1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

صنعت نشر کتاب در ايران بيمار است

مصاحبه‌گر: امید۱۳۸۶ آبان ۲, چهارشنبه

نقیبیان: "بيش از ۵ هزار ناشر، در ايران پروانه نشر کتاب دارند که بديهی است، کمتر از يک درصد از اين رقم، فعال و فرهنگی هستند و مابقی به کارهايی نظير خريد و فروش کاغذ، رانت خواری و اين گونه کارها مشغولند."

https://p.dw.com/p/BwBI

با آغاز پائیز، فصل اهدای جوایز ادبی در ایران که شمارشان تا به حال به ده جایزه می‌رسد، نیز شروع می‌شود: مثل هفته‌ی پیش که برپایی مراسم هشتمین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی "مهرگان" اعلام شد. پیش از آن مسئولان برگزاری جایزه‌ی گلشیری، اسامی نامزدهای جایزه‌ی این بنیان را اعلام کرد‌ه‌بودند. در بخش دولتی نیز، مقامات مسئول در صدد تدارک "مهم‌ترین جایزه‌ی ایران، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران" هستند که تقریبا شامل همه‌ی حوزه‌های نشر می‌شود. افزون بر جوایز موجود، بخش دولتی در سال گذشته، دست به تاسیس چند جایزه‌ی جدید، از جمله "جایزه‌ی جلال آل احمد"، "جایزه‌ی ادبی تهران"، "جایزه‌ی ادبی گام اول" زده است.

آیا اهدای این‌همه جایزه، صرفنظر از کمیت و کیفت آن‌ها، به معنای رونق روزافزون وضعیت تولید و نشر در ایران است؟

برای این‌كه با گوشه‌ای از بازار نشر و کتاب در ایران آشنا شویم، با کارشناس کتاب، آرش نقیبیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم:

آرش نقیبیان، سی و یک سال پیش در تهران به دنیا آمده‌است. تحصیلات دانشگاهی‌اش را تا درجه‌ی لیسانس تاریخ به پایان رسانده‌است. او همکاری با مطبوعات را در دوران دانشجویی با مجله‌های کلک و آدینه آغاز کرده‌است. او هم اکنون در زمینه‌ی تحقیق در حوزه کتاب و نقد ادبی با روزنامه‌ها و مجلاتی چون؛ شرق، اعتماد، گلستانه، بخارا... همکاری می‌کند. در سال ۱۳۸۳ کتابی با عنوان "زن معمار جامعه‌ی مرد سالار" که مجموعه‌ی ده مصاحبه با نویسندگان ایران درباره‌ی وضعیت زنان در جامعه‌ی ایران است، به چاپ رسیده است.

Iran Arash Naghibian
آرش نقیبیان، کارشناس کتابعکس: privat

دویچه وله: شرایط چاپ کتاب در ایران در حال حاضر دشوارتر شده است. با این حال از شمار عنوان‌های تازه منتشر شده، کاسته نمی‌شود. این "عدم تعادل" را چگونه می‌شود توضیح داد؟ چه کتاب‌ها و چه عنوان‌هایی در حال حاضر بیشتر خریدار دارند؟

آرش نقیبیان، کتاب‌هایی که در ايران به چاپ می‌رسند، نمودارها و قواعد خاص خود را دارند. مسئله مميزی در کميت عناوين چاپ شده، نقش چندانی ندارد. هر چند در کيفيت آن بی‌گمان موثر است. عناوينی نظير: آشپزی، کمک‌‌های آموزشی ، پزشکی و ورزشی و بسياری از عناوين ديگر، مشخصاً مشمول سانسور و مميزی نمی‌شوند. نکته مهمی که ذکر آن لازم است، این است که حجم عمده‌ای از توان اقتصادی – توليدی نشر در ايران، با توجه به رشد حيرت‌انگيز محافل آکادميک و دانشگاه‌ها به اين گونه کتاب‌ها اختصاص می‌يابد که هر چند مهم و اساسی‌اند، اما به لحاظ فرهنگی بی ارزش است و نقطه مثبتی در کارنامه‌ی نشر ايران به حساب نمی‌آيد. در دو دهه‌ی گذشته، استقبال از کتاب‌های فراروانشناسی و عرفان و روانکاوی، رشد چشمگيری داشته است. عناوينی نظير: ای چينگ، کف بينی، طالع بينی و ستاره شناسی و..... که نشان از دلزدگی مردم از سياست و توهم روياهای خوش است و به عبارت بهتر، ترجيح ايده آليسم به رئاليسم . فروش ميليونی آثار نويسندگان عارف مسلکی چون پائولوکوئيلو، اوشو، کارلوس کاستاندا و جبران خليل جبران که بازار کتاب ايران را اشباع کرده اند، دليل من بر اين مدعا است .

