«فوتبال ما به سمت یک فوتبال کاسبگرانه رفته» • گپی با جلال طالبی
۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبهدویچه وله: آقای طالبی، ۳۱ سال پس از انقلاب ایران، در نگاهی اولیه به فوتبال ملی ایران، به این نتیجه میرسیم که تیم ملی ایران ۲۰ سال پس از انقلاب و با سرمربیگری شما در جام جهانی ۹۸ فرانسه، به تنها پیروزی خود در تاریخ مسابقات جام جهانی، با برتری دو بر یک در مقابل ایالات متحدهی امریکا دست یافت. اگر بخواهید ارزیابیای کلی شما از عملکرد تیم ملی فوتبال ایران در طول ۳۱ سال گذشته چیست؟
جلال طالبی: تیم ملی ما در این دوران کم وبیش موفقیتهایی در سطح آسیا داشته است. البته پیش از انقلاب ما در آسیا، چه در سطح تیم بزرگسالان ملی و چه در سطح جوانان و نوجوانان، موفقیتهای بیشتری داشتیم. پس از انقلاب، به علت مشکلات موجود و جنگی که بین ایران و عراق رخ داد، به طور کلی ورزشی نبود که فوتبالی هم باشد. بنابراین دوران رکودی در آن زمان داشتیم، باشگاهی نبود و مسابقاتی به آن صورت انجام نمیگرفت. بعد از جنگ، فوتبال ما سعی کرد که بتواند به افتخارات گذشتهی خود برسد. کم وبیش افتخاراتی به دست آورد، اما نه به گونهای که شایستهی نام ایران باشد و افتخاراتی که ایران پیش از این در آسیا کسب کرده بود. پیروزهای متفاوتی در آسیا داشتهایم که مردم را خوشحال کرد، ولی همانطور که اشاره کردید، بزرگترین و شاید حساسترین و پربینندهترین مسابقهای که تیم ملی ایران در آن شرکت داشت، در جام جهانی ۹۸ فرانسه و در بازی با تیم ملی آمریکا بود. در جو سیاسی آن روز که هنوز هم تا حدودی ادامه دارد، پیروزی بر آمریکا خیلی باعث خوشحالی مردم ما شد. به اضافهی این که پیروزی در جام جهانی، جزو افتخاراتی است که در تاریخ ثبت میشود. چون به قول فوتبالیستها، جام جهانی کعبهی هر فوتبالیستی است که آرزو دارد در آن حضور داشته باشد. بنابراین، نه به خاطر این که من افتخار بودن در کنار تیم ملی را داشتم، بلکه از جنبههای مختلف که نگاه کنیم، بزرگترین و پرافتخارترین پیروزی فوتبال ایران در طول تاریخ فوتبال ایران بود.
آقای طالبی، بیست سال به عقب برگردیم و از سال ۱۹۹۸ به سال ۱۹۷۸ برویم که برابر با نخستین حضور ایران در مسابقات جام جهانی فوتبال در آرژنتین بود. در آن زمان، فوتبال ایران در آسیا یکهتاز بود. سه مقام قهرمانی پیدرپی در جام ملتهای آسیا و همچنین این که ایران به عنوان تکنمایندهی قاره به جام جهانی آرژانتین صعود کرده بود، نمایانگر قدرت بینظیر فوتبال ایران در آن دوره، در قارهی آسیا بود. میان سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۹۸، در این ۲۰ سال فوتبال ایران در مقایسه با رشد کلی فوتبال قاره و فوتبال جهان، چه ترقی و رشد و تکاملی را پشت سر گذاشت؟
تیم ملیای هم که در جام جهانی آرژانتین حضور داشت، یکی از تیمهای خوب ملی ما بود. ولی تیمی که در جام جهانی فرانسه شرکت کرده بود، شاید به لحاظ تجربی، مقداری از تیم حاضر در جام جهانی آرژآنتین سرتر بود. ولی رشد فوتبال ما در فاصلهی ۲۰ سال (۱۹۷۸−۱۹۹۸)، رشدی نبود که از یک تیم ملی انتظار میرود. پیش از انقلاب، ما در سطح آسیا یکی از تیمهای خوب این قاره بودیم. بعد از آن تیمهای کشورها ی عربی بیشتر به دنبال سرمایهگذاری در این رشته رفتند و سرمایهگذاریهای کلانی در به وجود آوردن باشگاهها و استخدام مربیان از کشورهای صاحب نام فوتبال دنیا انجام دادند و با صرف مخارج زیاد و برنامهریزی درست، سطح فوتبالشان را بالا بردند. ولی متاسفانه ما آنگونه که باید و شاید و انتظار میرفت، نتوانستیم خود را به آنجایی که فرضاً کشوری مانند ژاپن در سطح فوتبال دنیا رسیده، برسانیم. این امر نیاز به کار بیشتر، عشق بیشتر، علاقهی بیشتر، سرمایهگذاری بیشتر و صداقت بیشتر در کارهایمان دارد که امیدوارم روزی به آنجا برسیم.
