و خیلی از رسانههایی که شما به آنها اشاره کردید این کار را دارند میکنند و خیلی هم خوب است که برای طرفدارانشان دارند برنامه پخش میکنند. هیچ ایرادی نیست. ولی کاری که ما میکنیم متفاوت است. ما یک رسانهی بیطرف هستیم، منصف، معتدل و دقیق هستیم.
یعنی ما خبر را به خاطر این که مثلاً به ایدئولوژی ما بر میخورد، اینور و آنورش نمیکنیم. شما اگر رسانهی حزبی باشید، اگر ببینید یک چیزی به ایدئولوژیتان صدمه میزند، نمیگویید. ما چنین معیاری نداریم. ما تصمیم ایدئولوژیک نمیگیریم که چه چیزی را پخش کنیم و چه چیزی را پخش نکنیم. بنابراین من اگر همچنان رقبیی برای خودم ببینم، بازهم رسانههای استاندارد سنتی مثل دویچهوله است یا صدای آمریکا و یا رادیو فرانسه. اینها هستند تا این که مثلاً بعضی چیزهایی که اینور و آنور ساخته میشوند و من هیچ مطمئن نیستم که چه قدر می توانند دوام پیدا کنند. اگرچه دلم میخواهد رقیبان جدی داشته باشم. من مطمئنم آقای فاروقی هم همین میل را دارند که رسانههای زیادی باشند و مردم ایران به تنوع دسترسی داشته باشند. دیدگاههای مختلف مطرح شود. من واقعاً دوست دارم همهی رسانههای فارسیزبان معیارشان را آن قدر بالا ببرند که من هرچه بیشتر احساس کنم باید با آنها رقابت کنم و کارم بهتر شود که ما هم درجا نزنیم. از این جهت من استقبال میکنم اگر واقعاً رقیبان جدی بیآیند. ولی آنهایی که هستند، همان طور که گفتم، خیلیهاشان حزبی و گروهی یا مال جناح خاصی هستند و رقیب ما نمیتوانند محسوب شوند.
آقای فاروقی این رسانههای برونمرزی که در واقع هرچه دلشان میخواهد میتوانند بگویند و گاه ما محدودیتهایی داریم که نمیتوانیم بیان کنیم، فکر میکنید میتوانند رقیبی برای رسانههای دولتی باشند؟
فاروقی: من فکر میکنم آقای صبا این پرسش را خیلی شایسته جواب دادند. محدودیتهایی که ما داریم این است که ابتدا باید در واقع متر کنیم و بعد ببریم. یعنی وقتی که یک خبری را میشنویم، به صرف این که یک چنین خبری مطرح شده، برای ما موضوعیت انتشار ندارد، بلکه ابتدا باید چک شود. در این رسانهها خب یک چنین محدودیتهایی از این بابت وجود ندارد و اتفاقاً از بابت انتشار یک چنین اخباری هم زنده هستند و بر بستر همانها هم کار میکنند. من شخصاً فکر میکنم خبررسانی بهخصوص در مورد کشوری مثل ایران که در آن آزادی خبررسانی نیست و دولت محدود میکند و خبرهای ناصحیح را منتشر میکند، هیچ گونه رقابتی بین امر خبررسانی وجود ندارد.
اما شایسته این است که رسانههای معتبر در امر خبررسانی مستقل و مستدل خودشان پیش بروند و بر همین بستر سعی کنند اطلاعاتی را که مردم کشورمان در جستجویش هستند، در اختیارشان قرار دهند. من هم فکر میکنم هیچ گونه رقابتی با آنها حس نمیشود. اما رسانههای جدی چیزی هستند که میتوانند به ما آموزش دهند و من خودم شخصاً از رسانههای معتبری مثل بی بی سی یا رسانههای دیگر میآموزم و این را حتی به دیگران هم توصیه میکنم که از همدیگر بیآموزیم. کاری که میکنیم کار صحیحیست. باید در این مسیر حرکت کنیم.
آقای صبا رسانههای برونمرزی بهخصوص بی بی سی شما خیلی با پارازیت و سانسور و این حرفها که بارها در خود بی بی سی مطرح کردهاید روبهرو هستند. این موانع به نظر شما چه تأثیری بر کارکرد این رسانهها دارد؟
صبا: بینید، ما در بی بی سی با چالشهای مختلفی روبهرو هستیم. اولاً ما در ایران نیستیم. این خیلی مهم است. ما خیلی دلمان میخواهد واقعاً در ایران باشیم. قبل از تأسیس تلویزیون هم سفرهای مختلفی مدیران ارشد بی بی سی کردند تا مقامات ایران را راضی کنند که آنجا بی بی سی دفتر داشته باشد. من فکر میکنم وجود دفتر در آنجا حتی باعث میشد که مقامات ایرانی هم بتوانند نظرشان را از طریق بی بی سی منعکس کنند. هنوزهم که ما دفتر نداریم، واقعاً استقبال میکنیم. ما بیطرفیم، بنابراین نظر آنها هم باید منتقل شود. آنها خودشان را محروم میکنند از این رسانهی مهم برای این که پیامشان را به فارسیزبانان دنیا برسانند.
