مناسبات ایران و روسیه در ترازو
۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبهنشست روز سهشنبه ۱۶ اکتبر رهبران کشورهای ساحلی دریای خزر در تهران دومین اجلاس آنها پس از فروپاشی اتحاد شوروی است. اجلاس نخست، در آوریل سال ۲۰۰۲ در عشقآباد پایتخت ترکمنستان برگزار شد. در پایان اجلاس تهران قرار است بیانیهای در ارتباط با رژیم حقوقی دریای خزر، چالشهای زیستمحیطی این دریا و دیگر مسائل مطرح میان کشورهای ساحلی، به امضا شرکتکنندگان برسد.
ولادیمیر پوتین نخستین رئیسجمهور «جمهور فدراتیو روسیه» است که به ایران سفر میکند. پیش از او رهبران «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» در ایران بودهاند؛ ژوزف استالین در سال ۱۳۲۲ در تهران بود و نیکلای پادگورنی، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۴۶ برای افتتاح ذوبآهن اصفهان به ایران آمده بود. آلکسی کاسیگین، نخستوزیر وقت شوروی در سال ۱۳۵۰ در جشنهای دوهزار و پانصد ساله شرکت داشت و لئونید برژنف دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی نیز یکبار در سال ۱۳۵۴ مهمان محمدرضا پهلوی بود.
به جز پوتین، روسای جمهور سه کشور دیگر نیز در تهراناند، اما حضور هیچیک از آنها به درجهی اهمیت و حساسیت حضور پوتین نیست. این امر بیش از هر چیز به دلیل موقعیت روسیه به عنوان عضو دائم شورای امنیت و مناسباتش با ایران است. در چالشهایی که نظام برآمده از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران با جهان غرب دارد و روز بروز هم تشدید میشود، مناسبات ایران و روسیه از حساسیت ویژه، هم برای غرب و هم برای ایران برخوردار است.
دوران تازه در مناسبات ایران و روسیه پس از انقلاب در ایران آغاز شد. حملهی عراق به ایران و آغاز جنگ ۸ ساله و به موازات آن تشدید تنش با غرب، بیش از پیش ایران را در مسیر گسترش مناسبات با روسیه قرار داد. این مناسبات با سفر اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران به مسکو در سال ۱۳۶۸ و عقد قراردادهای هنگفت تسلیحاتی و بازرگانی با آن کشور، بیش از پیش تثبیت و گسترش یافت. روسیه اکنون بزرگترین تامینکننده نیازهای نظامی و تسلیحاتی ایران است، که تازهترین و مهمترین آن فروش سیستم مدرن پدافند هوایی به ایران است. این کشور همچنین از سال ۱۹۹۵ قرارداد اجرا و تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر را با ایران امضا کرده و تامین سوخت هستهای این نیروگاه را نیز تعهد کرده است. در شورای امنیت نیز روسیه ضمن همراهی عمومی با غرب در بحران مربوط به برنامههای اتمی ایران، به همراه چین با تشدید فشار بر ایران مخالفت میکند.
اما مناسبات ایران و روسیه دارای تناقضها، ابهامها و تنشهایی نیز هست که موجب ارزیابیها و داوریهای بسا متضاد از این مناسبات در محافل سیاسی و دانشگاهی در ایران و نیز خارج از ایران شده است. این ابهامها و تناقضها بطور عمده در سه مسئله و موضوع زیر است: رژیم حقوقی دریای خزر، پروژهی نیروگاه اتمی بوشهر و رفتار روسیه در بحران اتمی ایران با غرب.
رژیم حقوقی دریای خزر
دریای خزر، این بزرگترین دریاچهی بستهی جهان، تا سال ۱۹۹۱، سال فروپاشی رسمی اتحاد جماهیر شوروی، دارای دو همسایه بود. خرز چون یک دریاچهی بسته است پایهی حقوقی حاکم برآن مشمول «کنوانسیون بینالمللی حقوق دریاها» نمیشود و باید براساس توافق کشورهای ساحلی تنظیم گردد.
تا هنگام فروپاشی اتحاد شوروی، نظام حقوقی حاکم بر خزر دو پیمان امضا شده میان ایران و شوروی در سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ بود که براساس آن استفاده از سطح دریا برای کشتیرانی و حمل و نقل و نیز دیگر منابع آن میان ایران و شوروی مشترک بود.
اما پس از فروپاشی شوروی و پدید آمدن کشورهای نواستقلال، سه کشور قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان به عنوان همسایگان تازهی خزر، خواهان تعیین رژیم حقوقی جدید برای این دریا شدند. اجلاس سران ۵ کشور ساحلی در بهار سال ۲۰۰۲ در عشقآباد نخستین تلاش برای تنظیم نظام حقوقی جدید برای خزر بود، اما بدلیل اختلافات زیاد بینتیجه ماند.