نگاهی هم به اولین نسل مطرح فوتبالیستهای ایران پس از انقلاب بیاندازیم که بازیکنانی مانند شاهین و شاهرخ بیانی، بهتاش فریبا، عبدالعلی چنگیز، سید محمد پنجعلی، بهروز سلطانی، رضا احدی و ناصر محمدخانی در آن حضور داشتند. به نظر شما، آیا پتنسیالی که این نسل داشت، نابود نشد؟ آیا اگر شرایط جامعه طور دیگری بود، این نسل میتوانست تواناییهای خود را شکوفا کند؟ آیا به این نسل ظلم نشد؟
مسلماً میتوانست؛ اما متاسفانه به علت جنگی که شاید ایران انتظارش را نداشت و مشکلات و گرفتاریهایی که طی هشت سال جنگ ادامه داشت، این نسل و جوانانی که به لحاظ فنی نیز تواناییهای خوبی داشتند، به خاطر عدم برنامهریزی و یا مشکلات ناشی از جنگ، مشخصا لطمه خوردند. مسلما هر جنگی پیامدهایی دارد و یکی از این پیامدها هم جوانان خوبی بودند که نام بردید که متاسفانه به حق خودشان نرسیدند. در حالی که میتوانستند کمک خوبی برای نسلهای بعدی باشند که ما بتوانیم پیشرفت بهتری را در عرصهی فوتبال ملیمان داشته باشیم.
حال نگاهی به سومین نسل فوتبالیستهای مطرح ایران پس از انقلاب بیاندازیم؛ نسلی که توانست به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان صعود کند و میتوان گفت فوتبال ایران با این عملکرد، متاسفانه زور آخرش را زد و پس از آن فوتبال ملی ایران سقوط وحشتناکی را شاهد بود. نسل سوم و همینطور نزول شدید فوتبال ایران را در سه چهار سال اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
تصور من این است که شاید در ۱۰ سال گذشته، فوتبال ما به سمت یک فوتبال کاسبگرانه رفت؛ فوتبالی که نتیجهگرا شد و هر تیمی در سطح باشگاهی و بعد در سطح ملی فقط به دنبال گرفتن نتیجه بودند و ما آنطور که باید و شاید به کار زیرسازی نپرداختیم. تعداد تیمها و فوتبالیستهای ما از لحاظ کمیّت بیشتر شد، ولی از لحاظ کیفیت پیشرفت لازم را نداشتهایم. همین مساله سبب شد فوتبال ما که پس از جام جهانی ۹۸، هنوز مدتی از تیمهای خوب آسیا بود، نزول کند و این نزول متاسفانه هنوز ادامه دارد. چون بیشتر به دنبال آن بودیم و هستیم که امروز چه نتیجهای بگیریم، بدون این که توجهی به فردا داشته باشیم. علت آن هم این است که مسئولین این امر، جدای از این که از نظر مدیریت و برنامهریزی مشکل دارند یا ندارند، حفظ پست و مقامشان برایشان اهمیت دارد و زیاد به آینده توجه نمیکنند. اگر هم توجه کنند، به صورت بسیار موقت و زودگذر است و هیچ برنامهای برای هدایت و ترغیب نسل جوان فوتبال ما و حل مشکلات آنان، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ فنی، گذاشته نمیشود. هیچ مربیای و مدیر باشگاهی برای این کار وقت نمیگذارد. چون