بنابراین این یک چالش بزرگ است برای ما. ولی هم ما و هم شما در دویچهوله در این ۷۰ـ ۶۰ سال یاد گرفتهایم چگونه بدون این که در ایران باشیم، بتوانیم خبرهای آن کشور را منعکس کنیم. ولی مشکلاتی که حکومت جمهوری اسلامی بهخصوص در سالهای اخیر دارد وارد میکند برای رسانههایی مثل بی بی سی واقعاً غیرقابل تحمل است. یعنی کاری که آنها دارند میکنند سابقه ندارد. حتی در زمان فکر کنم استالین و هیتلر هم چنین کاری نمیکردند. شما برای این که از یک رسانهای خوشت نمیآید، بخواهید به هر وسیلهای متوسل شوید که مثلاً خفهاش کنید. مثلاً پارازیت بیندازید. شما فرض کنید جمهوری اسلامی از هاتبرد استفاده میکند، ولی در همان هاتبرد روی بی بی سی پارازیت میاندازد و صاحب هاتبرد هم مجبور میشود ما را از آنجا بردارد. این خیلی چیز عجیبیست در دنیا. هیچ کسی نمیتواند بفهمد. آقا خودت داری از این ماهواره استفاده میکنی، چرا روی دیگران پارازیت میاندازی؟ تازه ما میشویم قربانی.
ولی خب ما هم یاد گرفتهایم روی ماهوارههای مختلف برویم و دور بزنیم این پارازیتهای ایران را و خوشبختانه همه میتوانند دسترسی داشته باشند به بی بی سی یا دویچهوله و رسانههای دیگر. ولیآن چیزی که واقعاً بسیار شنیع است و دولت ایران به آن متوسل شده است در ماههای اخیر، چه در مورد همکاران ما و چه در مورد همکاران در رسانههای دیگر فارسیزبان، آزار و اذیت خانوادههاست.
یعنی برای این که از بی بی سی خوشش نمیآید که آن هم به نظر من هیچ دلیلی ندارد، متوسل شده به این که خانوادهها را در ایران تحت فشار قرار دهد و آن هم آدمهایی که اصلاً ربطی به آنها ندارد. مثلاً شما یک مادر ۷۰ ساله یا یک پدر ۸۰ ساله که اصلاً هیچ نقشی ندارد در تصمیمگیری این که بچهاش کجا کار کند یا کار نکند، آنها را هی ببرید وزارت اطلاعات و تحت فشار بگذارید و بگویید بچهتان در بی بی سی کار نکند یا برای ما جاسوسی کند یا اطلاعات غلط به آنها بدهید. واقعاً من فکر میکنم این غیرانسانیست، حتی غیراسلامیست. ولی خب دولت ایران این کارها را میکند. من واقعاً به همه، به شنوندگان دویچهوله که این برنامه را میشنوند، به همه اطمینان میدهم که هیچ کدام از این سیاستها باعث نخواهد شد که ما بخواهیم سیاستهای خودمان را، سیاستهای خبریمان را عوض کنیم. به هیچ وجه.
هر کاری جمهوری اسلامی بکند، ما همچنان یک رسانهی بیطرف، معتدل، منصف و دقیق باقی خواهیم ماند. آنها شاید بخواهند ما را تحریک کنند که ما مثلاً جواب دهیم. ما بههیچ وجه چنین کاری نمیکنیم. ما کارمان خبررسانیست و اینها را هم تحمل میکنیم. همان طور که ملت ایران بههرحال خیلی فشارها را تحمل میکند، خانوادههای همکاران من و ما هم تحمل میکنیم. امیدواریم یک روز از شر این مسئله خلاص شویم.
آقای فاروقی به نظر شما این پارازیت و سانسوری که همه با آن روبهرو هستند، یک احساس بیهودگی به رسانهها دست نمیدهد که هر کاری میکنند ممکن است احتمالاً به گوش مخاطبشان نرسد؟
فاروقی: من فکر میکنم اتفاقاً جمهوری اسلامی هرچه بیشتر از شیوههای غیرمتعارف استفاده میکند برای زیر فشار قرار دادن خبرنگاران رسانههای خارجی، نشانهی این است که سیاستهاشان در سانسورکردن، و در پارازیت انداختن موفق نبوده. چون اگر اینها موفق بودند و میتوانستند مانع از دسترسی مردم به اطلاعات شوند، احتیاجی نبود که خبرنگاری را در لندن یا در بن زیر فشار بگذارند که کارش را درست انجام ندهد. به نظر من اصلاً این سیاستها موفق نبوده است. آسیب بزرگتر را خود جمهوری اسلامی دیده. در ارتباط با فیلترینگی که انجام دادهاند، من به جرأت میتوانم بگویم ملت و نسلی را جمهوری اسلامی پرورش داده که همهشان کارشناس آی تی شدهاند.
