آوای زن در درازنای تاريخ موسيقی ايرانی
۱۳۹۷ مهر ۷, شنبهسپيده رئيسسادات، خواننده نامآشنای نسل جوان كه موسيقی سنتی ايرانی را به اجراهای پويای امروزين پيوند زده به تازگی برای معرفی موسيقی ايرانی به جامعه اروپايی ۱۵ برنامه و دو سمينار موسيقايی در ماه سپتامبر ۲۰۱۸ (شهريور و مهر ۱۳۹۷) در غرب آلمان و كشورهای هلند و بلژيک برگزار كرده است.
رئيسسادات در اين برنامهها "ترانههای زنان" را با همراهی بهاره مقتدايی، نوازنده تنبک و اسكندر آبادی، نوازنده ویولن به اجرا گذاشت. ترانههايی كه زن در آنها يا نقش سازنده يا خواننده داشته و در طول ۱۰۰ سال اخير ارائه شدهاند.
هر کنسرت در ۳ بخش
هریک از این کنسرتها در سه بخش اجرا شدند. بخش اول پس از پيشدرآمد سهگاه علی اكبرخان شهنازی با ترانه "افتخار آفاق" آفريده عارف قزوينی آغاز میشد كه افتخارالسلطنه قاجار آن را ساخته و او خود حدود ۱۰۰ سال پيش خوانده و روی صفحه گرامافون ضبط كرده است. رئيسسادات در این سلسله کنسرتها چند بيت از سراينده ترکتبار پارسیگوی، بانو حیران خانم دنبلی میخواند كه در همان دوره قاجار میزيسته است.
سپيده رئيس سادات برای معرفی بيشتر ترانههای يادشده از ۱۰۰ سال پيش آغاز میكرد و بخش اول را با آهنگی از ايمان وزيری بر روی سروده "من اگر مستم، اگر هشيارم" مولوی كه ويژه خود او ساخته شده، به پايان میرساند.
سهتار گوشنواز سپيده رئيسسادات در اين برنامهها چنان با ضربآهنگهای بهاره مقتدايی میآميخت كه صدای ويولن تنها زمانی جلوه میكرد كه آبادی تكنوازی داشت، يعنی درست عكس آنچه بر سر صدای تکخوانهای زن ما در ايران میرود.
در بخش ميانی بهاره مقتدايی شنوندگان اروپايی را با سرزمين "ضربآباد" آشنا میکرد. مقتدايی در اين بخش تفاوت ميان تکنوازی پرجوش و خروش با همنوازی آرام خود را به گوش شنوندگان میرساند.
در بخش پايانی ترانههايی در مايه اصفهان از ساختههای مشيرهمايون شهردار، روح الله خالقی، رضا قاسمی و ايمان وزيری اجرا و باز چند برگ از تاريخ معاصر موسيقی خوانده شد.
دو سمينار گروه سپیده رئيسسادات به توضيح و تشريح موسيقی و ريتمهای ايرانی برای كودكان و سالمندان اختصاص داشت.
گفتوگو با سپیده رئیسسادات
برای آشنايی بيشتر با سبک كار سپيده رئيسسادات گفتوگویی درباره چند و چون كنونی موسيقی ايرانی با او انجام دادهایم.
دويچه وله: بسياری از آثار موسيقی با صدايی خاص در ذهن ما نقش بستهاند: "شد خزان" با صدای بديعزاده، "سرگشته" با صدای قوامی و "الهه ناز" با صدای بنان. آيا تناسب ميان موسيقی و صدای خواننده در اين آثار صرفا حاصل عادت ما و امری ذهنی است يا بين نوع اثر و جنس صدای خواننده ارتباطی واقعی وجود دارد؟
رئيسسادات: اين پرسش را شايد بتوان به دو صورت پاسخ داد. ماندگاری برخی از اين آثار شايد به اين دليل باشد كه مخصوص همان خوانندهها ساخته شده بودند، مانند ترانههای گلها يا بعضی قطعات راديو كه آهنگساز ملودی را میساخت، ترانه برای آن اثر سروده میشد و خواننده اجرا میكرد. پس از اجرا آن سه نفر باز هم گفتوگو میكردند و با تغييرها و بازسازیهای تكميلی، كار شكل میگرفت. در اين گونه كارهای سفارشی، آهنگساز و خواننده با در نظر گرفتن محدوده، جنس و رنگ صدای خواننده آهنگ و شعر را میسازند و در نتيجه كاری تأثيرگذار شكل میگيرد. در كنار اين موضوع و حتی مهمتر از آن چگونگی تحويل دادن آن قطعه و اجرای آواز و همچنين احساسی است كه خواننده در شعر و ملودی باقی میگذارد، جنس و رنگ صدای مجری اثر هنری هم در ماندگاری آن بسيار موثر است.
