پیشنهاد نوریزاد به آیتالله خامنهای: جام زهر سربکشید!
۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه
آخرین نامه محمد نوریزاد دوازدهمین نامه از سری نامههای وی به آیتالله خامنهای است. این نامهها معمولا در آخرین ساعات روزهای جمعه در وبسایت شخصی آقای نوریزاد منتشر میشوند.
آقای نوریزاد در آخرین نامهاش پیش از پرداختن به موضوع اصلی، به حادثهای اشاره کرده که در طول هفتهی گذشته برایش رخ داده است: تهدید وی از سوی دو نفر.
نوریزاد نوشته است: «جنابِ خود را تجسم فرمایید که در یکی از خیابانهای شهر تهران درحال رانندگی هستید. به ضرورتی، پای بر ترمز میفشارید. ناگهان دو نفر، با شتاب و بیاجازه داخل خودروی شما میشوند. یکی جلو مینشیند و یکی درست پشت سرتان. آن یکی که جلو نشسته و حدوداً سیوپنج ساله است و در هوای ابری عینکی دودی به چشم دارد و کلاهی پشمی به سر، فوراً آینه را رو به سقف میگرداند تا شما چهرهی نفر پشت سرتان را نبینید.»
براساس نوشته آقای نوریزاد، فردی که در صندلی عقب خودرو نشسته بوده به وی گفته است: «یا زیپِ تو میکشی، یا هم ترتیب خودتو میدیم هم ترتیب زن و بچه تو!»
نوریزاد از آیتالله خامنهای پرسیده است: «من در پاسخ به او چه باید میگفتم؟ شما بفرمایید! میگفتم: چشم؟ من زیپم را میکشم، شما نیز کاری به من و به زن و بچهام نداشته باشید؟ و لابد آن دو نیز از اتومبیل من پیاده میشدند و میرفتند و مرا با عهدی که با آنان بسته بودم، و با هول و هراس آن ملاقات ناگهانی تنها میگذاردند؟ اما نه، اوضاع جور دیگری پیش رفت. من هنوز در حیرتم چه شد که این جمله از دهانم بیرون جست: "من آنقدر ادب و شعور دارم که با زن و بچهی کسی کاری نداشته باشم. اما فعلا این منم که ترتیب همهی شما را دادهام."»
ایران ما و کشور یکوجبی قطر
نوریزاد در ادامه نامهاش به شرایط کشور و به انزوایی پرداخته که ایران در منطقه و جهان دچار آن شده است. نوریزاد کشور کوچک قطر در حاشیهی خلیج فارس را مثال زده که، به گفته وی، امیرش این روزها به هرکجای دنیا که پا میگذارد، همگان برای او و برای دلارهای نفتیاش آغوش میگشایند، «اما حوزهی اختیار ما و شما حتی در همین داخل کشورمان به چالش گراییده است».
نوریزاد نوشته است: «حوزهی اختیار فردی چون "امیرِ قطر"، هم همهی کشور یک وجبی اوست و هم همهی دنیای فراخ. او اکنون به هر کجا که بخواهد سفر میکند و با هر کشوری که بخواهد میآمیزد. چرا؟ چون دراین دنیای پرتلاطم، اندازه و مقدارِ خود را فهم کرده و سفرهای بقدر همان اندازهی ناچیز خود گسترانیده است. امروز همان وسعتِ ناچیز او آنچنان قدروقیمت یافته است که هواپیماهای قطری باید آسمان حقارتِ ما را درنوردند و مغرورانه ما و شما را به اسم مسافر جابجا کنند. نمیدانم آیا این را شنیدهاید: کشور قطر، درست در همان سالی تأسیس شد که "ایران ایرِ" ما تاسیس شد؟!»
رجزخوانیهای پوک و بیپشتوانه
آقای نوریزاد نوشته است: «یک زمانی ما رو به آمریکا شعار میدادیم: "به بمبهای اتم خود مینازی؟ ما ایرانیان هر یک بمب اتمیم". و در توضیح این شعار خود میفرمودیم: "درایران – برخلاف آمریکا – حکومت نه بر جسمها که بر دلهای مردمان استوار است". و رجز میخواندیم: "حکومتی که پایههای استحکام خود را بردل مردمانش محکم کند، فرو ریختنی نیست".»
اما به اعتقاد آقای نوریزاد این شعارها رجزخوانیهای "پوک و بیپشتوانه" بود؛ «نه از آن روی که ما هم طرفِ خود را نمیشناختیم و هم دستمان از توش و توان نظامی تهی بود، بل از این روی که: ما سال به سال بر همان دلهای مردمانِ بیپناهِ خنجر کشیدیم و یک به یک آنان را از خود متنفر و دور ساختیم. رجزهای پوکِ ما بیشتر به عربدههای آن پهلوان سیلی خورده میمانست که هیبت پهلوانیاش، بلافاصله در آنسوی عربدههایش تمام میشد.»
نوریزاد سپس به دشمنی پایانناپذیر حکومت جمهوری اسلامی ایران با آمریکا اشاره کرده و نوشته است: «شما از همان بدو انقلاب، و بویژه از همان بدو رهبری، عزتِ ما ایرانیان را در دشمنی با آمریکا تعریف فرمودید. و آنچنان براین دشمنی تأکید ورزیدید که گویا حیات ما با ابراز دشمنی با آمریکا معنا میگیرد و مرگ ما در مراوده با او.»
