پناهجویان با مشکلات روانیشان تنها ماندهاند
۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبهمددکاراجتماعی کلینیک اعصاب وروان بعد ازاینکه به ده روانکاو تلفن میزند تا برای درمان زن جوان پناهجویی که اقدام به خودکشی کرده است امکانی بیابد وجواب منفی میشنود، ناامید میشود. این زن پناهجوبه به دلیل اقدام به خودکشی دوهفته دربیمارستان بستری بوده وبرای ادامه معالجه دربیرون ازبیمارستان نیازبه رواندرمانی فوری دارد. پزشکان معالج اودربیمارستان بیم آن را دارند که بدون ادامه درمان درخارج ازبیمارستان دوباره اقدام به خودکشی کند. او که تنها درآلمان زندگی میکند بدون مراقبت جدی نمیتواند ازسلامت روان برخوردار شود. نگهداری او دربیمارستان هم در درازمدت عملی نیست وبه درمان او کمکی نمیکند. به علاوه هزینه درمان دربیمارستان هم میباید با موافقت بیمه درمانی دولتی صورت گیرد.
لیست انتظار روانکاوان آلمانی آنقدرطولانی است که بعید است بشود درزمانی کوتاه قراری از آنها گرفت .مشکل اما تنها یافتن روانکاو نیست که طبعا مهمترین موضوع است. جلب موافقت اداره تامین اجتماعی برای پرداخت هزینه درمان وهمینطور یافتن امکانی برای تامین هزینه مترجم از مشکلات دیگری است که روان درمانی برای پناهجویان را گاه غیرممکن میکند.
علل مشکلات روانی
بر طبق آماری که اتحادیه سرتاسری مراکز روان درمانی آلمان منتشر کرده است، بطور تخمینی سی تا چهل درصد پناهجویانی که به تازگی وارد آلمان شدهاند، از بحرانهای روانی رنج میبرند. این بحرانها وزخمهای روانی عمدتا به شرایط زندگی آنها درکشورشان برمیگردد. زندگی درجنگ، تحمل زندان، ترس ازدستگیری، شکنجه وتجاوز جنسی، تاثیرات روانی وزخمهای عمیق روانی در آنها بوجود آورده است. زخمهایی که میتوانند اثرات درازمدت وگاه جبران ناپذیری داشته باشد. پناهجویانی دردفاتر مشاوره ازصدای انفجارهایی شکوه میکنند که هرشب آزارشان میدهد و یا کابوسهایشان ازکشتار و جنگ و ویرانی .
بیشتر بخوانید: ناهيد كشاورز/آسيب هاي روحى و اجتماعى پناهجويان ايرانى در آلمان
دشواریهایی که پناهجویان درراه رسیدن به آلمان یا دیگرکشورهای اروپایی طی کردهاند را هم نباید دست کم گرفت. در راه فرار آنها یا خود بطورمستقیم تحت فشارهای روانی گوناگون قرار گرفتهاند ویا شاهد صحنههای فاجعه باری بودهاند که بر دیگرهمسفرانشان گذشته است. همینطور به ناگهان کنده شدن ازسرزمینی که به آن تعلق داشتند، ازدست دادن رابطه با کسانی که مورد اعتمادشان بودند ویا دررابطه عاطفی تنگاتنگی با آنها قرارداشتند، خلاء عاطفی درآنها بوجود میآورد. ازدست دادن سرمایه مالی که زمان طولانی برای جمعآوری آن تلاش کرده بودند هم آنها را دروضعیت مالی ناامنی قرارمیدهد.
شرایط زندگی درکمپهای پناهندگی، زندگی جمعی میان غریبههایی است که زبان همدیگررا هم نمیفهمند اما سرنوشت مشترکی دارند. همزمان درگیریهای اداری هم برایشان گیجی وسردرگمی به همراه میآورد. دوران طولانی انتظار برای تعیین وضعیت اقامتیاشان و ترس دائم از خطر بازگشت دادن به کشورشان وضعیت روانی آنها را نه تنها بهترنمیکند، بلکه بار تازهای هم بردوششان میگذارد.