فقط یک موردش را خدمتتان بگویم. میزان رجوع به سایت دویچهوله که من مطمئنم در مورد بی بی سی اگر بیشتر از این نباشد کمتر از این هم نیست، قبل از این که سایت دویچهوله فیلتر شود تا امروز، شش برابر آن موقع شده است. یعنی از وقتی که ما را فیلتر کردند، تعداد مراجعه بیشتر شده است. خب این نشانهی این است که جمهوری اسلامی شکست خورده در امر فیلتر کردن. مردم را وادار کرده که به شیوههای مختلف، نیاز خودشان را به اخبار تأمین کنند. پارازیت انداختند، خیلی خب، بی بی سی برمیدارد روی ترانسپوندر دیگر، روی یک ماهوارهی دیگر همان برنامه را پخش میکند و در ایران هم اگر دیده باشید، یک جوری این بشقابهای ماهوارهای را میگذارند که یک نفر میرود بالای پشت بام پنج سانت به طرف چپ، پنج سانت به طرف راست میچرخاند و مشکل حل میشود.
من فکر میکنم در این جنگ اطلاعاتی که جمهوری اسلامی راه انداخته، بازندهی اصلی خودش است و با این کاری که کرده، نه فقط خودش را محروم کرده از استفاده از این افزار برای بیان، بلکه در واقع یک نوع میل هم ایجاد کرده در بین مردم برای کسب خبر. ما تنها کشوری نیستیم که با پدیده سانسور و فیلترینگ روبهرو هستیم. ولی هیچ جای دیگری در دنیا را هم نمیشود پیدا کرد که مردم برای دور زدن سانسور، برای ناکارآمد کردن پارازیت به چنین شیوههایی متوسل شوند که در ایران ما شاهدش هستیم و این نشان میدهد که در واقع این سیاست اصلاً موفق نبوده.
آقای صبا شما قبل از این که ریاست بخش تلویزیون بی بی سی را برعهده بگیرید، در ایران هم گزارشهایی تهیه میکردید. در درازای این مدت کدام واقعهبوده که واقعاً در دورهی خبرنگاری شما تاریخی بوده، و شما را خیلی زیاد به هیجان آورده باشد؟
صبا: من اغلب برای پوشش انتخابات ریاست جمهوری در بیست سال اخیر به ایران رفتهام. روزی که آقای خاتمی انتخاب شده بود، روز بسیار بزرگی بود. من ایران بودم برای تهیه گزارش. گرچه در آن روز مأموران مرا مدتی بازداشت کردند که ما خبرش را منعکس نکنیم، ولی روز بسیار مهمی بود. واقعاً بسیار هیجانانگیز بود. از این جهت که من میدیدم مردم ایران شاید بعد از مدتهای طولانی نور امید در چشمشان میدرخشید. فکر میکردند آغاز جدیدی شده برای کشور. بدون این که انقلابی شود، بدون این که خونریزی شود، از درون همان حکومت کسی آمده که به خواستههای مردم احترام میگذارد و خیلی همه امیدوار بودند و من هم در آن امیدواری آنها بههرحال سهیم شدم و میدیدم شور و شوق مردم را.
زمانی هم که ایران رفته بودم و چند برنامهی تلویزیونی برای نشان دادن تاریخ و فرهنگ ایران که در واقع برای بی بی سی انگلیسی، درست کردم، آن هم برای من بسیار بسیار آموزنده بود. برای این که از شمال که زادگاه من است در رشت تا جزیره کیش و قشم سفر کردم، جاهای مختلف ایران را دیدم برای فیلمبرداری، با فرهنگها وآداب و رسوم مختلفی آشنا شدم و از نزدیک فهمیدم چه قدر کشور ما عزیز و نازنین است و چه قدر فرهنگ و تمدن متفاوتی در آن هست و چگونه از هزاران سالِ پیش تمدنهای مختلف، زبان و ادیان مختلف کنار هم زندگی کردند. گرچه الان مشکلاتی هست، ولی پیش هم زندگی کردند. مردم چه قدر مهربان هستند، چه قدر ما تاریخ غنی داریم.
موقعی که به کیش رفتم و آخرین قسمتهای فیلم را آنجا فیلمبرداری کردم، خیلی افتخار میکردم به ایرانی بودنم و همچنان افتخار میکنم که ما چه فرهنگ و تمدن بزرگی داریم، بهخصوص چه ادبیات درخشانی داریم. آدمهایی مثل حافظ، سعدی، فردوسی، خیام بینظیرند در دنیا و من واقعاً خوشحالم که یک ایرانی هستم.
ما هم خیلی خوشحالیم که همهمان ایرانی هستیم.