"جمع آوری" کودکان کار؛ پاک کردن مسئله و رتوش فقر
۱۳۹۸ تیر ۲۷, پنجشنبه"جمعآوری" عبارت شایسته و محترمانهای برای یک گروه انسانی نیست و معمولا برای اشیا به کار میرود. این اصطلاح در فرهنگ معین، نظم دادن به چیزهای آشفته و درهم و برهم معنی شده و طرح مشترک وزارت کار و سازمان بهزیستی برای مواجهه با یک آسیب اجتماعی نیز "جمعآوری کودکان کار و خیابان" نام دارد. نام دیگر طرح "ساماندهی کودکان کار و خیابان" است.
این طرح که در پاییز ۹۶ به خاطر اعتراضها متوقف شده بود، بار دیگر در پایتخت به اجرا در آمده است. این اقدام که ابتدا در مرداد ۹۶ و در چارچوب "طرح جمع آوری متکدیان" صورت گرفت، واکنش شماری از فعالان حوزه کودک و اعضای شورای شهر تهران را برانگیخت و رودررویی با یک قشر "آسیب دیده و مظلوم" تلقی شد.
پس از توقف طرح، مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت رفاه گفت: «تلاش میشود با همفکری با سازمانهای مردمنهاد و صاحب نظران دانشگاهی و هماهنگی بیشتر بین دستگاههای اجرایی، روند حمایت اجتماعی از کودکان هدفمندتر شود.»
حالا و پس از حدود دو سال، طرح باز به جریان اقتاده است؛ این دفعه به تصمیم سازمان بهزیستی و مشارکت "انجمن حامی" و کلینیک مددکاری "آوای باران". مراکز بهزیستی برای کودکان کار و خیابان پروندهای برای "پایش اطلاعات" مربوط به آنها تشکیل میدهند و هدف این پایش را ثبت و بررسی وضعیت خانوادههای کودکان کار و خیابان عنوان میکنند.
این بچهها برای تشکیل و تکمیل پرونده، به مراکز "یاسر"، "افسریه" و "بعثت" منتقل میشوند؛ مراکزی که با وجود ظرفیت محدود، مملو از افراد مشمول شدهاند ؛ از جمله مرکز" یاسر" که به شهادت کنشگران، ۳۵ نفر گنجایش دارد اما میزبان ۱۱۰ نفر بوده است. طرح ظاهرا برای غربالگری کودکان غیرایرانی و احراز هویت آنهاست اما به دلایل اقتصادی حضور این بچهها در چهارراهها بیاعتناست و برای آسیبهای روانی ناشی از نگاهداری آنها در مراکز ویژه پاسخی ندارد.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی صراحتا گفته که هدف این طرح، پاک کردن وجود این کودکان از معابر شهری است: «هدف طرح مشترک ساماندهی کودکان کار و خیابان ایرانی و غیر ایرانی این است که شاهد حضور آنها در معابر شهری نباشیم.»
آیا رتوش چهره شهر و پاک کردن معابر از کودکان کار، صورت مسئله و واقعیت فقر را هم پاک میکند؟
جاوید سبحانی، فعال مدنی و عضو پیشین انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفتوگو با دویچهوله تاکید میکند که طرح ساماندهی کودکان کار، وجهه خیابان را مبنا میگیرد نه سرنوشت یک کودک را.
او میپرسد اگر قرارست نظارتی انجام گیرد، چرا با پیمانکارانی که کودکان را به زباله گردی وا میدارند، برخورد نمیشود. سبحانی همزمان یادآور میشود که اگر قرار بر کنترل کار کودکان بود، باید آن خیل عظیمی مورد توجه قرار گیرد که دور از چشم جامعه، در بخش کشاورزی و خدمات، کارگاهها و خانهها مشغول کارند.
...............
● دویچهوله: ساماندهی کودکان کار یعنی چه؟ یعنی طرح جاری سر و سامانی به زندگی و معاش خانواده این بچهها میدهد؟
جاوید سبحانی: این ادبیات و اصطلاح مناسبی نیست و از ذهنیتی نشات میگیرد که به جلوههای روبنایی مشکل مشغول است. مبانی این گفتمان، دلایل وجود کودک کار و خیابان نیست، بلکه کنترل و رفع آن چیزی است که به وجهه شهر آسیب میزند.