موضوع دیگری که میباید مورد توجه قرارگیرد، موضوع تفاوتهای فرهنگی، حتی گاه شوکهای فرهنگی است که به آنها وارد میشود. پذیرش دنیایی که با دنیای قبلی آنها وارزشهای آن بکلی بیگانه است وتوقعات کشورمیزبان برای پذیرش ارزشهای تازه و تطابق با آن وهمینطوردرگیریهای که دردرون خانوادهها بوجود میآید درمجموع فشارهای عصبی، روانی تازهای هستند. زندگی درکمپهای پناهندگی به معنای همزیستی با فرهنگهای مختلف است. همزیستی که تفاوتها و رقابتهایش درگیریهایی را به دنبال دارد، بدون اطلاع از قوانین کشور میزبان ورفتارهای مناسب با آن.
این تفاوتها به تفاوتهای عقیدتی درزمینه اعتقادات مذهبی، نوع نگاه ودانش درمورد مسایل بهداشتی وسلامت تن و روان هم برمیگردد. زن پناهجویی ازمحدودیتهایی که ساکنان کمپ برایش ایجاد میکنند ناراضی است ومیگوید که بهخاطر محدودیتها ازکشورش فرارکرده و حالا اینجا عدهای برایش تعیین تکلیف میکنند وتهدیدش میکنند تا روزه بگیرد و نمازبخواند و رفت و آمدهایش را کنترل میکنند. او میگوید که دراینجا همان ترسی را تجربه میکند که درافغانستان داشته است.
ازجمله تفاوتهایی که میان پناهجویان درکمپهای پناهندگی قابل توجه ومهم است و بخصوص درمورد مسائل روانی تعیینکننده است، نوع نگاه و برخورد به مشکلات روانی است. مشکلاتی که دربعضی از فرهنگها هنوز تابو شناخته میشوند ودرموردشان حرفی زده نمیشود و یا مورد تمسخر قرارمیگیرند. این تفاوتها و درگیریها میان پناهجویان گاه چنان عرصه را برآنها تنگ میکند که درجلسات مشاوره به عنوان اولین موضوعی که فشارروانی جدی ایجاد میکند از آنها نام برده میشود .
محیط ناآرام زندگی، درست درشرایطی که آنها بعد ازطی مسیری طولانی به آرامش نیازدارند برآشفتگی روانی آنها میافزاید..
بیشتر بخوانید:تلاش آلمان برای کمک به پناهجویان قربانی تجاوز و شکنجه
شرایط استفاده ازخدمات روان درمانی
روان درمانی و مراجعه به روانکاواز جمله خدماتی نیستنند که پناهجویان میتوانند دربدو ورود از آن استفاده کنند. در ۱۵ ماه اول ورود پناهجویان به آلمان آنها میتوانند تنها ازخدمات ضروری پزشکی سود جویند. درشرایط حاد مشکلات روانی پناهجویان میباید تقاضای خود رابه اداره تامین اجتماعی محل زندگی خود ارسال دارند. این تقاضا ازسوی کارمندانی که دراین زمینه تخصصی ندارند مورد بررسی قرار میگیرد که در اغلب موارد این تقاضا رد میشود. درصورتی که این تقاضا برای دریافت نظر تخصصی به روانکاوان و یا روانپزشکان مورداعتماد دولت فرستاده شود با توجه به حجم زیاد کار آنها مدت طولانی زمانی لازم دارد تا مورد بررسی قرار گیرد. درعین حال این متخصصین میباید درزمینه مشکلات پناهجویان اطلاعات کافی داشته باشند ودورههای لازم در این زمینه را دیده باشند که اغلب چنین نیست. این بررسیها به شکل جلسات حضوری اغلب درفضایی که امنیت لازم را برای بیمار بوجود نمیآورد، صورت میگیرد. حضور دراین جلسات و تصمیمی که در پی آن گرفته میشود و درنتیجه فشاری که بر بیماروارد میشود، مغایر اصول اصلی کار روانکاوی است. زمان طولانی که برای دریافت خدمات روان درمانی صرف میشود بربحران روحی بیمار میافزاید.
