گلایههای روزافزون از گسترش ابتذال در سینمای ایران
۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سهشنبه«با افتخار و با وجدان راحت میگویم، میخواهم فیلم مبتذل بسازم.» این حرف را سال گذشته یکی از کارگردانهای سینما، سامان سالور گفته است؛ کارگردانی که ساختههای قبلی خود (از جمله «خواب تلخ» و«چند کیلو خرما برای مراسم تدفین») را آثار فرهنگی میخواند، اما ظاهرا صرفهی اقتصادی در کار فیلمسازی را، در روی آوردن به فیلمهای مبتذل میبیند. سخنان سالور بخشی از بحث کشدار و بیانتهایی است که همیشه در مورد سینمای ایران مطرح بوده و نیمهی دوم سال ۸۷ بار دیگر اوج گرفت.
در جستجوی معنای ابتذال
استفاده از اصطلاحهایی مانند سینمای ملی، فاخر، یا معناگرا ظاهرا تلاشی است برای نشان دادن پسند و سلیقهای که میخواهد از سینمای «سطحی و عامهپسند» فاصله بگیرد. در چنین مواردی از فیلمهایی که مطلوب خوانده نشوند به عنوان اثار مبتذل نام برده میشود، بدون این که اهل سینما بر سر این مفهوم به توافق رسیده باشند یا تعریف دقیقی از ابتذال وجود داشته باشد. به این ترتیب گاهی کارگردانهایی رو در روی یکدیگر قرار میگیرند که هر دو مدعی ساختن فیلمهای باارزش هستند؛ گاهی نیز افرادی با گرایشها و تعلقات مختلف سیاسی و جناحی دیگری را به رواج ابتذال متهم میکنند. با توجه به اظهارات گوناگون در این زمینه، به نظر میرسد در مورد سلطهی فیلمهای سطحی و کم مایه بر بازار سینمای ایران اختلاف چندانی وجود ندارد. ظاهرا اختلافها بیشتر بر سر سیاستهایی است که به زعم عدهای ابتذال را دامن میزند و فیلمسازان را به ساختن فیلمهای گیشهای مجبور میکند. و اینگونه است که از ابتذال بسیار گفته میشود اما در مورد مصداقها و عوامل دامن زدن به ان توافقی وجود ندارد.
بازار پر رونق فیلمهای عامهپسند
پرفروشترین فیلمهای سالهای اخیر فیلمهایی بودهاند که ماجرایی ساده و تکراری را وسیلهی تفریح مخاطبان میکنند. برخی از منتقدان معتقدند سقوط کیفیت فیلمها را نمیتوان تنها با تنزل سلیقهی مردم توجیه کرد. به نظر این گروه فروش خوب فیلمهایی چون «سگ کشی» بهرام بیضایی، «زیر پوست شهر» رخشان بنیاعتماد، یا «قرمز» فریدون جیرانی در سالهای قبل نشان میدهد که آثار با کیفیت الزاما بیمخاطب و از نظر اقتصادی غیر سودآور نیست. عدهای از منتقدان نیز میگویند دلایلی دست به دست هم دادهاند که یا شوق کار را در کارگردانان مطرح و جدی کاستهاند یا آنها را به سوی ساختن فیلمهای سبک سوق میدهند. در این میان، همهی راهها اغلب به سیاستهای فرهنگی دولتها ختم میشود، هر چند سیاستگذاران نیز معمولا خود را حامی هنر والا و دیگری را بسترساز ابتذال معرفی میکنند. به هر تقدیر این روزها هر جا صحبت از فروش تاریخی یا شکسته شدن رکورد فروش فیلم در میان باشد نام فیلمهایی چون «چارچنگولی» در میان است که در نظر برخی منتقدان لودگی را به جای کمدی به مخاطب عرضه میکند.
معضل سینما ریشهدار است
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی اصلی امور فیلم، برنامههایی برای نظارت و حمایت از نوعی سینما دارد که تاکنون نتوانسته این هنر را به سمتی که مطلوب میداند هدایت کند. در مقابل هر سال به فهرست فیلمهای کارگردانان مطرح که مجوز اکران ندارند افزوده میشود. به دلیل نقش تعیین کنندهی این وزارتخانه در ساخته شدن و اکران فیلمها، لااقل بخشی از مسئولیت وضعیت امروز سینمای ایران نیز به پای وزارت ارشاد نوشته میشود. عدهای میگویند کاهش نظارتها در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی سینما را به سوداگران و سودجویان تسلیم کرد. در چهار سال گذشته از این جنبه به مسئولان سینمایی دولت خاتمی بسیار انتقاد شده است. این مسئله حتا پاییز سال گذشته موضوع بحث و جدل قلمی میان سینماگرانی شد که به اصلاحطلبان نزدیکاند. مجید مجیدی در سمینار نقد سینمای اجتماعی و سینمای دینی، در جمع دانشجویان میگوید با همهی احترامی که برای محمد خاتمی قائل است، اعتقاد دارد «در دورهی ایشان هم علیرغم فضای آزادی که وجود داشت چیزی جز ابتذال نصیب سینمای ما نشد.»