بر اساس آمارهای جهانی بیشترین کودکان کار در بخش کشاورزی و خدمات وجود دارند. در ایران ادعا میکنند که کودکان کار توسط باندهایی برای تکدیگری سازماندهی میشوند. ممکن است قسمتی از این موضوع حقیقت داشته باشد اما در طرح جاری، خیابان را محور گرفتهاند و این که این بچهها در معرض دید نباشند. اسم این که محرومیت کودکان از تحصیل و زندگی مناسب را ندیده بگیریم و آنها را از سطح جامعه جمع کنیم، ساماندهی نیست.
● عنوان میشود بچهها را به مراکزی میبرند که گنجایش کافی ندارد و از آنها بازپرسی میکنند.
بله. خود بهزیستی این را میگوید. مسئله کودکان کار بر میگردد به فقر و شوکهای اقتصادی که به خانوادهها وارد شده است؛ از شوک قیمت مسکن تا بیکاریهای فراگیر و مسائل زیست محیطی مثل خشکسالی و سیل که خانوادهها ناچارا کودک را به محیط کار میفرستند. این روش بسیار نامناسبی است که بچهها را بگیرند و برایشان پرونده درست کنند ولی در نهایت هیچ چشمانداز و برنامهای برای آنها نباشد که به محیط تحصیل و زندگی شایسته برگردند. البته بهزیستی میگوید کودک کار موضوع این سازمان نیست، بلکه وظیفه رسیدگی به کودکان بدسرپرست و بی سرپرست و کودک خیابان به معنای واقعی آن را دارد. هر سال به صورت موسمی این طرح اجرا میشود ولی هیچ تغییری در مسئله ایجاد نمیکند.
● یعنی این گونه طرحها، تنها صورت مسئله را پاک میکنند؟
بله. در اساس، کودکان کار واقعی خارج از کلانشهرها هستند؛ در مزارع و کارگاهها و خانهها هستند و اصلا کسی آنها را نمیبیند. بالاخره یک نهادی باید حداقل استانداردهای جهانی برای برخورد با بدترین اشکال کار کودک را داشته باشد. چرا با این پیمانکارهایی که از بچهها برای جمع کردن زباله استفاده میکنند، برخورد نمیکنند؟ چرا با آن بخشها که به عنوان نیروی کار ارزان از بچهها استفاده میکنند کاری ندارند؟ قصه بیشتر حالت نمایشی و جمع کردن حمایت برای بهزیستی را دارد و این که در قبال چنین طرحی، بخشی از بودجههای مربوط به کودکان حیف و میل شود.
هیچ ارزیابی هم از این رویکردها وجود ندارد تا معلوم شود آثار و پیامد چنین طرحهایی چیست. ما چنین ارزیابیای نداریم و اگر قرار باشد کاری در این حوزه انجام گیرد، همین ارزیابیهاست که ببینیم حاصل چنین روشهایی چیست. آیا توانسته از آسیبها جلوگیری کند یا خودش موجب آسیب به بچهها میشود.
● وظیفه و نقش شبکههای حمایت از کودکان در این میان چیست؟
وظیفه تشکلهای غیردولتی، جلب مشارکت اجتماعی و فعالیت برای تغییرات اجتماعی است، اما در سالهای اخیر بیشتر "انجیاو" هایی که در این زمینه کار میکنند به تدریج به خیریه تبدیل شدهاند و تمرکزشان روی آسیب دیدگان است تا ریشهها. آن بخشی که میتوانست کارزار اجتماعی راه بیندازد و به سمت برنامههای کلان فقرزدایی برود و متوجه برنامه جبرانی برای گروههای آسیب پذیر باشد، در سالهای اخیر ضعیف شدهاست. در سالهای اخیر ما با بیشتر با تشکلهایی روبرو شدهایم که همراه سیاستهای دولت هستند و رقیب تشکلهای غیردولتی شدهاند و متاسفانه دارند غالب میشوند.
● استاندار تهران گفته از ۲۴۰ هزار کودک کار ۱۴۰هزار نفرشان خارجی هستند و قاچاق آنها سیاستگذاری شده است. این مدعا قابل قبول است؟
این حرف یک تناقض جدی دارد. از یک طرف جمعیت افغانها داردبه خاطر فشارهای اقتصادی به شدت کاهش پیدا میکند و بازگشت آنها به کشورشان شتاب گرفته و در حوزه کودکان هم همینطور است. ما نتیجه میگیریم که این هم یک بخشی از فعالیتهایی است که به نوعی فضای سیاسی ایجاد کنند و فشار متقابل در سطح جهانی باشد.