آقای نوریزاد در ادامه مینویسد: «ایکاش در ستیز با آمریکا بقدر سالهای بیخبریِ خود صادق بودیم. و به موازات تربیت مردم در شعارگویی و شعارخواری و مرگ بر آمریکاهایی که مثل اکسیژن به ریههای مردم فرو میفشردیم، به تحکیم پایههای لرزان اقتصاد کشور، و ترمیم آشفتگیهای فرهنگی، و به مدیریتِ اوضاع نابسامان اجتماعیمان همت میکردیم. ای عزیز، زمان گذشت و ما با لباسی ژنده برهمان برج بلند شعارپراکنی جا ماندیم.»
«ما ورشکستهایم»
نوریزاد در نامهی خود با اشاره به سرنوشت صدام و قذافی و رهبرانی همانند این دو نوشته است: «رهبران لجوج و کج فهم و دیرفهمی چون صدام و قذافی، گرچه خود با خفت به دَرَک واصل شدند و ذخایر کشورشان را به تاراج اشقیا سپردند، اما همزمان مردمشان را، آری مردمشان را، درچشم مردمان جهان، حقیرو سرشکسته کردند. شما که قصد تحقیر و سرشکستگیِ ایرانیان ندارید؟ اگر میفرمایید: "نخیر، قصد من فرا بردنِ شوکت و شأن و بهروزیِ مردمان ایران است"، میگویم: اگرهم قصد شما این بوده باشد، امروز، آری همین امروز، به برکت جمهوری اسلامی، یکی از حقیرترین مردمان جهان ما ایرانیان هستیم.»
به اعتقاد نوریزاد، آیتالله خامنهای بهتر از همه به "اوضاع اسفبار این روزهای کشور" واقف است. او نوشته است: «این اوضاع اسفبار یک واقعیت بیتردید است. و نه یک سیاهنمایی مغرضانه. ما، ورشکستهایم ای عزیز. دستمان از آرزوها و آرمانهای انقلاب تهی ست. افق پیش روی ما تیره و تار است. نه تنها تحریمها، که هجومی از جهلهای آذینیافته ما را محاصره کردهاند.»
جام زهر شش مادهای
آقای نوریزاد سپس آقای خامنهای را دعوت کرده جام زهری را که او برایش تدارک دیده سربکشد و "مردمان این سرزمین رهامانده را از سرگشتگی، و از غارت اغنیا ونوکیسهها و پاسداران اسلحه بهدست" بهدر ببرد.
نوریزاد "جام زهری" را که برای آیتالله خامنهای تدارک دیده در شش بند توضیح داد که خلاصهی آنها از این قرار است:
یک: قدر و اندازهی خود را بدانیم و رسماً به سازمانهای بینالمللی اعلام کنیم از این پس ما به همهی تعهدات معقول و منطبق با منافع ملیمان پایبندیم. تعهداتی که سایر کشورها آن را امضا کردهاند و هرگز نیز نگران فروپاشی خود نیستند.
دو: داستان دستیابی به انرژی هستهای را بنحوی آبرومند و با بهره مندی از ظرفیتهای معمول جهانی به سرانجام برسانیم. اگر قرار باشد به ما حمله کنند و نابودمان کنند، دانش نیمبند هستهای به داد ما نخواهد رسید.
سه: سپاه را در ارتش ادغام کنیم و ارتش کشور را از این ریخت نامناسبی که از او پرداختهایم به درآوریم. اگر این برای جناب شما مقدور نیست، حداقل از ورود سپاهیان به مواضع پولی و سیاسی و اطلاعاتی کشور جلوگیری کنید. اتکای شما به سپاهیان، برای شما اطمینان، و برای آنان حاشیهی امن ایجاد کرده است. این حاشیهی امن، آنچنان بلایی برسر مقدرات کشور آورده است که مگر جناب شما با سرکشیدن این جام زهر و با مجاهدهای به یاد ماندنی، بتوانید سرسپاهیان را از سفرهی بلعیدن اموال مردم پس بکشید.
چهار: این همه ترس از فریاد اعتراض مردم، اولین تعبیر بایستهاش، نابحق بودن خود ماست. به مردم اجازه بدهیم اعتراض کنند. فریاد بکشند. ما را با صراحت نقد کنند. اصلاً اجازه بدهیم خواستار سرنگونی ما باشند. مردم اگر امروز اجازهی فریاد و اعتراض پیدا نکنند، فردا چشم به راه مجوز از دیوار بتنی وزارت کشور نخواهند ماند. اگر آنها امروز با ما به مسالمت سخن میگویند، فردا جور دیگر سخن خواهند گفت.
پنج: با سازمانهای بین المللی وارد گفتگو شویم و برای بازآوردن آبروی از دست رفتهی ایرانیان و حذف تحریمهای جهانی همهی همت خود را بکار بگیریم. خط قرمزهای بینالمللی را رعایت کنیم. آنقدر از خود حسن نیت - ونه عجز- نشان بدهیم تا مجامع جهانی و مردمان جهان صداقت ما را باور کنند.
شش: با آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی و دلجویی از آنان و از خانوادههای آنان، فضا را برای انتخاباتی پرشور و بدور از حساسیتهای امنیتی فراهم کنید و مجلس و دولت و دستگاه قضایی و شورای نگهبان و نظارت استصوابی و پاسداری از انقلاب را به عرصهی «بازتعریف» هدایت فرمایید.
MM/KG