"نرقص دختر جان! اینجا ایران است"
۱۳۹۷ تیر ۱۹, سهشنبهیکی دو هفته اولی که برای زندگی به آلمان آمده بودم، برایم نوعی "شوک فرهنگی" بود، تجربهای متفاوت از دریافتن نوع نگاه متفاوت جامعه و حکومت به مقوله شادی. تقریبا دومین هفتهای که از دانشگاه میگذشت، منشی مدیر گروه دانشکده با گریمی که او را شبیه خرگوش کرده بود و لباسی مبدل سر کارش حاضر شده بود. درروزهایی که در آلمان ایام کارناوال است در همهجا حرف و سخن از شادی است و اینکه چگونه میتوان شادتر بود، حتی سر کار.
در خاطرات خودم که مرور میکردم، رویکرد مدرسه، دانشگاه و بعدها محل کار درایران نسبت به مقوله شادی متفاوت بود. دهه شصتی که باشی، خوب به خاطر می آوری که چند بار از نمره انضباط خودت یا همشاگردیهایت بهخاطر آواز خواندن و رقصیدن کم شده است و تهدید به اخراج از مدرسه شدهاید. در دانشگاه هم چه اردوهایی که به این خاطر لغو نشدهاند و برگزارکنندگان اردوهایی که توبیخ نشدهاند و جوانانی که راهی کمیته انضباطی نشدهاند. محل کار هم که دیگر اصلا جای این حرفها نیست.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
این روزها به یمن همهگیر شدن رسانههای اجتماعی در دنیایی که از آن به "دهکده جهانی" تعبیر میشود، جوانهای دهه هفتاد و هشتاد در ایران میتوانند شادی خود را در شبکههای اجتماعی همرسانی کنند و آن را با مخاطبان مجازی خود شریک شوند.
اولین سوالی که در این مورد به ذهن میرسد این است که با وجود پیشرفتهای زیادی که در حوزه ارتباطات و اطلاعات بهوجود آمده، چرا برخورد حکومت پس از دو دهه با مقوله شادی جوانان همان رویکرد همیشگی است.
دستگیری دختری هفدهساله به نام مائده هژبری که ویدئوهای رقصش را روی اینستاگرام به اشتراک میگذاشت و خبر دستگیری حداقل سه زن دیگر به علت اتهامهای مشابه، خبری است که در رسانههای اصلی و مجازی بازتاب زیادی پیدا کرده است.
بسیاری از کاربران در رسانههای اجتماعی این برخوردها را ناشی از "برخورد قهرآمیز حکومت با شادی" میدانند. واکنش یکی از کاربران که بیشتر از دیگران در ذهنم مانده کامنتی است که کاربری در توئیتر به اشتراک گذاشته بود: «نرقص دختر جان! اینجا ایران است. رقص، شادی، زندگی حرام است!»
پیشینه برخورد قضایی با شادی در انظار عمومی
شهریور ۹۰ نیروی انتظامی، عدهای جوان را به خاطر آببازی در بوستان آب و آتش تهران دستگیر کرد. سال ۹۳ رسانههای بینالمللی خبر دستگیری چند جوان ایرانی را منتشر کردند و به آن واکنشهای زیادی نشان دادند که به علت تهیه یک ویدیو کلیپ با آهنگ "هپی" فارل ویلیامز، خواننده آمریکایی، بازداشت شده بودند.
اردیبهشت ۹۷ هفت نفر بههمراه نماینده وزارت ارشاد مشهد در ارتباط با اجرای موسیقی و رقص گروهی از جوانان در یکی از مراکز خرید مشهد بازداشت شدند. اینها نمونههایی از برخوردهای حکومت با شادی و از جمله رقص در انظارعمومی است.
حکومت با شادی مشکل دارد؟
حسین قاضیان، جامعه شناس، درباره اینکه آیا جمهوری اسلامی با شادی مشکل دارد به دویچهوله میگوید به طورکلی "نخبگان حاکم" از خردهفرهنگی میآیند که با شادی میانه چندانی ندارد. قاضیان میگوید که این خردهفرهنگ بر بستر یک اندوه تاریخی رشد کرده و دوام یافته است: «براین اساس شاید بتوان به سرعت نتیجه گرفت که حکومت با شادی مشکل دارد. اما حکومت ایران نشان داده است تا جایی که پای حفظ قدرت سیاسی در میان باشد، بهراحتی میتواند حتی اصول مذهبی را هم زیر پا بگذارد، چه رسد تن دادن به شادی، که پرهیز از آن بیشتر جنبه فرهنگی و تاریخی داشته نه مبنای مذهبی یا ایدئولوژیک.»
حسن فرشتیان، پژوهشگر دینی، در مقابل، دلیلی نمیبیند که حکومت با شادی کردن مخالف باشد. او در گفتوگویی این پرسش را مطرح میکند که مخالفت کردن با شادی جوانها برای حکومت چه سودی دارد؟ او معتقد است حکومت با شیوههایی که در پیش میگیرد ناچار است با شادی کردنها مخالف باشد، نه اینکه بخواهد با شادی کردنها مخالف باشد. او میگوید حکومت با ضوابط و حلال و حرامهایی که تعیین میکند مثل جدا کردن دختر و پسر و غیره در حقیقت به آن سمت کشیده میشود.
فرشتیان در ادامه به دویچهولهمیگوید: «برخی از این ناشاد بودن جامعه به فرهنگ ایرانیها و قسمتی به فرهنگ تشیع برمیگردد. مثلا برای شهادت یک امام گاهی دو ماه عزاداری میکنیم، ولی روز ولادت برخی ائمه را اصلا بلد نیستیم. ساختار مبلغان دینی ما هم بهگونهای است که بیشتر برای مجلس عزا ساخته شدهاند تا برای شادی، در حالی که در فرهنگ دینی چنین چیزی وجود ندارد.»