● در محلههای شمالی و غربی تهران، بچههای فال فروش و گلفروش و شیشه پاککن در سر چهارراهها خیلی زیاد هستند. آیا افکار عمومی با موضوع کنار آمده است؟
ببینید موضوع حالت فرسایشی پیدا کرده و دارد از آن حساسیت زدایی میشود. الان هر مستند اجتماعی که با موضوع نقد اجتماعی تولید میشودز گریزی هم به مسئله کودکان کار و خیابان میزنند و سوژه مدام تکرار میشود. این تکرار عادی سازی میکند و این اتفاق دارد میفتد که مردم حساسیت شان را از دست بدهند.
● چاره کار به نظر شما چیست؟
در همه جای دنیا که نگاه کنید، کار کودکان در همکاری خانواده، ان جی او ها و دولت توانسته کاهش پیدا کند. از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ بخش بزرگی از کار کودکان با مداخلاتی در سطح میانی و کنترل شوکهای اقتصادی که خانوادهها را در معرض فروپاشی قرار میدهد، کاهش پیدا کرده است. باید برای این شوکها، یک برنامه تامین اجتماعی فراگیر وجود داشته باشد تا خانوادهها وادار نشوند از نیروی کار بچههایشان برای گذران زندگی استفاده کنند. باید با این مسائل مقابله شود، نه با حلقه نهایی این مشکل یعنی حضور کودک در خیابان.
ریشههای اتفاق، در خانواده، ساختار اقتصادی و نظام برنامه ریزی و سیاستگذاری غلط فقرزا هست. ما به سمت برنامههایی میرویم که فقر ایجاد میکند و روابط کودک و خانواده را به جای مناسبات حمایتی، تربیتی و پرورشی به روابط اقتصادی تبدیل میکند.
● بهخصوص که هیچ کنترل یا مجازاتی برای بازداشتن بچهها از تحصیل وجود ندارد...
بله. خانواده فقیر در واکنش به تحولات اقتصادی، مجبور به سازگاری و انطباق است و بین فایده و هزینه، انتخاب میکند. هیچ برنامهای هم وجود ندارد که برای خانوادهها ممنوعیت و محدودیت ایجاد شود یا کارگاههایی که از نیروی کار بچهها استفاده میکنند، مجازات ببینند.
ولی یک جنبه دیگر مسئله، سیاستهای تشویقی است و دادن یارانههای آموزشی و آشنا کردن خانوادهها با پیامدهای کار کودکان. خانوادهها باید تشویق شوند که به جای کار، بچهها را به مدرسه بفرستند و باید اثربخشی آموزش و پرورش باکیفیت را هم ببینند. ولی وقتی نظام آموزش و پروش ما به سمت خصوصی سازی و کاهش شدید کیفیت اموزش به خصوص در مناطق فقیرنشین پیش میرود، خانواده نتیجه میگیرد که تحصیل هیچ فایدهای در تحرک اجتماعی و خروج از حلقه فقر ندارد.
● پس "انجیاو" ها هم حتی اگر در دایره معینی موثر باشند، زیر شرایط مسلط له میشوند.
بله متاسفانه سازمانهای دولتی و غیردولتی همدیگر را متهم میکنند و ما در عین حال، هیچ برنامه کلان و ملی برای رفع آسیب نداریم. البته ابتکار این برنامه ملی قطعا باید با دولت باشد و ان جی اوها باید علیرغم همه محدودیتها این انگیزهها را داشته باشند که یک شریک قدرتمند باشند ولی چون هیچ دستور کار ملی یا قانونی در این حوزه نداریم، برنامهها همه ضربتی میشود.
● برخی اقتصاددانها میگویند با شکاف طبقاتی موجود، ایران به سمت سائوپولویی شدن میرود.
شبیه سازی زیاد میشود، ولی واقعیت این است که خیلی از این اتفاقها از قبل قابل پیش بینی بودهاند. ما داریم به سمت سرمایهداری گسیختهای میرویم که کوچکترین معیارهای توسعه انسانی در بحث سرمایهگذاری در حوزه بهداشت و درمان، خدمات عمومی و آموزش را رعایت نمیکند. این حوزهها، موتور تحرک و توسعه پایدار هستند اما الان ذیل برنامههای تعدیل اقتصادی و ساختاری، آزادسازی شدهاند. آثار این سیاستها در بلندمدت در گسترش فقر و آسیبهای اجتماعی دیده خواهند شد.
الان به شوک قیمت در بخش مسکن نگاه کنید. اکثر کسانی که در پایین شهر زندگی میکردند پرتاب شدهاند به مناطق حاشیهای و دورافتاده و این عوامل است که تعداد کودکان کار را زیاد میکند وگرنه حذف آنها از خیابانها چارهساز نیست.