کشتار تابستان ۶۷ و مسئولیت رهبران جمهوری اسلامی
۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سهشنبهبنیاد عبدالرحمن برومند که جمعآوری اسناد و مدارک مربوط به نقض حقوق بشر در ایران را هدف اصلی خود قرار داده، نتایج تحقیق قاضی جفری رابرتسون، حقوقدان سرشناس انگلیسی را درباره کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷ منتشر کرده است. فشرده گزارش قاضی رابرتسون به زبان فارسی نیز در سایت این بنیاد در دسترس همگان است.
این گزارش تأیید میکند که بسیاری از سران جمهوری اسلامی مسئول کشتار تابستان ۱۳۶۷ هستند. در ضمن قاضی رابرتسون در این گزارش از روند کار و ناپیگیر بودن گزارشگر و نهادهای مسئول سازمان ملل در زمینه حقوق بشر انتقاد میکند.
درباره این گزارش با رضا ناصحی، جامعهشناس و پژوهشگر این بنیاد، مصاحبه کردهایم.
دویچهوله: آقای ناصحی، ممکن است نخست برایمان بگویید که نقش "بنیاد عبدالرحمان برومند" در تهیهی گزارش قاضی جفری رابرتسون چه بوده است؟
رضا ناصحی: حدود دو سال پیش وقتی جمهوری اسلامی شروع کرد به نابود کردن گورستانهای جمعی خاوران و در حقیقت از میان بردن آثار جنایت هولناکی که در تابستان سال ۶۷ مرتکب شده بود، بنیاد برومند به این فکر افتاد که با مستند کردن اتفاقهایی که افتاده است، بر اساس اسناد و مدارکی که در دست بود و بر اساس خاطرات زندانیانی که در این باره نوشته بودند و همینطور شهادت شاهدانی که از این کشتار جان بهدر برده بودند، سندی حقوقی را منتشر کند.
به اینمنظور بنیاد با قاضی جفری رابرتسون تماس گرفت که این کار را بر عهده بگیرد. قاضی رابرتسون از نظر بینالمللی مشهور است و در سطح سازمان ملل و دادگاههای مربوط به یوگسلاوی سابق، سریلانکا و کمیسیونهای حقیقتیاب تخصص دارد. ضمن این که قاضی رابرتسون کتابی هم به نام "جنایت علیه بشریت" نوشته است که فصل مربوط به داستان حقوق بشر آن روند چگونگی بهوجود آمدن حقوق بشر در تاریخ بشری را توضیح میدهد. این کتاب ترجمه شده و در سایت بنیاد برومند در دسترس همگان است.
قاضی رابرتسون این کار را پذیرفتند و حدود یک سال و نیم در این زمینه کار کردند و توانستند با شاهدان مصاحبه کنند. نتیجهی آن گزارشی است که به زبان انگلیسی منتشر شده است و بخش فشرده و خلاصهای از آن نیز به فارسی ترجمه شده و در سایتهای مختلف در دسترس همگان قرار دارد.
چه مدارکی در اختیار قاضی جفری رابرتسون بوده است؟ اشاره کردید که ایشان توانستند با شاهدان گفتوگو کنند؛ این شاهدان چه کسانی هستند؟
این شاهدان کسانی بودند که در آن زمان در زندانهای مختلف سراسر کشور زندانی بودند. هیأتهای مرگ با آنان نیز مصاحبه کرده بودند و در اثر شانس یا آگاهیشان، توانستهاند از این کشتار جمعی جان سالم به در ببرند و مشاهداتشان از آن دوره را منتقل کنند.
آنها شاهدان زنده نحوه جلسهای هستند که این هیأت مرگ تشکیل میداده، که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشیده و بعد زندانیان را دسته دسته با چشم بسته در مقابل اینها میبردهاند. این هیأت معمولاً با یک سئوال شروع میکردند و بیشتر میخواستند بدانند که این زندانیان طرفدار جمهوری اسلامی شدهاند یا هستند و آیا افکار قبلیشان را کنار گذاشتهاند یا خیر و به این صورت زندانیان را انتخاب میکردند و آنان را دسته دسته به طرف چوبههای دار میفرستادند.
