چشمانداز سیاست خارجی آمریکا بعد از انتخابات
۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبهمیت رامنی، فرماندار پیشین ایالت ماساچوست در هنگام تدارکات کارزار انتخاباتی خود کوشید در ارتباط با سیاست خارجی تصویری بدیل نسبت به آنچه باراک اوباما دنبال میکند، ارائه دهد. او اعلام کرد که قصد دارد با شفافیت و قاطعیت در صحنهی سیاسی جهان عمل کند.
او کوشید با سخنورزی خود، آن دسته از رایدهندگان را به سوی خود جلب کند که هنوز هم آمریکا را مهمترین کشور جهان میدانند؛ کشوری که نفوذ آن پس از ده سال جنگ و بحران مالی رو به خاموشی نهاده است.
طبق گزارشی که شورای پژوهشهای روابط بینالملل در شیکاگو در ماه سپتامبر سال جاری میلادی منتشر کرده، تنها ۲۴ درصد شهروندان آمریکا بر این باورند که کشورشان امروزه به عنوان ابرقدرت نقش مهمتری بازی میکند تا ده سال پیش.
استیون والت، کارشناس سیاست خارجی آمریکا در موسسهی کندی هاروارد در گفتوگو با دویچه وله میگوید: «آن زمان که اوباما انتخاب شد، این ارزیابی همگانی حاکم بود که آمریکا بیش از اندازه در برخی از مناطق دنیا فعال بوده است. بیشترین تاثیر این موضعگیری را میتوان در تصمیم آمریکا درمورد خروج از عراق دید.»
وی میافزاید: «حتی زمانی که اوباما تصمیم گرفت، نقش و حضور ایالات متحده در افغانستان را تقویت کند، محدودیتی زمانی برای این فعالیت تعیین کرد.»
تفاوت در لحن
ایالات متحده که در تا کنون نقش و فعالیتی پررنگ در نقاط مختلف جهان داشته، حال سیاستی محتاطانهتر در پیش گرفته است. در حین جنگ داخلی در لیبی در ماه مه سال ۲۰۱۱ یکی از کارکنان دولت اوباما در گفتوگو با نشریهی "نیویورکر" اظهار داشت که شخص رئیسجمهور از پشت جبهه، یا به عبارتی بطور غیرمستقیم فرماندهی میکند.
اوباما در آن زمان در واقع فقط شرایط سیاسی و لوجیستیک حملهی ناتو علیه پیشروی نیروهای قذافی در مقابل شورشیان را فراهم آورد، بدون آنکه واشنگتن رسما فرماندهی و رهبری این مداخله را برعهده داشته باشد.
این عملکرد در عین حال بهانهای بود برای محافظهکاران آمریکا که اصولا مخالف آنند که کشورشان پیشگام شدن در عرصهی سیاست بینالملل را بر عهدهی کشوری یا سازمانی دیگر بگذارد.
کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا در حین کنگرهی حزب جمهوریخواهان در فلوریدا در برابر حضاری که با دستزدنهای خود او را تشویق میکردند، گفت: «ما راه دیگری نداریم. ما نمیتوانیم در امر راهبری درنگ کنیم و از پشت جبهه هم نمیتوان فرماندهی کرد.»
به اعتقاد استیون والت، میت رامنی به لحنی پیروزمندانهتر گرایش دارد. وی میگوید: «رامنی در هر حال بر این باور تاکید کرده که ایالات متحده نقشی فوقالعاده در جهان بازی میکند و کشوری ویژه با مسئولیتی ویژه است که ارزشهایی دیگر را نمایندگی میکند تا باقی کشورهای جهان.»
"تهدیدات داخلی"
جوف برامل، کارشناس سیاست خارجی آمریکا در انجمن مطالعات سیاست خارجی در آلمان معتقد است:« آمریکایی که مشکلات اقتصادی آن را فلج کرده، تواناییهایی محدود در فرماندهی و راهبری جهانی دارد که جنگ و درگیریهای گوناگون و انقلابهای پیشبینی نشده آن را متزلزل کرده.»
وی در گفتوگو با دویچه وله همچنین میگوید: «اگر رامنی انتخاب شود، او هم باید مانند اوباما با واقعیتهای سیاسی کنار بیاید.»
برامل میافزاید. «خب حرف زدن معمولا آسان است، اما اگر او [رامنی] واقعا رئیسجمهور شود، باید حرفهایش را به اجرا درآورد و دیگر در آن لحظه است که متوجه میشود، او هم باید با همان واقعیتها دست و پنجه نرم کند.»
این کارشناس بر این باور است که بزرگترین چیزی که آمریکا را تهدید میکند، از خارج نیست، بلکه از ضعفی درونی سرچشمه میگیرد. او در این باره میگوید: «این واقعیتها بیش از آنکه حاصل هرج و مرج حاکم در نظم جهانی باشد، نتیجه تغییر و تحولات اجتماعی و اقتصادی است که در آمریکا شکاف پدید آورده.»
"قدرتمندترین کشور جهان از لحاظ نظامی"
استیون والت، کارشناس سیاست خارجی آمریکا در موسسهی کندی هاروارد به این نکته اشاره میکند که هم جمهوریخواهان و هم دمکراتها در نقش راهبردی آمریکا در جهان تردیدی ندارند.
وی در این باره خاطرنشان میسازد: «هر دو طرف بر این باورند که ایالات متحده باید از لحاظ نظامی قدرتمندترین کشور جهان باقی بماند. آنان اعتقاد کامل دارند که آمریکا باید در حل اثر مشکلات بینالمللی نقشی فعال ایفا کند و هیچیک از دو طرف بطور جدی در فکر عقبنشینی یا حتی گوشهگیری نیست.»
با وجود اینکه هر دو قطب طیف سیاسی موجود در آمریکا باراک اوباما را در انتخابات سال ۲۰۰۸ به عنوان رئیسجمهوری پیشرو میدانستند، بسیاری از کارشناسان عملکرد او، دست کم در عرصهی سیاست خارجی را اینگونه ارزیابی نمیکنند.
اوباما بر شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان افزود، جنگ هواپیماهای بدون سرنشین علیه القاعده و طالبان در یمن و پاکستان را تقویت کرد و کوشید تا تحریمهای سنگینتری علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شود.
استیون والت با اشاره به این نکات میگوید: «مشکل اصلی در این است که اوباما در اصل سیاستی خارجی در پیش گرفت که هماهنگ با میانهروها یا حتی میانهروهای دست راستی است. سیاستهای خارجی او به هیچوجه چپگرا نبود و به همین خاطر است که رامنی در عرصه سیاست خارجی امکان چندانی ندارد تا خود را از اوباما متمایز سازد.»