1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سرنوشت‌های انقلاب؛ در زندان فهمیدم جمهوری اسلامی یعنی چه

مهیندخت مصباح۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

سولماز ۵۴ ساله و فعال اجتماعی است. همراه و هوادار انقلاب بوده، اما پسر خود را در زندان به دنیا آورده است. پاکسازی، محرومیت‌‌ها و فشارهای اجتماعی او را دچار یأس نکرده‌اند تا آنجا که مدت‌هاست به فعالیت مدنی رو آورده است.

https://p.dw.com/p/GmX0
Hinrichtungen nach der Revolution im Iran 1979
عکس: Parstimes.com

از نظر سولماز انقلاب محصول ناآگاهی عمومی بود. او رشد آگاهی اجتماعی مردم و گسترش دمکراسی را در گرو فعالیت در تشکل‌ها و نهادهای اجتماعی می‌داند. این گفت‌وگو به مناسبت سی‌ سالگی انقلاب ضد سلطنتی در سال ۲۰۰۹ انجام شده است.

● دویچه وله: روز انقلاب یادتان هست کجا بودید؟

سولماز: سخت مریض بودم و خانه خوابیده بودم. از تلویزیون شنیدم که انقلاب پیروز شده و احتیاج به گروه‌های خونی مختلف هست. شبانه و از رختخواب بیماری، رفتم برای اهدای خون. من از ۱۷ شهریور به بعد، در همه تظاهرات انقلاب شرکت داشتم. در یک خانواده سیاسی بودم که گرایش ضد شاه داشت.

● چه قضاوتی از امثال خودت در سی سال پیش داری؟

خیلی جوان و چشم و گوش بسته بودیم. خیلی خالصانه و در عین حال بدون آگاهی وارد عرصه شدیم. شعارهایی که می‌دادیم، ناآگاهانه بود. از جمهوری اسلامی چه درکی داشتیم که شعارش را می‌دادیم؟ اصلا کسی بود که به عبارت "جمهوری اسلامی" فکر کند؟

● واقعا چگونه شد بعنوان یک زن شهری و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حجاب، دنبال یک روحانی رفتید؟

من تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و تجربه کار اجتماعی نداشتم. وقتی در آبان ماه ۵۷ کار اصلی دست روحانیان افتاد و بحث رهبری آقای خمینی طرح شد، ما خیلی یکه خوردیم. گروه‌های دیگر را هم تنها از طریق بروشور و دورادور می‌شناختیم. رادیو بی‌بی‌سی که همه گوش می‌کردیم، همه‌‌اش از آقای خمینی می‌گفت و ما به این نتیجه رسیده بودیم که شاید شرایط اقتضاء می‌کند که در این وضع، رهبری را یک روحانی داشته باشد اما فکر نمی‌کردیم بعد از آن هم تسلط روحانی‌ها ادامه پیدا کند.

● کسی در خانواده شما، بعد از انقلاب دستگیر نشد؟

خودم؛ آن هم بخاطر یک فعالیت ساده. سه سال زندان بودم. حامله بودم و بچه‌ام در زندان به دنیا آمد که البته دادیم بیرون، مادرم بزرگ‌اش کرد. پسرم به همین دلیل، خیلی آسیب دید. شیر مرا نخورد. مدام مریض بود و الان هم خیلی لاغر و کم بنیه است. مادرم خیلی سختی کشید که در میان‌سالی و بیماری، باید یک نوزاد را تر و خشک می‌کرد. شوهرم هم فراری بود و نمی‌توانست کمکی بکند. خودم، همسرم و خانواده‌ام خیلی اذیت شدیم. در زندان چیزهایی دیدم که کاملا تصورم را در مورد جمهوری اسلامی تغییر داد. سایه آن چیزهایی که دیدم، هنوز روی زندگی من هست.

● بیشتر توضیح نمی‌دهید که زندان چه دیدید؟

نه. داستان‌های زندان را همه می‌دانند. فقط بگویم که من آنجا  فهمیدم جمهوری اسلامی یعنی چه.

● بچه‌های شما از این‌که اینجا به دنیا آمده‌اند و در جمهوری اسلامی بزرگ شده‌اند، شما را ملامت نمی‌کنند؟

چرا. به نوعی. بچه‌ها البته می‌فهمند که ما آرمان‌گرا بودیم و به این احترام می‌گذارند اما می‌گویند که ما خطا کرده‌ایم. در عین حال، آنها پذیرفته‌اند که هرکس یک جایی به دنیا میاید. پسر من البته وقتی دو سال قبل برای ادامه تحصیل نزد خاله‌اش به خارج رفت، شوکه شد و تازه فهمید دنیای دیگران با دنیای خودش چقدر فرق داشته است.

● فکر می‌کنید به کدام شعار انقلاب خیانت شده باشد؟

شعار آزادی. نقض آزادی در مورد همه قابل مشاهده است. حق کار، حق تحصیل، حق بیان، حق اندیشه در این سال‌ها همیشه سرکوب شده است. من که اول انقلاب جوان بودم، تنها بخاطر یک اندیشه، سه سال زندان افتادم. از شغل محبوب‌ام که دبیری بود، محروم شدم. بچه‌ام خیلی آسیب دید. با وجود این، همچنان علاقمند هستم که در سرنوشت کشورم سهم داشته باشم، اما می‌بینم که هر روز وضع محدودتر می‌شود.

● چرا هنوز به مشارکت اجتماعی معتقدید؟

هر کدام ما اگر بتوانیم قدم کوچکی را برای شناخت آزادی و دمکراسی در جامعه برداریم، خوب است. در دوران آقای خاتمی من درس‌هایی گرفتم که در دوره‌های اول انقلاب نفهمیده بودم. معنی حقوق شهروندی و اجتماعی را من در آن دوران یاد گرفتم. چون یک فضای نسبتا باز در اجتماع ایجاد شد. رسانه‌ها خیلی نقش داشتند و حتی جوان‌های ما در آن دوره به اهمیت جامعه مدنی پی بردند. اگر ما بتوانیم چنین عرصه‌هایی در جامعه ایجاد کنیم، خیلی به رشد فکری‌مان کمک می‌شود. من اعتقاد ندارم که آمریکا باید بیاید اینجا کاری بکند. ما عراق را می‌بینیم. تجربه تلخ انقلاب را هم می‌بینیم. بدون آگاهی راه افتادیم رفتیم جلو. الان باید تلاش کنیم فضای باز سیاسی در جامعه ایجاد شود. وقتی فضا تاریک و بسته است، هیچ رشدی در کار نیست. هر یک از ما با آگاهی خود باید سهیم شویم. هرچند احمدی‌نژاد یک شبه سبز می‌شود اما باید در مشارکت انتخابات هم فعال باشیم.