گرهای به اسم حجاب که حکومت با دندان سفتش کرده است
۱۳۹۸ تیر ۲۵, سهشنبهمجتبی ذوالنور، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی میگوید، «مروجان بیحجابی بر فرق حضرت زهرا(س) چوب میزنند. آیا زنانی که به صورت بدنهای مانکن متعفن و متحرک در خیابان و در معرض چشم هزرگان ظاهر میشوند، از دامن آنها انسانهای رشیدی همچون شهدا رشد خواهند کرد؟» (تسنیم، ۲۰ تیر ۹۸)
علم الهدی میگوید: «از بعضی خواهران که حالت ولنگار دارند، خواهش میکنم اگر به هیچ جهت توجیه نمیشوید، به دلیل عشق فاطمه (س) باحجاب شوید.» (۲۱انتخاب، ۲۰ تیر ۹۸)
و سخنان مجری و گوینده صدا و سیما در همایش حمایت از حجاب در ۲۰ تیر ۹۸ در ورزشگاه شیرودی تهران را میشنویم که انتقادهای فراوانی را هم به همراه داشته است: «ما با آن دسته از بزرگوارانی کار داریم که جدیدا باید تابلو بزنیم که این حیوان پاچه میگیرد...»
اینها تنها نمونههایی از اظهارنظرهایی است که در هفتههای گذشته در رابطه با زنان و مسئلهی حجاب آنان در ایران، توسط مسوولین و دستاندرکاران بر زبان رانده شده است. دستاندرکارانی که روزی نبوغشان استفاده از بیلبورد "شکلات و مگس" برای ترویج حجاب بوده است.
چهل سال از انقلاب اسلامی ایران و آغاز بحث حجاب اجباری در این کشور میگذرد. آییننامهها و راهکارهای زیادی در این سالها برای "گسترش فرهنگ عفاف و مقابله با روند فزاینده بدحجابی" به تصویب رسیدهاند و ابلاغ شدهاند ولی آنچنان که شواهد نشان میدهند، نتوانستهاند بخش قابل توجهی از زنان این سرزمین را با حجاب اجباری همراه کنند.
حکومت در این سالها برای به کرسی نشاندن حجاب اجباری از ابزارهای انتظامی و امنیتی هم بهره گرفته است. پلیس ویژه نظارت بر پوشش زنان، "گشت ارشاد" که نوع برخوردش با شهروندان همواره انتقادهای فراوانی را به همراه داشته است یکی از این تلاشهاست، تلاشی که بر پایه گزارشها موفقیتی نصیب حکومت نکرده است. آمارها هم این مسئله را تأیید میکنند.
۸ / ۶۴ درصد بدحجاب!
بر پایه گزارش مرکز پژوهشهای مجلس ایران، شمار افراد معتقد به حجاب شرعی در میان افراد باسواد، جوانان و افرادی که دسترسی به رسانهها و محصولات فرهنگی و درآمد بالاتر دارند، کمتر است. حدود ۳۵ درصد از مردم حجاب را "ارزشمند" میدانند؛ یعنی کاهش ۵۰ درصدی نسبت به سالهای اولیه پس از انقلاب. با استناد به این گزارش ۸ / ۶۴ درصد از زنان "بدحجاب" هستند.
با وجود این آمارها و شکست تدابیری نظیر گشت ارشاد و برخورد خشن با آنچه که حکومتیها "بدحجابی" مینامد، تغییری در موضع حکومت نسبت به مقوله حجاب اجباری مشهود نبود و به جای بازبینی جدی سیاست حجاب اجباری، شهروندان گاه شاهد آزادیهای موقتی و شلکن- سفتکنهای موضعی در فصلهای به خصوص، پیش از انتخابات یا راهپیماییهای مورد تأیید حکومت بودهاند.
مخالفت با حجاب اجباری در ایران قدمتش با اجباری کردن حجاب در این کشور برابری میکند. کم نیستند فعالان و کنشگرانی که در ایران بر سر مخالفت با این موضوع و تلاش برای "حجاب اختیاری" شکنجه شده، زندان کشیدهاند و شماری هنوز در بندند.