در حال حاضر روال چاپ کتاب در عمل و طبق بخشنامه‌‌های وزارت ارشاد چگونه است؟ تیراژ کتاب‌ها در چه سطحی است؟

هر کتابی، پس از اين‌که مرحله‌ی آماده سازی موقت، يعنی حروف چينی مقدماتی را پشت سر گذاشت، پس از مرحله‌ی فهرست نويسی (فيپا) توسط ناشر به وزارت ارشاد تحويل می‌گردد و در ازای آن به ناشر، شماره‌ی ثبتی داده می‌شود تا بتوان کتاب را پيگيری و دنبال کرد. پس از آن مرحله، بررسی شروع می‌شود که تابع هيچ‌گونه منطق از پيش تعيين شده‌ای نيست و ممکن است، هفته‌ها و ماه‌ها به طول بيانجامد. البته کارشناسان کتاب، ميانگينی از ۲ تا ۶ ماه را در نظر گرفته‌اند که به نظرم دقيق نیست.

مسئله‌ی مهم در بررسی کتاب‌ها، بحث سليقه‌ای عمل کردن بسياری از مميزان است. به گونه‌ای که ناشران و نويسندگان و مترجمان مطلقا مطمئن نيستند که کتابشان‌، سر سالم از ارشاد بيرون بياورد یا نه! ابدا نمی‌توان حدس زد که به کدام بخش از کتاب ايراد گرفته می‌شود. درست ممکن است جايی سانسور شود که به عقل ناشر نرسد و در عين حال موارد فراوانی است که از چشم مميزان می‌افتد و به‌اصطلاح گاف می‌دهند. متاسفانه در چند سال گذشته ضوابط دقيقی برای سانسور در وزارت ارشاد عمل نمی‌کند و در بيشتر اوقات سليقه‌ای عمل می شود. اين ضربه سختی به نشر ايران وارد کرده است. متوسط تيراژ کتاب در ايران بين ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخه است. جالب اين‌جاست که اين تيراژ از ۴۰ سال پيش تغيير محسوسی نکرده است. در حالی که جمعيت، چندين برابر شده است. به تازگی ديدم ناشر محترمی در خيابان کريمخان تهران، کتاب مهمی را باتيراژ ۵۰۰ نسخه (پانصد نسخه) چاپ کرده است! به قول فريدريش دورنمات : تراژدی که از حد بگذرد، تبديل به کمدی می‌شود .

این رسم که برخی از نویسندگان‌، خود برای چاپ کتابشان سرمایه‌گذاری می‌کنند، از کی و چطور در ایران پا گرفت؟ آیا ناشران می‌خواهند، با این کار نویسنده را که امرار معاشش به ندرت از این راه تأمین می ‌شود، در خطر این سرمایه‌گزاری شریک کنند؟

درباره اين رسم ناخوشايند، اين توضيح را لازم می دانم که کثرت و افزونی فراوان کتاب‌ها و دفاتر شعر جوانان در سال‌های اخير، برای بسياری از ناشران گرفتاری ايجاد کرده و از آن‌جا که چاپ کتاب‌های شعر شاعرانی که نام و آوازه‌ای ندارند، برای ناشر سودی ندارد و ريسک بزرگی است، در چند سال گذشته، بعضی از ناشران قبول می‌کنند تا تجربه‌های اوليه‌ی جوانان را در حوزه‌ی شعر و اندکی هم در حوزه‌ی ادبيات داستانی با سرمايه‌ی مولف چاپ کنند که البته بسيار مذموم و ناپسند است. اين نکته نيز بايد گفته شود که ناشران خوشنام ايرانی که سوابق فرهنگی روشنی دارند، به ندرت تن به اين بدنامی‌ها می‌دهند.

