شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر و سه تن دیگر را اعدام کردند
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبهدر اطلاعیهی دادستانی اعدامشدگان − فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان − متهم شدهاند که در بمبگذاری در مراکز دولتی دست داشتهاند.
مهدی اسلامیان را دادستانی تهران از عوامل انفجار بمب در حسینیهی سیدالشهدا در شیراز اعلام کرده است. فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی را به اتهام عضویت در حزب کارگران کردستان (ترکیه)، PKK، دستگیر کرده بودند. اتهام شیرین علمهولی، عضویت در گروه کردی "پژاک" بوده است.
نمونهی فرزاد کمانگر
در دو سال گذشته دفاع از جان کسانی که امروز، یکشنبه ۱۹ اردیبهشت، اعدام شدهاند، از اولویتهای گروههای ایرانی و بینالمللی حقوق بشر بوده است. در کمپینهای حمایتی بویژه از فرزاد کمانگر و شیرین علمهولی، که در مورد آنان اطلاعات بیشتری در اختیار فعالان حقوق بشر بوده، نام برده شده است.
فرزاد کمانگر، در کامیاران آموزگار بوده و در آنجا به فعالیتهای مدنی اشتغال داشته است.
وکیل او، خلیل بهرامیان، دو سال پیش، پس از آن که حکم اعدام موکلش در دیوان عالی کشور تأیید شد، در مصاحبهای با دویچه وله با قطعیت دخالت او را در هر گونه فعالیت مسلحانه انکار کرد. بهرامیان گفت: «موکل من نه اسلحه، نه چیز دیگری در دست داشته است. در هیچ سازمانی هم عضویت نداشته و فقط فعال حقوق بشر و روزنامهنگار بوده و دبیر و همین و همین و همین.»
خلیل بهرامیان در همین مصاحبه در مورد دادگاه فرزاد کمانگر گفت که در مورد پرونده کار دقیق قضائی صورت نگرفت و «در دادگاه انقلاب در پنج، شش دقیقه محاکمه انجام شد، بدون حضور سایر متهمین».
نامهی شیرین علم هولی
در هفتهی گذشته نامهای از شیرین علم هولی (توسط "هرانا"، خیرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) انتشار یافت که حاکی از آن است که وی به شدت زیر فشار بوده، تا در یک برنامهی اعتراف تلویزیونی شرکت کند. این نامه به تاریخ ۱۳ اردیبشهت در زندان اوین نوشته شده بود.
در نامهی این زن جوان ۲۹ ساله آمده بود: «دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجر آور پشت میلههای زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم گذراندم. در مدت بلاتکلیفیم روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دوران بازجوییهای بند 209 شروع شد. بعد از دوران 209 بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم . به درخواستهای مکرر من برای تعیین تکلیفم پاسخ نمیدادند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند.»
در این نامه پس از شرح آثار شکنجههایی که به او دادهاند، به فشار بر او برای شرکت در مصاحبهی تلویزیونی اشاره شده بود. در نامه گفته شده که در روز ۱۲ اردیبهشت «دوباره بعد از مدتها مرا برای بازجویی به بند 209 زندان اوین بردند و دوباره اتهامات بی اساسشان را تکرار کردند. از من خواستند، با آنها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود. من نمیدانم این همکاری چه معنی دارد، وقتی من چیزی بیشتر از آنچه که گفتهام برای گفتن ندارم. در نتیجه آنها از من خواستند تا آنچه را که میگویند تکرار کنم و من چنین نکردم.»
RN/KG