خلاقیت به آزادی نیاز دارد
انتقاد اصلی مجیدی متوجه سیفالله داد بود که در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ به عنوان معاون سینمایی وزارت ارشاد فعالیت میکرد. داد در یادداشتی به مجیدی پاسخ داد و سخنان او را نسنجیده و غیرعلمی خواند. سیف الله داد میگوید اگر حاصل آن دوران فقط ابتذال بوده پس تکلیف آثار سینماگران مطرح و سه فیلمی که خود مجیدی در آن سالها ساخته («رنگ خدا»، «باران» و «بید مجنون») چه میشود؟ مجیدی در سخنرانی خود از محدودیتهای وزارت ارشاد دولت نهم نیز گلایه کرد و گفت «لازم است فضایی برای بروز خلاقیتها فراهم آوریم و توجه داشته باشیم که با دو فیلم هیچ دولتی از بین نمیرود.» او میافزاید «اگر در هر زمینهای جلوی خلاقیتها گرفته شود، بلافاصله ابتذال رشد خواهد کرد.» داد با اشاره به این اظهارات میگوید در حالی که در آن دوران تلاش شد با کاهش نظارت دولتی به خلاقیتها میدان داده شود مبتذل خواندن تمام تولیدات سینمایی آن زمان کار معقولی نیست.
هشدار به وزارت ارشاد
شماری از مسئولان سینمایی دولت نهم میگویند در دوران اصلاحات، بی بند و باری در جامعه رواج یافت و در فیلمهای آن دوران نیز منعکس شد. حکایت عشقهای قبل از ازدواج، و روابطی که نامشروع خوانده میشود، در نظر این مسئولان اوج ابتذال در سینمای معاصر ایران به شمار میرود. گرچه همینمسائل بخشی از انتقادها به فیلمهایی را تشکیل میدهند که در چهار سال گذشته و با مجوز وزارت ارشاد دولت نهم ساخته شده و بعضا از پرفروشترین فیلمهای دو دههی اخیر بودهاند. سایت خبری تابناک آذر ماه ۸۶ از هشدار یک نهاد نظارتی به وزارت ارشاد در ارتباط با آنچه «نفوذ و گسترش ابتذال در فیلمهای سینمایی» عنوان شده خبر میدهد. در گزارشی دیگری از «عشقهای ضربدری» و «خلوت با نامحرم» در فیلمهایی انتقاد شده که در دولت نهم از وزارت ارشاد مجوز ساخت و پروانهی نمایش گرفتهاند. منتقدان همچنین اکران نامناسب فیلمهای به اصطلاح فرهنگی و گشادهدستی مسئولان در اکران فیلمهای سطحی را در تنزل سطح توقع تماشاگران بیتاثیر نمیدانند.
سینما آیینهی اجتماع
دیماه سال گذشته هنگامی که بحث در مورد ابتذال در سینما داغ شده بود روزنامهی اعتماد پرسشهایی در اینباره را با چند تن از دست اندرکاران مطرح سینمای ایران در میان گذاشت. به نوشتهی اعتماد علیرضا داودنژاد معتقد است «وقتی سانسور به فیلمساز اجازه نمیدهد فیلمی شبیه زندگی ایرانی بسازد، فیلم او شبیه فیلمهای خارجی میشود و به نوعی کپیبرداری و تقلید تبدیل خواهد شد که ذوق، سلیقه، ابتکار و خلاقیت در آن وجود ندارد و اثری سخیف، بیروح، تصنعی و جعلی میشود.» بنا بر این گزارش مهدی کرمپور، رئیس شورای صنفی نمایش میگوید «سینمای ایران آینهی تمام قد جامعه است. هر چقدر جامعه ایرانی مبتذل میشود به همان میزان فیلمها مبتذل تر میشود.» کرمپور اعتقاد دارد «اگر فیلمهای امروز سینمای ایران نسبت به یکی دو دهه اخیر بسیار سطحیتر شده این موضوع نشانگر یک رفتار اجتماعی است که نمود هنری پیدا کرده است.» وضعیت سینمای ایران ظاهرا چنان نگران کننده است که فیلمسازانی چون بهروز افخمی از احتضار و مرگ آن سخن گفتهاند؛ گرچه مسئولان دولتی نه به از میان رفتن این سینما اعتقاد دارند، نه گسترش ابتذال را میپذیرند.
نویسنده: بهزاد کشمیریپور
تحریریه: بهرام محیی