از چهارشنبههای سفید تا دختران خیابان انقلاب
در سطح جامعه و خیابانهای شهرهای مختلف در این سالها، بازی موش و گربه گشت ارشاد و مردم ادامه داشت تا "چهارشنبههای سفید" به راه افتاد؛ کمپینی به ابتکار مسیح علینژاد که در آن شهروندانی که به این کمپین میپیوندد، به عنوان "نماد اعتراض به سیاهی و اجبار" حجاب از سر بر میدارند. نماد این اعتراض شال سفید است. زنان و دختران زیادی در این سالها عکسها و فیلمهای خود را برای علینژاد فرستادند و میفرستند و او هم آنها را در شبکههای اجتماعی منتشر میکند.
اعتراض علنی به حجاب اجباری اما از دیماه ۹۶ با انتشار فیلمی از اعتراض یک زن جوان به حجاب اجباری در خیابان انقلاب اوج گرفت. "دختر خیابان انقلاب" روسری خود را بر سر چوب بست و با ایستادن روی یک پست برق، آن را مانند یک پرچم تکان داد؛ حرکتی که در نقطههای دیگر تهران و شهرهای دیگر ایران، تکرار شد. راه حل حکومت هم بازداشت بود و زندان و تهدید و تعیین وثیقههای سنگین و البته به تمسخر گرفتن کمپین علینژاد و تقویت حضور خیابانی آمران به معروف و ناهیان از منکر.
کمپین دیگر مسیح علینژاد به نام "دوربین ما اسلحه ما" که در آن شهروندان از گشت ارشاد و آمران به معروف فیلم میگیرند، یکی از دلایلی بود که باعث شد که حکومت ایران مسئله مبارزه با "بدحجابی" را سازمانیافتهتر از پیش دنبال کند.
برخورد نیروهای انتظامی امنیتی و آتش به اختیارها با دخترانی که "بدحجاب" بودند یا "کشف حجاب" کرده بودند، افزایش یافت. چندی پیش پلیس از شهروندان خواست در صورت مشاهده "بدحجابی" یا "کشف حجاب"، آن را به پلیس اطلاع دهند. اقدامی که با انتقادهایی شدید در ایران روبرو شد. کاربرانی در شبکههای اجتماعی از دریافت پیامک بیحجابی از پلیس گزارش میدهند که بیپایه و بیاساس است.
شهربانو امانی، عضو شورای شهر تهران در نکوهش این اقدام گفته است: «رفتارهایی که مردم را از هم جدا میکند، تسویه حسابهای شخصی است. چطور یک راننده به خودش اجازه میدهد که گزارش بدحجابی بدهد. این امر توهین به مادر و دختر جامعه است. جوانان با این رفتارها جدا میشوند و این رفتارها نتیجه عکس میدهد.»
هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او ثابت شود
سخنگوی قوه قضاییه هم روز ۲۵ تیر در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد اینکه آیا با توجه به اصل ۳۷ قانون اساسی، متن پیامک پلیس مبنی بر انجام جرم کشف حجاب در خودرو قانونی است و محتوای آن با اصل قانون اساسی مطابقت دارد یا خیر؟ گفت: «بین جرم و مجرم فرق است... پلیس میگوید من این جرم را دیدم. در پیامک که نمیگوید که تو مجرمی، میگوید من این جرم را مشاهده کردم. »
البته به نوشته خبرگزاری پانا "سخنگوی قوه قضاییه به این سوال پاسخ نداد که اگر پیامکهای اعلام بیحجابی اتهامی را متوجه سرنشینان نمیکند و صرفا از وقوع جرم خبر میدهد، چرا مالکان خودرو احضار و از آنها تعهد گرفته میشود؟"
نگاهی به این تمهییدات برای نهادینه کردن حجاب اجباری و مبارزه با "بدحجابان" و پرسشهایی که پاسخی برای آنها نیست و طرحهایی که بدون عاقبتاندیشی و بدون در نظر گرفتن پیامدها اجرا میشوند، گواه سردرگمی حکومت در مسئله حجاب اجباری است.
"باز تولید و رسمیت بخشیدن به چهارشنبههای سفید"
برخی مسوولان در ایران دست روی گزینه "کار فرهنگی" میگذارند و معتقدند برای اقناع بدحجابان یا ترویج حجاب، باید کار فرهنگی کرد.علم الهدی هم میگوید، «این امر [مبارزه با بدحجابی] پدافند فرهنگی میخواهد.» که پدافند فرهنگی از نظر او "تذکر ناهیان امر به معروف و نهی از منکر تا برخوردهای قضایی را در بر میگیرد".