يکی ديگر از دلايل شکل‌گيری اين پديده، رشد نامعقول و قارچ گونه‌ی ناشران ايرانی در اين سال‌ها است. بيش از ۵۰۰۰ ناشر، در ايران پروانه نشر کتاب دارند که بديهی است، کمتر از يک درصد از اين رقم، فعال و فرهنگی هستند و مابقی به کارهايی نظير خريد و فروش کاغذ، رانت خواری و اين گونه کارها مشغولند .

چه رابطه‌ا‌ی بین ناشران برون‌مرزی و همکاران داخلی آن‌ها بر قرار است؟ آیا کتاب‌های چاپ خارج که "ممنوع نیستند" در ایران خریدار دارند؟

ناشران خارج از کشور مطلقاً نمی‌توانند، حريفی جدی برای ناشران داخلی باشند. به شخصه اعتقاد دارم، نشر کتاب در خارج از ايران هيچ آينده‌ای ندارد؛ به چند دليل: اول اين که نسل دوم و سوم ايرانيان خارج از کشور به ندرت به زبان فارسی، کتاب می‌خوانند و می‌نويسند. نکته‌ی ديگر پراکندگی ناشران خارج از ايران است که مشخصا در ۳ کشور اروپايي: سوئد، آلمان و فرانسه و نیزدر ايالات متحده‌ی آمريکا هستند. اين، امکان توزيع گسترده‌ی کتاب را بسيار دشوار و گاه غير ممکن می‌کند. بحث مهم ديگر، تيراژ ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه‌ای کتاب، در خارج از کشور است که آن هم گاه، سال‌ها طول می‌کشد تا به پايان برسد. تمامی اين مسائل، عملاً شکاف بزرگی بين ناشران داخلی و خارجی ايجاد کرده است. پيش بينی من اين است که در سال‌های آينده، هرچه بيشتر به سمت پديده‌ی چاپ الکترونيکی و نشر الکترونيکی (اينترنتی) در خارج از مرزهای ايران خواهيم رفت و اين نشر جای نشر سنتی را خواهد گرفت. البته در ايران وضعيت به اين شکل نخواهد بود .

آیا اتحادیه‌ی ناشران ایران در زمینه‌ی احقاق حقوق ناشران فعال است؟ این اتحادیه از چه طیف‌هایی تشکیل می‌شود؟ در حال حاضر چه مسائلی را در دستور روز کار خود دارد؟

اتحاديه‌ی ناشران مشخصاً درباره‌ی حقوق ناشرانی که در آن نهاد عضويت داشته باشند، پی گير و فعال است. اما متاسفانه اين پيگيری فقط در راستای منافع مديران نشر است و کارمندان نشر، خصوصاً کتاب‌فروشان زحمت‌کش ايرانی، از کمترين حمايت و پشتيبانی‌ای برخوردار نيستند. در دو سال گذشته، به‌نظر می‌رسد نقش اتحاديه، لحظه به لحظه در تصميم گيری‌‌های جدی و مهم، کم رنگ و گاه بی‌رنگ می‌شود. برای مثال در کشمکشی که در ارديبهشت سال ۸۶، برای تعيين جايگاه نمايشگاه کتاب بين اتحاديه و وزارت ارشاد در گرفت، برنده در نهايت وزارت ارشاد بود و در بسياری از موارد ديگر به نظر می‌رسد که نقش اتحاديه‌، صوری يا بسيار کم رنگ است. طيف و جناح خاصی، به لحاظ سياسی و ايدئولوژيک، بر فضای اتحاديه حاکم نيست. اعضای هيئت رئيسه با انتخابات داخلی، مشخص می‌شوند و شرايط نسبتاً دموکراتيکی بر فضای اداری آن حاکم است.