اگر نتیجه نگیرد، باید جایش را به فرد دیگری بدهد. حتی رییس فدارسیون هم به آن صورت وقت نمیگذارد. چرا که در صورت نگرفتن نتیجه، جواب مردم را نمیتواند بدهد. به طور کلی فوتبال نتیجهگرایی داریم که با یک پیروزی به آسمان میرویم و با یک شکست نیز به قعر زمین میرویم. این بسیار مضر است و کار را برای همه بسیار مشکل میکند. چون این کار نیست، این هدف نیست و فقط برنامهای برای امروز است، بدون این که فردا را در نظر بگیریم. متاسفانه این حرکتی است که مدتی است در فوتبال ما جریان پیدا کرده است. مثلا در زمان آقای برانکو ۱۷−۱۸ بازیکن را در نظر گرفته بودند و این تعداد برای مدت دو سال، بدون این که بازیکن دیگری شانس حضور در جمع تیم ملی را پیدا کند، تیم ملی را تشکیل میدادند. بعد هم به آلمان رفتند و پس از آن هم نتوانستیم جایگزینهای بهتری برای آن نسل داشته باشیم. از لحاظ کیفیت بسیار نزول کردهایم و هرچند تعداد فوتبالیستها زیاد است، ولی فوتبالیستی که بتواند در سطح تیم ملی به گونهای که باید و شاید، حاضر باشد و بتواند ابتدا در سطح آسیا و بعد هم در سطح جهانی کاری انجام بدهد را به ندرت میبینیم. با نگاهی به تیم ملی و بازیکنانی که داشتیم میبینیم، جایگزینهایی که به جای این بچهها انتخاب شدهاند، نزدیک آنها هم نیستند، چه برسد که با آنان برابر باشند.
در پایان، با توجه به ارزیابیای که ارائه دادید، با توجه به افشاگریهای محمد دادکان در برنامهی تلویزیونی ۹۰ و همچنین با نگاهی به گفتههای داریوش مصطفوی در مصاحبهای که سه هفتهی پیش در همین برنامه با ایشان داشتم، چه چشمانداز و امیدی برای ملت فوتبالدوست ایران باقی میماند؟
صبر کردن و امیدوار بودن به این که روزی به جایی برسیم که خودی و ناخودی کردن، خط قرمز کشیدنها و کنار گذاشتن افرادی که میتوانند به فوتبال ما کمک کنند، اما با عقیدهی ما از لحاظ کاری موافق نیستند و نظر ما را نمیپسندند، به پایان برسد. با تمام علاقهمندیای که ممکن است در میان افرادی که دارند در فوتبال ما زحمت میکشند باشد، ولی آن طور که نشان داده، روابط است که دارد صحبت میکند، روابط است که پستها را مشخص میکند و آدمها و مهرهها را جابهجا میکند. بنابراین بعضیها دوست دارند مهره باشند، بعضیها هم دوست دارند چهره باشند.
امیدوارم کمتر به دنبال مهرهها برویم و بیشتر دنبال کسانی که میخواهند خدمت کنند باشیم. این آرزوی من است و تا زمانی که به آنجا نرسیم و همه را از خود ندانیم، همه را ایرانی ندانیم و همه را وطنپرست ندانیم، کارمان به جایی که باید و شاید و مستحق آن هستیم، نخواهد رسید.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: شهرام احدی