فرشتیان همچنین اشاره میکند به اینکه بخشی از فرهنگ ناشاد بودن اوایل انقلاب و زمان جنگ شکل گرفته است. در آن زمان شهیدان باید تشییع و شهدای جنگ به شهدای کربلا تشبیه میشدند. همچنین باید تلاشهایی برای زنده نگه داشتن روحیه عاشورا، مقاومت و شهادت انجام میگرفت.
قاضیان معتقد است که اگر شادی به سود حفظ و تحکیم قدرت سیاسی حاکم باشد، نه تنها مجاز است که تشویق هم میشود: «مهم این است که فرمان ماشین شادی در کنترل "خودی"ها باشد و در مسیرهای کم و بیش معین و مورد قبول حرکت کند، همان طور که مداحان برای گرفتن فرمان شادی از دست دیگران، با همان شکل و شمایل روزهای عزا، اعیاد و مراسم مذهبی را به شکل جشنهای مثلاً شاد برگزار میکنند.»
به عقیده او در چنین بستری از نظر چنین حکومتی، شادی خوب است تا وقتی که خواب حاکمان را آشفته و دوام حکومت را خدشهدار نکند.
تحکیم اهداف ایدئولوژیک یا ابزاری برای اعمال قدرت
فرشتیان بر این باور است که حکومت برای بقا نیاز به تداوم مشروعیت دارد، هر چند این مشروعیت، مشروعیتی ساختگی باشد.
او میافزاید: «اینجاست که به غلط مدعی میشوند وظیفه حکومت کنترل حلال و حرام مردم است. اینجاست که برخی مسایل مثل حجاب خانمها و رقص به صورت امر ناموسی برای جمهوری اسلامی درمیآید. حکومت مجبور است در ظاهر خیابانها این روسریها را نمایش بدهد. اگر فردا حکومت بگوید همین حجاب هم نباشد، همین ظواهر هم برداشته میشود، یعنی این مشروعیت بقا را حکومت از دست میدهد.»
در مورد ضرورت استمرار مشروعیت، حسین قاضیان نظر بالا را تایید میکند و میگوید: «به نظر من مبنای اساسی جمهوری اسلامی در برخورد با سبکهای زندگی متفاوت از سبک زندگی اسلامی، در واقع تلاش برای حفظ مشروعیت و جلوگیری از کاستی و کسری مشروعیت است نه دفاع از ارزشهای دینی یا ایدئولوژیکی که اگر دوام قدرت سیاسی اقتضا کند، زیر پا گذاشته خواهند شد و به وفور زیر پا گذاشته شده اند.»
الویت حکومت برای اعمال فشار بر جامعه
در شرایطی که حکومت در عرصههای بینالمللی و داخلی با فشارهای زیادی مواجه است. چه اولویتی ازدیدگاه حکومت وجود دارد که به اعمال فشار بر جامعه دست زده است؟
فرشتیان معتقد است ممکن است حکومت در صدد این باشد که در این برهه، افکار عمومی را به سمت دیگری هدایت کند. او در ادامه میگوید که ممکن هم هست این فشارها نمایش اقتدار جمهوری اسلامی باشد، یعنی جایی که در مقابل خارجیها کوتاه میآید باید نشان دهد در داخل هنوز مقتدر است.
قاضیان حکومت ایران را نظامی کاملاً منسجم نمیداند که تصمیمات بخشهای مختلف آن لزوما با هم هماهنگی داشته باشد. او معتقد است تضاد و رقابت درون حکومتی بین جناحهای مختلف قدرت وجود دارد: «چارهای نیست جز این که این نوع ناسازگاریها را به ناسازگاری و تضادهای درون سیستمی نظام تصمیمگیری نسبت دهیم و دنبال یک منطق واحد برای سازگار کردن همه این تصمیمات نباشیم.»
پیامدهای فشار بر روی جامعه
فرشتیان فکر میکند که در وضعیت کنونی حکومت بر لبه تیغ حرکت میکند و تداوم فشارها بر روی جامعه موجب گسستهای اجتماعی بیشتر بین ملت و حاکمیت میشود. فرشتیان بر این باور است که در شرایط کنونی ایران رابطه حاکمیت با مردم در وضعیت "طلاق عاطفی" است.
او میگوید: «من گمان میکنم سالهاست طلاق عاطفی بین حاکمیت و بخش گستردهای از جامعه اتفاق افتاده است. حکومت با این رفتارها،هر چند میتواند اقتدار خود را نشان دهد، اما این شکاف را بیشتر میکند.»
حسین قاضیان، پژوهشگر علوم اجتماعی، در این میان اعتقاد دارد این برخوردها حتما پیامدهای زیادی داشته و خواهد داشت. او میگوید اگر از چشم حکومت به این پیامدها نگاه کنیم، ممکن است آنها را در مقایسه با دیگر پیامدها مهم نشماریم.
قاضیان اضافه میکند: «ممکن است بگوییم این گونه برخوردها، بویژه با نمایش گستردهای که در فضای مجازی به دست میآورد و به میان زندگی همان جوانانی که در این فضا به سر میبرند، نشت میکند، جوانان را دلسرد و منزوی میکند یا به فرار از این جامعه سوق میدهد. این پیامدها البته که جامعه را در درازمدت متلاشی میکند و کرده است، اما به حکومتی که میخواهد به شیوه موجود حکمرانی کند، مستقیماً ضربه چندانی نمیزند.»