روسیه به عنوان مهمترین طرف این مناقشه، خواهان تقسیم کف دریای خزر به نسبت سواحل کشورها و استفادهی مشترک از سطح آن برای کشتیرانی و حمل و نقل است. قزاقستان و آذربایجان نیز با نظر روسیه موافقاند و برهمین اساس نیز در سالهای اخیر میان یکدیگر قرارداد امضا کرده و به عبارت دیگر دریای خزر را در بخش شمالی آن میان خود تقسیم کردهاند. براساس پیشنهاد روسیه، سهم ایران از بستر خزر حدود ۱۱ درصد میشود.
ایران اما خواهان استفاده مشترک از سطح و کف دریا به نسبت مساوی از سوی کشورهای ساحلی (هرکدام ۲۰ درصد) است. این پیشنهاد ایران تنها مورد حمایت ضمنی ترکمنستان است.
دریای خزر دارای منابع عظیم نفت و گاز است، اما تقریباً تمام این منابع در خارج از محدوده ساحلی و سهم ایران قرار دارد. مطابق طرح روسیه همهی منابع نفت و گاز دریای خزر در اختیار سه کشور روسیه، آذربایجان و قزاقستان قرار میگیرد. علاوهبر این ، پیشنهاد استفادهی مشترک از سطح دریا از سوی مسکو نیز ناظر بر آن است که روسیه تنها کشور دارندهی ناوگان عظیم در دریای خزر است و به این ترتیب میتواند از کل دریا برای رفتوآمد ناوگانش استفاده کند. پس از فروپاشی شوروی و اختلاف روسیه با اوکراین برسر تصاحب ناوگان مستقر در کریمه، روسیه شمار زیادی از این ناوگان را به دریای خزر منتقل کرده است.
به این ترتیب در مناقشه بر سر رژیم حقوقی دریای خزر، ایران با حمایت نه چندان جدی و موثر ترکمنستان در یک سو و روسیه با حمایت سه کشور دیگر در سوی دیگر این کشکمش قرار دارند. فقدان راهکارهای محکم حقوقی، انزوای بینالمللی ایران و نیز نیاز به حمایت سیاسی روسیه در مناقشهی اتمی با غرب، ایران را در موضع بسیار ضعیفی در مناقشهی حقوقی برسر دریای خزر قرار داده است. در محافل سیاسی ایران حتی گفته میشود روسیه برای پیشبرد سیاستهایش در این مورد از بحران اتمی ایران به عنوان اهرم فشار نیز استفاده میکند.
نیروگاه اتمی بوشهر
قرارداد احداث نیروگاه اتمی بوشهر در نوامبر ۱۹۷۴ میان سازمان انرژی اتمی ایران، به ریاست دکتر اکبر اعتماد و شرکت آلمانی زیمنس به امضا رسید. پیشبینی شده بود که این پروژه تا پایان سال ۱۹۸۰ تکمیل و راهاندازی شود، اما با وقوع انقلاب در ایران این پروژه متوقف ماند. تا بهمن ۱۳۵۷، راکتور شماره یک بوشهر به میزان ۸۵ در صد و احداث رآکتور شماره دو آن نیز ۶۵ درصد پیشرفت فیزیکی داشتند.
پس از انقلاب شرکت زیمنس از تکمیل پروژه خودداری کرد و ایران در نهایت برای تکمیل آن رو به روسیه آورد. توافقهای اولیه در این باره ، به هنگام سفر اکبر رفسنجانی به مسکو به عمل آمد، اما موافقتنامهی نهایی در سال ۱۳۷۳ (۱۹۹۴) در تهران به امضا رسید. روسیه براساس این قرارداد که مبلغ آن ۸۰۰ میلیون دلار بود، کار تکمیل بخش یک نیروگاه هستهای بوشهر را برعهده گرفت. قرار بود نیروگاه بوشهر در سال ۱۹۹۹ راهاندازی شود، اما اکنون با گذشت بیش از ۱۲ سال از آغاز پروژه و ۸ سال از زمان مقرر برای تحویل آن، سرنوشت این پروژه هنوز در ابهام است.
تاکنون روسیه دلایل تاخیر خود را با مسائل و مشکلات مالی و فنی توجیه کرده است. اما بسیاری براین نظرند که پروژهی بوشهر نیز از جانب روسیه با بحران اتمی ایران پیوند زده شده است. به عبارت دیگر تأخیرات پیدرپی روسیه، ناشی بحران اتمی ایران و فشار غرب، بویژه پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد و تشدید این بحران است.