چه فعالیت‌هایی برای تشویق مردم عادی به کتاب خواندن صورت می‌گیرد؟ برگزاری مسابقات و دادن جایزه به نویسندگان، تا چه حد به این هدف کمک می‌کنند؟ نظرتان در این باره که دادن "جوایز ادبی، محفلی" شده و این جوایز تنها به "خودی" ها تعلق می‌گیرند، چیست؟

برای تشويق توده‌ی مردم به کتاب و کتاب‌خوانی، کم و بيش در رسانه‌های گروهی و مطبوعات، فعاليت‌هايی صورت می‌‌گيرد که البته بسيار بعيد است که اين گونه تبليغات سطحی، قرين موفقيت واقع گردد. حجت موجه من دراين مدعا، تيراژ فاجعه بار کتاب در ايران است که جای هيچ شک وشبهه‌ای باقی نمی‌گذارد که صنعت نشر کتاب در ايران شديداً بيمار و منفعل است. برگزاری مسابقات و جوايز ادبی البته بی تاثير نيست، اما در ميزان تاثير آن نبايد غلو کرد. کتاب‌هايی که در اين سال‌ها برنده جوايزی نظير، مهرگان، گلشيری، يلدا و ... شده‌اند، در مقاطعی فروش خوبی کردند. برپايي نمايشگاه ساليانه‌ی کتاب، برای ناشران و توده‌ی علاقمند به کتاب، فرصت فوق العاده مناسبی است که ابداً نبايد از کنار آن به سادگی گذشت. اما متاسفانه تغيير مکان نمايشگاه از محل دائمی آن، به مصلای تهران لطمه‌ی بزرگی به بعد فرهنگی – ارتباطی نمايشگاه خواهد زد. هر چند که ممکن است لطمه‌ی اقتصادی، به لحاظ نقدينگی، وارد نسازد. محفل گرايی و باند بازی هميشه در فضای ادبی و روشنفکری ايران وجود داشته و طبعاً جوايز ادبی نيز از آن مستثنا نیستند. امروز در فضای ادبی ايران، بيشتر از آن‌که بحث خودی و غيرخودی وجود داشته باشد، محفل گرايی و باند بازی به چشم می‌خورد و اين پديده متاسفانه، سايه‌ی شوم خود را بر سر مطبوعات نيز انداخته است .

شرکت ناشران ایرانی در نمایشگاه‌های بین‌المللی، از جمله نمایشگاه جهانی کتاب فرانکفورت، چه تاثیری بر جامعه‌ی کتاب‌خوان و نشر کتاب در ایران دارد؟

شرکت ناشران ايرانی در نمايشگاه‌های معتبر بين المللی، به هيچ وجه تاثيری بر نشر کتاب و آمار کتاب خوانان ايرانی ندارد و در سال‌های اخير، عملا تبديل به يک ژست و شوی نمايشی – تزيينی گرديده است که جز صرف مبالغ هنگفت برای ناشرايرانی ثمری ندارد. هرچند ذکر اين نکته لازم است که چند ناشر خوش‌نام و فرهنگی، در سال‌های اخير در سفرهايشان هدفمند‌تر و دقيق‌تر عمل کرده‌اند.

مشکل اصلی بی گمان، نپيوستن ايران به منشور جهانی حقوق مولفين (کپی رايت) است که ضربات فراوانی بر پيکر نشر ايران و از آن مهم‌تر، به آبروی صنعت نشر در ايران وارد کرده است. اين‌که ناشری کتاب‌های نويسندگان معاصر جهان را بدون اجازه آن‌ها و بدون کسب مجوز از ناشر خارجی، ترجمه و چاپ کند، مصداق بارز کلاه‌برداری و دزدی است و هيچ توجيه منطقی و عقلانی ندارد. خوشبختانه اخيراً موج مثبتی بين ناشران ايرانی در راه پيوستن به قانون کپی رايت به راه افتاده است که بايد از پيشگامان اين حرکت مثبت، يعنی مديران انتشارات کاروان، مرکز و ققنوس ياد و قدردانی کرد. اما هنوز تا مجاب کردن تمامی اعضای اتحاديه‌ی ناشران و بدنه‌ی اصلی نشر ايران و خصوصاً ناشران دولتی راه زيادی در پيش است که از طی کردن آن گريزی نيست.

چگونه می‌توان وضع کتاب و نشر را در ایران بهبود بخشید؟

راه برون رفت از بحرانی که امروز دامن نشر ايران را گرفته است، در لغو کامل و همه جانبه‌ی سانسور و احترام به آزادی بيان و انديشه و پيوستن به قانون کپی رايت است. اين اقدامی است عاجل، عملی که بدون ذره‌ای مجامله باید صورت گیرد. تا زمانی که این امرتحقق نپذیرد، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد.