اعتصاب غذای عبدالفتاح سلطانی در همبستگی با زندانیان بیمار
۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبهعبدالفتاح سلطانی، عضو "کانون مدافعان حقوق بشر" و وکیل دادگستری که از شهریور ۱۳۹۰ در زندان به سر میبرد، برای رسیدگی به وضع زندانیان بیمار در اوین، اعتصاب غذا کرده است.
آقای سلطانی این اقدام اعتراضی را در روز تولد شصت سالگی خود آغاز کرده؛ و این در حالی است که شخصا از بیماریهای مختلف چون هموروئید، کمخونی و مشکلات دندان و دهان رنج میبرد.
مائده سلطانی، دختر این زندانی سیاسی در گفتگو با دویچهوله عنوان میکند که اعتصاب غذای پدرش به منظور رسیدگی به وضع زندانیان بیمار و جلب توجه مسئولان زندان به درمان فوری آنهاست.
مائده سلطانی میگوید: «بیش از ده نفر در بند ۳۵۰ هستند که وضعیت وخیمتری نسبت به پدر من دارند. کسانی هستند که سرطان دارند یا باید تحت عمل جراحی قرار بگیرند. حتی پزشکی قانونی نوشته که این افراد نباید یک روز هم در زندان بمانند اما نسبت به درمان آنها توجهی نمیشود.»
در اطلاعیه منتشر شده از سوی محافل حقوق بشری ایران، فهرستی از زندانیان بیمار قید شده که محمد حسن یوسفپور سیفی، اسماعیل برزگر، احمد دانشپور، حمید نقیبی، داود اسدی، مرتضی محمدی، نادر جانی، علیرضا احمدی، احمد رضا مرادی و یاشار دارالشفایی از جمله آنها هستند.
در این اطلاعیه آمده که حمید نقیبی سرطان دارد و روی داود اسدی نیز باید جراحی استخوان و لگن انجام گیرد. علیرضا احمدی نیاز به جراحی زانو دارد. نادر جانی از جانبازان شیمیایی است و یاشار دارالشفایی هم به دلیل درد کمر قادر به راه رفتن نیست.
علاوه بر عبدالفتاح سلطانی، محمد حسن یوسف پور سیفی و اسماعیل برزگر نیز در اعتصاب غذا به سر میبرند.
مائده سلطانی تاکید میکند که پدرش در درجه نخست و با وجود بیماریهای مختلف، در اعتراض به وضعیت همبندیهای خود و با مشاهده رنج آنها اعتصاب غذا کرده است: «پدر من خودش شدیدا بیمار است و پزشک تجویز کرده که برای درمان هموروئید در شرایط غیراسترس قرار گیرد و بطور مداوم معالجه شود. اصلا خود زندان، آب زندان، غذای زندان، اتاقهای ۱۵ نفره پر از زندانی خود به خود آدم سالم را بیمارمیکند.»
مائده سلطانی در مورد تقارن اعتصاب غذای پدر با روز تولد او میگوید: «شاید پدرم این روز را مخصوصا انتخاب کرده. او همیشه در روز تولدش برای ما نامه نوشته و ما هم همینطور. شاید اگر من هم بودم و میخواستم از سلامتیام برای اعتراض مایه بگذارم، روزی را انتخاب میکردم که برای خانوادهام ارزش بیشتری داشته باشد.»
فرزند عبدالفتاح سلطانی یادآوری میکند که پدرش هر هفته دوشنبه، ملاقاتی بیست دقیقهای از پشت شیشه با خانواده دارد و طی دو سال حبس هم پنج شش مرتبه ملاقات حضور داشته است. او میافزاید که تلاشهای خانواده برای رسیدگیهای درمانی به عبدالفتاح سلطانی با مرارت و دشواریهای فراوان انجام میگیرند: «مادر من هر بار با هزار دوندگی برگه پزشک میگیرد و کلی کار اداری انجام میدهد. خشونتهای زیادی تحمل میکند و حرفهای زننده میشنود تا بالاخره یک قرار دکتر بگیرد. بعد از تمام این مراحل، پدرم را سر قرار نمیآورند و میگویند هماهنگ نشده بود! یکی دو مرتبه هم خواستند پدرم را با دستبند به بیمارستان بیاورند که اعتراض کرد و گفت من مجرمی نیستم که شرارت کرده باشم و حتی نپذیرفت که او را با لباس زندان بیاورند. خوشبختانه این اعتراض موثر واقع شد. پدرم ۴۱ روز بیمارستان بود اما این درمان وقتی جواب میدهد که شما در بازگشت از بیمارستان با شرایط استاندارد و آرام و مداوای مستمر روبرو باشید. اما پدرم برگشت به زندان که شرایط مطلوبی ندارد و ناراحتیهایش ادامه دارد.»
عبدالفتاح سلطانی در ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ دستگیر شد. دادگاه بدوی وی را نخست به ۱۸ سال زندان در تبعید در برازجان و ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۱۳سال کاهش یافت. اتهامات عبدالفتاح سلطانی، تبلیغ علیه نظام، تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر، اقدام علیه امنیت ملی و تحصیل مال حرام عنوان میشود.
عبدالفتاح سلطانی دارنده جایزه حقوق بشری نورنبرگ در سال ۲۰۰۹ نیز هست. او به دلیل ممنوعیت خروج از کشور، نتوانست این جایزه را شخصا دریافت کند و همسرش معصومه دهقان را به مراسم اهدای جایزه فرستاد.
دادگاه انقلاب، این جایزه را " مال حرام" خوانده و خانم معصومه دهقان را به خاطر سفر به آلمان و حضور در مراسم یاد شده به یک سال زندان تعلیقی محکوم کرده است.
مائده سلطانی که در آلمان سرگرم تحصیل است، با اشاره به فشار امنیتی به مادرش میگوید: «مادرم آمد آلمان برای دیدن من و گرفتن این جایزه که او را مجازات کردند. حکم حبس تعلیقی مادرم تا پنج سال قابل اجراست و دادگاه تجدیدنظر هم در کمال ناباوری این حکم را تایید کرد.»