درمورد وضعیت روانی پناهجویان آمار دقیقی وجود ندارد و به آمارهای اعلام شده با توجه به اینکه مشکلات روانی یا ازسوی خود پناهجویان عنوان نمیشود و یا درجایی ثبت نمیشوند، نمیتوان اعتماد کرد. با اینکه رفتارهای پناهجویان آسیب دیده روانی میتواند بخوبی نشان ازبیماری آنها داشته باشد اما از سوی کسانی که با آنها کار میکنند جدی گرفته نمیشود.
جامعه روانشناسان و روانکاوان آلمان درسال گذشته اعلام کرده است که تعداد پناهجویانی که از زخمهای روانی درآلمان رنج میبرند ده برابر بیشتراز شهروندان عادی این کشور است.
برطبق تحقیقات انجام شدهای که درنشریه اشپیگل به چاپ رسیده، حدود نیمی از پناهجویان به افسردگی دچار هستند وحدود۴۰ تا ۵۰ درصد پناهجویان بزرگسال از تراما یا زخمهای روانی رنج میبرند و۴۰ درصد ازاین گروه به خودکشی فکر کردهاند یا برای انجام آن اقدام کردهاند.
اقدام به خودکشی
از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ تعداد پناهجویانی که اقدام به خودکشی کرده اند ۴۳۳ نفر گزارش شده است. از این تعداد ۱۹ مورد به مرگ منجرشده است. این تعداد بسیار کمتر از رقم واقعی است. درهمه ایالتهای آلمان آمار پناهجویانی که اقدام به خودکشی میکنند ثبت نمیشود. ارقام اعلام شده بالا از گزارشهای پلیس برداشت شده است.
در ایالت بایرن درسال ۲۰۱۶، ۱۶۲ پناهجو اقدام به خودکشی کردهاند، که ازمیان آنها ۴۳ نفر از افغانستان بوده اند. به علاوه اگرپناهجویان درتوضیح اقدام به خودکشی خود دلیلی مثل اینکه برحسب اشتباه قرص زیادی مصرف کردهاند را عنوان کنند، اقدام به خودکشی محسوب نمیشود. درمواردی هم اقدام به خودکشی برای جلب توجه درمورد مسئله پناهندگی صورت میگیرد.
خانم م. پناهجویی از سوریه تا کنون دوباراقدام به خودکشی کرده است که توسط هم اتاقیهایش درکمپ پناهندگی نجات پیدا کرده است. او در مورد اقدام به خودکشیاش می گوید: «زندگی برایم به آخر رسیده است. خودم دراینجا هستم و بچههایم درکمپ پناهندگان لبنان هستند. از آنها خبرندارم، شنیدم یکی از بچه هایم گم شده. قرار بود با هم بیاییم ولی موقع فرارهمدیگر را گم کردیم. ما درحلب زندگی میکردیم همه زندگیامان درجنگ از دست رفت. دوسال است اینجا هستم. امیدم را برای دیدن بچههایم از دست دادهام.»
خانم م. بعد از مرخصی از بیمارستان روانی منتظرامکانی برای ادامه درمان است.
کسانی که به رغم خودکشی از مرگ نجات مییابند، مدتی دربیمارستانهای روانی بستری میشوند و بعد از مرخصی هیچ امکانی برای ادامه درمانشان وجود ندارد. این گروه نیاز دارند که بطور مرتب تحت نظرروانشناسان و روانکاوان قرارگیرند. عدم درمان به موقع کسانی که ازمشکلات روانی رنج میبرند سالیان سال آنها را دنبال میکند.