آیا اعضای خانواده اعدامشدگان نیز در میان مصاحبهکنندگان با قاضی رابرتسون بودهاند؟
خیر از خانوادهها نبودند. چون قاضی رابرتسون مایل بود مشاهدات عینی زندانیان را ثبت کند و ببیند آنان دقیقاً چه چیزی دیدهاند. منظورش بیشتر آن بود که دقیقاً مشخص کند که آن واقعه که در مقابل چشمان عدهای اتفاق افتاده، چه ابعادی داشته است، سئوالات چه بوده، هیأتها چگونه بودهاند، آیا این کشتار قبل از این تابستان و از مدتی قبل برنامهریزی و سازماندهی شده بوده است؟ از این جهت بیشتر مایل بود با شاهدان عینی صحبت کند.
ولی مدارک مربوط به این کشتار که به صورت خاطرات به فارسی یا انگلیسی نوشته شده، در اختیار ایشان گذاشته شد. همانطور که میدانید مقامات جمهوری اسلامی خیلی راجع به این مسئله حرف نمیزنند. اخیراً هم آقای موسوی در پرسش و پاسخی گفته است که در ارتباط با این واقعه معذوریت دارد و نمیتواند همه چیز را بگوید. ولی تلویحاً از آن اظهار بیخبری کرده است و فکر میکنم واکنشی به انتشار این گزارش هم بوده است.
تا چه حد امید هست که این مدارک و گزارشی که عرضه شده، بتواند برای تشکیل یک دادگاه برای دادخواهی مؤثر باشد؟
هدف بنیاد اساساً این بود که متنی حقوقی به صورت کیفرخواست تهیه شود. قاضی جفرسون نیز به همین دلیل این کار را پذیرفت و انجام داد و گزارش منتشر شده میتواند به صورت کیفرخواست در دادگاه مطرح شود. پیگیری این کار دیگر به خانوادههای قربانیان برمیگردد که بخواهند شکایتی تسلیم دادگاهها بکنند. آنها در هر کشوری میتوانند به عنوان شاکی خصوصی، این سند را به عنوان سند دادخواهیشان تسلیم دادگاه بکنند.
حداقل آن هم این است که رهبران جمهوری اسلامی در حالی که هنوز بر سر کارند، محاکمه میشوند. چنین رهبرانی معمولا زمانی محاکمه میشوند که سقوط کرده باشند؛ به جز یک مورد که رهبر کشور سودان در حالی که هنوز بر سرکار است، در دادگاه محکوم شده است.
البته برگزاری چنین دادگاههایی به تصمیم شورای امنیت برمیگردد و به همین دلیل آقای رابرتسون از سازمان ملل خواسته است که در این باره مداخله کند و تصمیم بگیرد. اگر شورای امنیت تصمیم بگیرد، آنوقت میشود رهبران جمهوری اسلامی را مستقیماً در هر دادگاهی محاکمه کرد.
در گزارش آقای رابرتسون انتقاداتی نسبت به کار ارگانهای سازمان ملل وارد شده است. فکر میکنید طرح این انتقادها تا چه حد در نحوه عملکرد این ارگانها تاثیرگذار باشد؟
تأثیر آن بستگی به وضعیت سیاسی جامعه و وضعیت بینالمللی دارد. فضای امروز، فضای نسبتاً مساعدی برای این کار به نظر میرسد. بخشی از آن هم به خواستها، تلاشها و کوششهای بازماندگان قربانیان و نهادهای حقوق بشریای بستگی دارد که در اقصی نقاط جهان فعال هستند. هرچه فشارها بیشتر شود، این امر میتواند به صورت یک مسئله در دستور کار شورای امنیت و سازمان ملل قرار بگیرد. همه چیز بستگی به کوششها و فعالیتهایی دارد که انجام میشوند.
فکر میکنید هنوز چه چیزی لازم است به این گزارش اضافه شود تا زمینه عینی تشکیل یک دادگاه مهیا شود؟
برای تشکیل دادگاه، همین اندازه اسناد و مدارکی که موجود هستند، کافی است. ولی گزارش وقتی کامل میشود که طرف مقابل هم بتواند حرفهایش را بزند. یعنی کسانی که مرتکب این جنایت شدهاند، کسانی که دستور آن را صادر کردهاند هم حرف بزنند. آقای خمینی که فوت کرده است، اما بقیه هنوز سرجایشان هستند و از قدرت برکنار نشدهاند. روایت آنها نیز باید شنیده شود. این روایت جای خالی در این گزارش است که امیدوارم روزی پر شود.