تحویل سوخت، موضوع دیگری برای اختلاف
در این میان بویژه موضوع تحویل سوخت اتمی برای نیروگاه بوشهر قابل توجه است که روسیه از آن امتناع میکند. روسها میگویند نیروگاهی که آمادهی کار نیست، سوخت را برای چه میخواهد. اما در ایران در این خصوص نظر دیگری هست: تحویل سوخت اتمی و استقرار آن در بوشهر همانند یک سپر دفاعی مانع از حملهی هوایی به این نیروگاه میشود. زیرا خطر انتشار مواد رادیوآکتیو در پی حمله در منطقهی حساس خلیج فارس بسیار بالاست و همین امر احتمال حمله به این نیروگاه را به میزان زیادی کاهش میدهد.
با اینحال، به دشواری میتوان تشخیص داد که روسیه با امتناع از تحویل سوخت بوشهر، راه حمله به این نیروگاه را باز گذاشته یا با محاسبهی احتمال حمله، میخواهد از خطر نشر مواد رادیوآکتیو جلوگیری کند!
بحران اتمی ایران و رفتار روسیه
روسیه میگوید از حق ایران برای دستیابی به انرژی اتمی حمایت میکند ولی ایران مجهز به سلاح اتمی را نمیپذیرد. براین اساس خواستار همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هدف شفافسازی کامل برنامههای اتمی این کشور است. در عین روسیه نیز همانند آمریکا و اروپا، خواهان توقف غنیسازی اورانیوم از سوی ایران است.
روسیه تا بهحال برغم مخالفتهای لفظی با ارجاع پروندهی اتمی ایران به شورای امنیت و نیز قطعنامههای صادر شده علیه ایران از سوی این نهاد، در نهایت در همهی این موارد در کنار آمریکا و اروپا ایستاده است. مسکو با وجود برخورداری از حق وتو، از این امکان به سود ایران، آنچنانکه حکومت ایران انتظار داشت، استفاده نکرده است.
بهنظر برخیها حتی مخالفت روسیه با استفاده از زور برای حل بحران اتمی ایران نیز از قوت و قدرت کافی برخوردار نیست. بدبینانهترین ارزیابی در محافل سیاسی ایران این است که روسیه سود خود را در انزوای ایران و کشمکش دائمی حکومت ایران با جهان خارج میبیند. یک ایران بزرگ، برخوردار از سیاستهای داخلی و خارجی معقول و متعادل، نه تنها طعمهی مناسبی برای روسیه نیست، بلکه رقیب منطقهای آن نیز هست.
چنین ارزیابی از سیاست روسیه در برابر ایران در میان تحلیلگران خارجی نیز وجود دارد. روزنامهی «اینترنشنال هرالد تریبیون» همین یک هفته پیش نوشت: «حتی اگر آمریکا به ایران حمله کرده و برنامه هستهای این کشور را نابود کند برای روسیه اشکالی ندارد، چرا که قیمت نفت و گاز این کشور به شدت افزایش یافته و علاوه بر آن روسیه به پیمانکار اصلی بازسازی تجهیزات هستهای ایران تبدیل خواهد شد. در حالی که آمریکا در عراق دست و پا میزند و با یک بحران مالی روبروست، روسیه مساله ایران را حفرهای استراتژیک برای دستیابی به یک جایگاه جدید جهانی میبیند.»
بدبینی نسبت به سیاستهای روسیه در محافل حکومتی ایران نیز بسیار جدی است، هر چند بنا به مصلحت امکان بروز نمییابد. حکومت ایران نیز روسیه را یک شریک قابل اعتماد نمیداند و متوجه سوءاستفادهی روسیه از بحران در مناسبات ایران و غرب هست، با همهی اینها اما، این مناسبات برای کشوری منزوی و زیر فشار همچون ایران بسیار مهم است. به همین سیاق نیز سفر پوتین به تهران خالی از فایده نیست، حتی اگر هیچ دستاوردی در مناقشههایی نظیر نظام حقوقی دریای خزر و یا نیروگاه بوشهر نداشته باشد.
مختصر آنکه، سطح و کیفیت مناسبات کنونی ایران و روسیه، مناسبات دو کشور در شرایط عادی نیست و بسیاری معتقدند که این «دو دوزه بازی» روسیه همچنان ادامه خواهد یافت. اما شاید تفسیر درست ماجرا این باشد که روسیه نیز نگران روابط خود با غرب است و مایل نیست مناسباتش با تهران خللی بر آن وارد کند.