رضا کاظم زاده روانشناس وروانکاو ومسئول مرکزروان درمانی قربانیان شکنجه دربروکسل در این مورد میگوید:
«تحقیقات بیشماری که در مورد تروما بطور کلی تا کنون انجام شده نشان میدهند که هر چه زودتر کار درمان و گفتگو با قربانیان تروما آغاز شود نتایجش رضایت بخشتر است. یعنی اینکه اغلب عوارض روانی یا روان تنی تروما با زمان نه تنها جان سختتر و ماندگارتر میشوند، بلکه ابعاد و شکلهای متفاوت و بیشتری پیدا میکنند. یکی دیگر از زمینههایی که در آن عامل زمان نقش بازی میکند، این است که عوارض روان-تنی ترما به مرور برشیوه و نحوه سازمان دادن به زندگی تاثیر میگذارد. مثلا اضطرابهای شدید و ناگهانی باعث جمع گریزی و عزلت نشینی میشود، یا کابوسهای شبانه به مرور جای روز و شب را برای فرد تروماتیزه عوض میکند. بدین ترتیب که شخص عادت میکند روزها بخوابد و در عوض شبها بیدارخوابی داشته باشد. وقتی زمان بسیاری از وقوع حادثه ناگوار گذشته باشد، تنها پرداختن به عوارض مستقیم تروما (در مثال ما اضطراب و کابوسهای شبانه) کفایت نمیکند، بلکه همزمان باید شیوه ای غلطی که در نحوه ی زندگی فرد پدید آمده را نیز بهتدریج تغییر داد. چنین تغییری گاه بسیار دشوارتر از حذف عوارض مستقیم تروما است».
عوارض و نشانههای تراما
کسانی که درزندگی تراما یا بحرانهای شدید روانی را تجربه کردهاند نه تنها ازمشکلاتی مانند ترس، اضطراب، بیخوابی یا بدخوابی رنج میبرند وهمینطور کابوسهای شبانه، بلکه به بیماریهای جسمی ناشی از این عوارض هم مبتلا میشوند. دردهای استخوانی، مشکلات تنفسی یا ضربان شدید قلب یا سردردهای مداوم ازجمله این مشکلات هستند.
پناهجویی از افغانستان که ازبیخوابی و ترس واضطراب رنج میبرد حالت روانیش را اینطورتعریف میکند: «هروقت پلیس میبینم تمام تنم سرد میشود و دستانم عرق میکند. قلبم میخواهد ازجایش کنده شود. تمام طول راه رسیدن به اینجا باید ازدست پلیس فرارمیکردیم. دریونان یک شب پلیس به ما حمله کرد. ما را کتک زد و ما ازترس فقط میدویدیم. ترس رفته درجانم . قرصها خوبنند ولی نمیتوانم درس بخوانم، تمرکز ندارم. نمیدانم ازقرصهاست یا ازمریضیام.»
درکنارروان درمانی پناهجویان به امکانات دیگری نیازدارند تافشارهای ناشی اززندگی روزمره را کم کند. آنها نیازدارند تا برنامه روزانه مرتبی داشته باشند. امکانی که با توجه به تعداد زیاد پناهجویان وناتوانی دولت از سروسامان دادن به وضعیت پناهجویان ممکن نیست.
جوانان پناهجو
جوانان پناهجویی که به تنهایی به آلمان آمده اند بیشتر درخطر بیماریهای روانی قراردارند. عواملی که به عنوان دلایل مشکلات روانی پناهجویان پیش از این ذکر شد در مورد این گروه به دلایل شرایط سنی و جدا شدن درسنین پایین از خانواده سختتر عمل میکند. تحقیقات نشان داده که این گروه سنی ۱۵ برابر بیشتراز همسالان خود درآلمان دچار تراما هستند. درمان این جوانان از آنجا که حمایتی از سوی خانواده به عنوان نزدیکترین و قابل اعتمادترین افراد وجود ندارد، میباید بخصوص تحت نظر روانشناسان و روانکاوان متخصص این گروه سنی قرار گیرند.
