اولین انستیتوی پژوهشی درباره سکس صد سال پیش درآلمان تاسیس شد
۱۳۹۸ تیر ۱۵, شنبهاز آغاز سده بیستم میلادی برلین به "کلانشهر وحشی" شهرت داشت، و بهویژه هنرمندان و همجنسگرایان در آن از آزادی بیشتری نسبت به شهرهای دیگر برخوردار بودند. ماگنوس هیرشفلد (Magnus Hirschfeld) یکی از آنان بود. اما او به عنوان پزشک، نقاط ضعف این شهر را هم مشاهده میکرد و از معضلاتی مانند فحشا، بیماریهای جنسی و سقط جنین آگاه بود.
رالف دوزه، عضو "جامعه ماگنوس هیرشفلد" میگوید: «او همواره مراقبتهای پزشکی، پژوهش علمی و فعالیت سیاسی را به هم پیوند میزد.»
هیرشفلد در سال ۱۸۹۷ "کمیته انساندوستی علمی" را بنیان نهاد. هدف این کمیته از جمله روشنگری درباره روشهای جلوگیری از بارداری بود تا شمار سقط جنین کاهش پیدا کند. این کمیته همچنین برای لغو ماده ۱۷۵ از قوانین آلمان مبارزه میکرد که بر اساس آن همجنسگرایان مورد پیگرد قرار میگرفتند. اما هیرشفلد به عنوان اصلاحگر مسائل جنسی میخواست درباره همه عرصههای زندگی عشقی انسان تحقیق کند. "دستیابی به عدالت از راه علم" شعار زندگی او بود.
بدین ترتیب "دکتر هیرشفلد" شخصا کار تحقیق درباره علائق جنسی مردم را با مراجعه به آنها و پرسش از آنها آغاز کرد. رالف دوزه از "جامعه ماگنوس هیرشفلد" میگوید: «این نخستین نظرسنجی درباره سکسوالیته در سطح جهان بود که انجام میگرفت. او برای اینکار از یک طرف به دانشجویان مدرسه عالی فنی و از طرف دیگر به اعضای اتحادیه کارگران فلزکار مراجعه کرد. به این افراد کارتهای کوچکی داده شده بود که باید روی آن علامت میزدند که آیا بیشتر به مردان یا به زنان یا به هر دو جنس احساس تمایل دارند.»
تاسیس انستیتو
هیرشفلد همزمان بر آن شد تا پایههای رشته علمی جدیدی را بگذارد و آن را تثبیت کند. او "مجله سکسولوژی" (سکسشناسی) را منتشر کرد و انجمنی تخصصی در این زمینه را بنیان نهاد. دوزه میگوید: «گام سوم همیشه تاسیس یک انستیتو است. و چون در آن زمان امکان تاسیس چنین نهادی در دانشگاه وجود نداشت، او با سرمایه خودش انستیتویی را که میخواست بنیان نهاد.»
صد سال پیش، در روز ششم ژوئیه ۱۹۱۹، "انستیتوی سکسولوژی" گشایش یافت. محل این انستیتو در برلین خانهای با ۱۱۵ اتاق بود که شامل اتاقهای معاینات پزشکی، اتاقهای انتظار و سالنهای سخنرانی میشد.
دوزه میگوید: «انستیتو صندوقی را در اختیار مردم گذاشته بود و آنها میتوانستند به طور ناشناس پرسشهایی که در زمینه مسائل جنسی داشتند را در این صندوق بیندازند و بعد در جلسهای که انستیتو نوبت بعد برگزار میکرد پاسخ سوال خودشان را بدون آنکه نام کسی ذکر شود بشنوند.»
هیرشفلد که در حقیقت فرزند زمانه خود بود دیدگاهی زیستشناختی نسبت به سکسولوژی داشت. از سویی او همجنسگرایی را مادرزادی میدانست و نیز تصورات یوژنیک (اصلاح و پرورش نژاد انسان از طریق همآوریهای انتخابی) داشت. برای نمونه او موافق ایده کنترل بر تولد نوزادان با هدف نظارت بر سلامت ژن بود. تا امروز هم به این دلیل از او انتقاد میکنند.
اما از سوی دیگر هیرشفلد میگوید: «اگر بخواهیم تعریفی درباره انسانها به دست دهیم باید بگوییم که آنها همگی از بدو تولد با هم متفاوت هستند.»
طولی نکشید که پژوهشگران و نیز هنرمندان بسیاری از سراسر جهان به انستیتوی هیرشفلد آمدند و در آنجا به کار و پژوهش پرداختند. کتابخانه این انستیتو با ۱۰ هزار کتاب صاحب بزرگترین مجموعه کتابهای سکسولوژی جهان بود.
میراث ناپذیرفته
اما هیرشفلد مخالفانی نیز داشت که مدام قدرتمندتر میشدند. و زمانی که هیرشفلد در سال ۱۹۳۱ برای سفری پژوهشی به آمریکا رفت، دوستانش به او توصیه کردند که دیگر به آلمان بازنگردد.
دوزه در این باره میگوید: «هیرشفلد کسی بود که از جهات مختلف مورد حمله قرار میگرفت. او یهودی بود و انستیتوی سکسولوژی هم به عنوان نهادی علمی برای روشنگری درباره سکس به طور طبیعی همیشه مورد نفرت عدهای بود، نه فقط از سوی نازیها بلکه بسیاری دیگر نیز بودند که فکر میکردند این انستیتو محلی است که در آن کارهای غیراخلاقی انجام میگیرد و باید درش بسته شود.»
در ششم مه ۱۹۳۳ دانشجویان اسآ (نیروی شبه نظامی حزب نازی) به انستیتو هجوم بردند و اتاقها و کتابخانه بزرگ آن را غارت و ویران کردند. ماگنوس هیرشفلد که در آن هنگام در تبعید در فرانسه به سر میبرد، خبر یافت که در جریان کتابسوزان بزرگ در برلین کتابهای نادر و ارزشمند کتابخانه او نیز طعمه حریق شدهاند. بدین ترتیب آلمان به عنوان "مهد اصلی سکسولوژی" به دست فراموشی سپرده شد.
دوزه میگوید: «پس از سال ۱۹۴۵ بیشتر کسانی که میتوانستند راه و سنت هیرشفلد را ادامه دهند یا در تبعید بودند یا به قتل رسیده بودند. کسانی هم که میتوانستند کار او را در زمینه جنبش همجنسگرایان برای کسب حقوق انسانی ادامه بدهند پس از سال ۱۹۴۹ با وضعیتی دشوار روبرو بودند، زیرا از آن زمان ماده قانونی ۱۷۹ در رابطه با پیگرد همجنسگرایان در آلمان اعتبار داشت.»
در سال ۱۹۸۲ بود که "جامعه ماگنوس هیرشفلد" در برلین تاسیس شد. این مؤسسه میکوشد میراث علمی پژوهشگر آلمانی را پاس دارد و در عین حال که با نگاهی انتقادی به آن مینگرد، جوانب گوناگون آن را به پهنه همگانی معرفی کند.