برنامههای پخششده تبلیغی ویژه در صدا و سیمای ملی و شبکههای اجتماعی و بیلبوردهای فراوانی که این روزها در خیابانهای پایتخت و دیگر شهرهای ایران در ترویج حجاب و نکوهش بدحجابی و حتی تمسخر مسیح علینژاد علم میشوند، گوشههایی از "کار فرهنگی" در کنار تذکرهای فزاینده آمران به معروف و ناهیان از منکر هستند. از دیگر اقدامات فرهنگی که برای خنثی کردن تلاشهای "دشمن" در ترویج بدحجابی کلید خورده است، میتوان به "چهارشنبههای طلایی" اشاره کرد.
در این طرح، زنان بسیجی در شهر انزلی "با برخورد مناسب، چند جملهای در مورد حجاب و اهمیت آن با خانمها صحبت کرده و روسریها را با گیرههای زیبایی که تهیه شده با حجاب بسته" و به زنان آیینه میدادند تا بینند "تا چه حد زیباتر شدهاند".
اقدامی که بسیاری در ایران آن را کپی ضعیفی از طرح مسیح علینژاد دانستهاند با این تفاوت که "در چهارشنبه های سفید مردم کنشگر بودند و در طرح چهارشنبههای طلایی بسیج محور واکنشگر است که به عنوان بخشی از حاکمیت شناخته میشود." سایت "سلام نو"، این اقدام "کپیکارانه را مهر تأییدی بر موثر بودن کمپین مسیح علینژاد" میداند در حالی که رسانههای اصولگرا آن را "کاملا شکست خورده" توصیف کردهاند. طرح "چهارشنبههای طلایی" واکنش فراوانی رد شبکههای اجتماعی به همراه داشته است.
حکومت با حجاب اجباری چه خواهد کرد؟
نه گیر و بندهای گشت ارشاد، نه گزارش به پلیس و نه امر به معروف و نهی از منکر، در همراه همه زنان ایران با تئوری حجاب اجباری، مؤثر نبوده است. پارادوکسهای هنرمندان و سلبریتیهایی که خود گاه مروج حجاب بودهاند، چون آزاده نامداریها، یا در فعالیت خود در تلویزیون و سینما به حجاب اجباری تن دادهاند اما با داشتن امکانی کوچک، حجاب از سر برداشتهاند، چون ستاره اسکندریها و نگار جواهریانها، گویای گسست بزرگ میان مدافعان حجاب اجباری و بخش دیگر جامعهای است که قرائتی نو از اجبار ۴۰ ساله را خواهان است.
بهمن ماه گذشته هم ۱۲ تن از نواندیشان دینی با انتشار بیانیهای در نفی حجاب اجباری، تاکید کردند که سیاستهای جمهوری اسلامی در این زمینه نتیجهای جز "هزینههای گزاف مالی، بیاعتباری دینی و معنوی، ناکارآمدی سیاسی و سرمایهسوزی اجتماعی" به دنبال نداشته است.
مراجع هم که همگی در مورد حجاب متفقالقول نیستند، گزارش مجلس هم که میگوید بیش از ۶۴ درصد زنان بدحجاب هستند، نگاهی به طرز پوشش در سطح جامعه در ایران هم که از کاهش علاقه به حجاب و افزایش روز افزون مخالفت با حجاب اجباری حکایت میکند. چاره حکومت برای برون رفت از این معضل و هزینههای صرف شده در این راه که شواهد نشان از ناکارآمدی آنها دارد، چیست؟
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش خود در مورد حجاب، سناریوهای مختلفی را در برخورد با پدیده بیحجابی ارائه داده است. از "تشدید فرآیند جرمنگاری و ممنوعیت" تا "جرمزدایی از بیحجابی و اقدامات ترویجی" گرفته تا "اصلاح سیاستهای حجاب با محوریتاقدامات رسانهای و تبلیغی" تا "تغافل و جرمزدایی تدریجی از بیحجابی."
باید دید حکومت کدام راه را برمیگزیند؟ ادامه صرف هزینههای هنگفت در راه طرحهای تاکنون ناموفق؟ ادامه دست و پازدن در طرحهای واکنشگرایی چون گزارش به پلیس و چهارشنبههای طلایی و تشدید "به جان هم انداختن" مردم یا شاید محتملترین و کمهزینهترین گزینه را انتخاب میکند، "تغافل"؟