بیشتر بخوانید: کابوس جوانان پناهجو در آلمان
روان درمانی با کمک مترجم
درصورت امکان دسترسی پناهجویان به روانکاوان و روانشناسان مشکل دیگری که وجود دارد مسئله ندانستن زبان است. برای این کار به مترجمانی نیاز است که بتوانند کار دشوار ترجمه در جلسات روان درمانی را انجام دهند. به منظور پیشبرد روانکاوی تخصصی میباید این مترجمان دورههایی برای این کار دیده باشند. از آنجا که کار روان درمانی هم برای روانکاو و هم برای بیمار فرم تازهای است، ایجاد شرایطی که درآن فضای مورد اعتماد برای درمان ایجاد شود، کار دشوارتری است.
بیشتر بخوانید: تلاش آلمان برای کمک به پناهجویان قربانی تجاوز و شکنجه
یافتن مترجمانی که بتوانند از پس این مهم برآیند کار آسانی نیست. بخصوص برای زبانهایی که مترجمان زیادی برای آنها وجود ندارد. درجلسات روان درمانی با کمک مترجم، بیمار میباید به دو نفراعتماد کند .
گذشته ازهمه اینها، پرداخت دستمزد مترجمان از معضلات دیگراست. پرداخت این هزینه برای پناهجویان با توجه پول کمی که دریافت میکنند ممکن نیست. اداره تامین اجتماعی هم این هزینه را تقبل نمیکند. بنابراین تنها امکان انجمنها یا سازمانهای وابسته به کلیساها یا مستقل هستند که بتوانند درکنار پروژههای خود هزینههایی برای مترجمان درنظر بگیرند.
امکانات روان درمانی درآلمان
با اینکه روانشناسان و روانکاوان براین عقیده هستند که تنها درمان با دارو برای معالجه پناهجویان کافی نیست، و بارها درنامههای مختلف آنرا به مقامات مسئول یادآور شدهاند، اما تنها ۴ درصد ازپناهجویان در آلمان امکان روان درمانی پیدا میکنند.
در سرتاسر آلمان تنها ۲۶ مرکز روان درمانی برای پناهندگان وجود دارد که سالهاست فعالیت میکنند. این مراکز درشهرهای بزرگ آلمان قرار دارند و درنتیجه پناهجویانی که درشهرهای کوچک و یا دهات زندگی میکنند، امکان دسترسی به آنها را ندارند. با توجه به اینکه پناهندگان حتی بعد از دریافت حق پناهندگی هم همچنان میباید درمحل تعیین شده بمانند این دسته نمیتوانند شانس دسترسی به این امکانات را پیدا کنند.
مراکز یاد شده به دلیل تعداد زیاد مراجعهکننده دارای لیستهای انتظار طولانی هستند. بودجه دائمی برای این مراکز درنظرگرفته نشده و اغلب از طریق پروژههایی که اتحادیه اروپا پول آن را پرداخت میکند تامین میشوند. درنتیجه دغدغه مالی برای ادامه کار از مشکلات این مراکز است.
باید درنظر داشت که درمواردی اگر پناهجویان امکان این را داشته باشند تا از یک برنامه روزانه منظم وشرایط زندگی آرامی برخوردار شوند برای بهبود حالشان بسیار موثر است.
دقیقا نمیتوان گفت که تداوم و عدم تغییر فضای بیرونی و شرایط زندگی پناهجویان تا چه حد میتواند دربهبود حال آنها موثر باشد. زندگی دائمی درترس و اضطراب وعدم آرامش درمحل زندگی شرایط مناسبی برای بهبود زخمهای روانی پناهجویان و یا حالت افسردگی آنها نیست.
وضعیت روانی پناهندگان وعدم امکانات کافی برای درمان آنها کم کم به کلاف سردرگمی تبدیل میشود که عوارض وعواقب آن نه تنها در زمان حال که در آینده هم تاثیرات جبران ناپذیری برجای میگذارد.
[مسئولیت محتوای مقاله بر عهده نویسنده است.]