دويچه وله: درباره زنانه يا مردانه بودن برخی آثار حكم قطعی نمیتوان داد، برای مثال ترانه "آتشين لاله" را هم بنان خوانده و هم ناهيد. اجرای بنان پختهتر و دقيقتر است اما لزوما به معنای مردانه بودن اثر نيست يا ترانه "مرغ سحر" نخستینبار با صدای قمر اجرا شده اما اجراهای مردانه موفقی هم از اين ترانه در دست است. اگر اين ارتباط واقعی باشد، آيا میتوان گفت برخی قطعهها بيشتر مناسب صدای زنانهاند تا صدای مردانه؟ برای مثال آيا ترانه "ز فروردين شد شكفته چمن" به دليل چپ كوک بودنش بيشتر اثری زنانه نيست؟
رئيسسادات: درباره اينكه قمر نخستینبار "مرغ سحر" را خوانده ترديدهايی است. همزمان ملوک ضرابی و ايرانالدوله هم خواندهاند، ممكن است نخستین بار توسط قمر اجرا نشده باشد. فكر میكنم ارتباطی به چپ كوک شدن ندارد، چون "مرغ سحر" در همان کوکی اجرا میشود كه "ز فروردين" را اجرا میكنند و "مرغ سحر" با صدای آقای شجريان در دورههای بسيار مورد توجه بوده است. در اقبال يک اثر، گاهی رويدادهای اجتماعی و حوادث سياسی همزمان تاثيرگذاراند. برداشت مخاطب بر پايه محيط اجتماعی گاهی باعث افزايش بار معنايی و اقبال مردمی میشود.
بسياری از آثار را هم هنرمندان مرد و هم زن اجرا كردهاند و هر دو ماندگار و زيبا شدهاند، مانند تصنيف "ای اميد دل من كجايی" ياحقی كه هم مرضيه و هم بنان خواندهاند و هر دو اجراهای فوقالعادهای هستند. در ضمن، صدای بسياری از خانمها به صدای استاندارد و محدوده صدای آقايان كه ما میشناسيم نزديک است مانند دلكش و برعكس گاهی صدای آقايان به صدای خانمها نزديک میشود و لطافت و ظرافت صدای زنان را دارد. به نظرم چندان نمیشود هنرمندان زن و مرد را از هم جدا كرد و نسخه مجزا برای آنها پيچيد.
دویچه وله: حبيبالله نصيریفر كتابی تحت عنوان "مردان موسيقی" منتشر كرده و خانم توكا ملكی كتابی با نام "زنان موسيقی" تأليف كرده است. اين تجزيه جنسی را چگونه میبينيد؟
رئيسسادات: من كاملا با اين تجزيه مخالفم و از وجود اين مباحث ناخرسند. اين امر، شايد به دلايل اجتماعی، مذهبی و سياسی ايجاد شده باشد و در دورههای مختلف مجبور به اين كار شدهاند ، امروز هم اين امر محصول همين محدوديتها است. اين موضوع، تأثير مثبتی نخواهد داشت. در فضای آكادميک اين موضوع را در تاليفات داريم. در فضای اجرايی هم میبينم كه مردم صدای زن را صرفا به خاطر زن بودن میشوند اما شايد به خاطر كمبود اين آثار بوده چون وقتی چيزی ممنوع است اشتياق به آن هم بيشتر میشود. اين مولفه، ارزشگذاری جايگاه موسيقی و اثر را كم میكند در صورتی كه فراغت از اين تفكيکها باعث توجه به كيفيت كارها میشود.
دويچه وله: شما درباره موسيقی دوره صفوی و قاجار پژوهش میكنيد. برای مخاطبان ما از شاخصهای اين موسيقی بگويید و اينكه اين آثار چگونه تهيه شدهاند؟ اين پژوهشها بر چه پايههايی استوارند؟
رئيسسادات: تحقيقات من بسيار محدود است. نمیتوانم بگويم اين موسيقی را كاملا میشناسم، تعداد قطعات مانده از آن دوره البته زياد است. دو مجموعه اصلی موسيقی ايرانی از زمان صفوی باقی مانده كه با كمگ آنها میتوان شناختی از موسيقی اين دوره به دست آورد. يكی از آنها مجموعه "سوز و ساز" است كه توسط موزيسين لهستانی قرن هفدهم به نام بوبوسكی گرد آمده است. او به دربار عثمانیها میآيد و نام "علی افقی" اختيار میكند. او مجموعهای از رپرتوارهای آهنگسازان ايرانی را گرد آورده است. مجموعه ديگر "عجملر" است كه به اوايل سده ۱۶ ميلادی بازمیگردد. ديميتری كانتمير، ديگر موسيقیدان دربار عثمانی، اين مجموعه نت را گرد آورده است. من بر پايه اين نتها چند كار اجرا كردهام. برخی از كارهايم هم الهام گرفته از اين آثار است و بيشتر منتقل كننده آن حال و هواست. در قطعات دوره صفويه، موسيقی قاجار و اواخر سده بيستم شايد بتوان گفت، تلفيق شعر و موسيقی به نسبت دوره ما متفاوت است. تحريرها به صورتی كه امروز ما میشنويم در آواز ايرانی آن دوره وجود نداشته و بيشتر ترنم شنيده میشده است.