انتقال دوباره مجید توکلی به انفرادی به دلایل نامعلوم
۱۳۸۹ خرداد ۴, سهشنبهمجید توکلی، فعال دانشجویی، که پیش از این به علت سخنرانی در روز دانشجوی سال گذشته بازداشت و به هشت سال و نیم زندان محکوم شده بود، در زندان دست به اعتصاب غذا زد.
مادر این فعال دانشجویی با اعلام این خبر در گفتوگو با دویچه وله تاکید کرد که توکلی در اعتراض به انتقال دوباره خود به سلول انفرادی از دوم خرداد دست به اعتصاب غذا زده است.
وی با اعلام اینکه فرزندش به شدت بیمار بوده و از عفونت ریه و گلو رنج میبرد به انتقال وی به انفرادی اعتراض کرد.
مجید توکلی، فعال دانشجویی، آخرین بار در شانزدهم آذر ۸۸ و هنگام خروج از دانشگاه امیرکبیر تهران که در آن سخنرانی کرده بود، از سوی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بازداشت شد.
رسانههای دولتی همان روز با نمایش عکسهایی از مجید توکلی که پوشیده در مقنعه و چادر بود ادعا کردند که وی هنگام فرار و در پوشش زنانه دستگیر شده است. چیزی که اعتراضهای گسترده بینالمللی را بر علیه آنچه تحقیر حکومتی خوانده میشد، برانگیخت.
توکلی دو هفته پس از بازداشت خود و بدون دسترسی به وکیل از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به جرم اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به ریاست جمهوری به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد.
آنچه در پی میآید گفتوگوی دویچه وله است با مادر این فعال دانشجویی که خود اینک از شدت نگرانی بیمار شده و با اینهمه تاکید دارد که تا بازگرداندن پسرش به بند عمومی او هم در اعتصاب غذا به سر میبرد.
دویچه وله: خانم توکلی آخرین تماس آقای توکلی با منزل چه زمانی بود و وضعیت عمومیشان چطور بود؟
روز یکشنبه صبح ساعت هشت و ربع با من تماس گرفت. پرسیدم چطوری خوب شدی؟ چون بیمار بود. گفت نه هنوز ، روز به روز بدتر میشوم که بهتر نمیشوم. همین. چند دقیقه بیشتر صحبت نکرد. چون مریض بود خیلی ناراحتش بودم. گفتم برو درمانگاه. گفت رفتم، دارو میخورم ببینم چطور میشود. شب ساعت حدوداَ هشت بود تماس گرفتند و گفتند که مجید را بردهاند به انفرادی. وقتی داشتند میبردند او را گفته بود به خانوادهام بگویید من تا وقتی مشکلام حل نشود و از انفرادی بیرون نیایم اعتصاب غذا هستم. خیلی ناراحت شدم. اعصابم بهم ریخت. گفتم آخر برای چی بردندش انفرادی. چون قبلاَ چهار ماه و نیم انفرادی کشیده بود و تازه اول اردیبهشت آورده بودندش عمومی. نباید خانواده بداند دلیل اینکه بردند او را انفرادی چیست؟ نباید وکیل بداند؟
تماسی با مقامهای مسئول نداشتید؟ به جایی مراجعه نکردید؟
جواب نمیدهند. هر چی زنگ میزنیم جواب نمیدهند. اصلاَ جوابگو نیستند که جواب ما را بدهند. نمیدانم کجا مراجعه کنم. از کی شکایت کنم. به کی درد و دلم را بگویم؟ مجید بیمار بود. باید حتماَ یک اتفاقی بیفتد تا رسیدگی کنند. بعد هم به ما میگویند که با رسانهها صحبت نکنید. پس صدای ما را از چه طریقی میخواهند بشنوند چون خودشان که هیچ وقت جواب ما را ندادهاند. پدرش با برادرش رفتند تهران که آقای دولتآبادی را ببینند جوابشان را ندادند، گفتند وقت ملاقات نمیدهیم. یک دانشجو مگر چه کار کرده؟ ربع ساعت سخنرانی کرده. برای ربع ساعت سخنرانی هم که هشت سال و نیم حکم زندان برایش بریدند. چرا بعد از چهار ماه و نیم انفرادی، دوباره برگرداندنش به انفرادی؟
چه بیماری خاصی دارند که گفتید حالشان خوب نبود؟
میگفت ناراحت میشوی و برای همین نمیگفت بیماریاش را دقیق. همیشه میگفت خوب هستم تا به من روحیه بدهد. اما من از صدایش میفهمیدم که خیلی مریضیاش بد است. چون هر وقت حالش خوب بود، از صدایش میفهمیدم، هر وقت هم که بد، باز از صدایش میفهمیدم. میگفتم تو مریضی، میگفت نه مادر تو ناراحت نباش، من خوب هستم. فقط گلو و ریهام چرک کرده، دارم دارو میخورم، درمان میشوم. میگفت ناراحت نباش. ولی من خیلی ناراحتاش هستم. من از خدا شکایت دارم. از خدا جواب میخواهم. مگر این جوان چه کار کرده که بدون وکیل دادگاهاش را برگزار کردهاند. حکماش را دادهاند. وکیل را هم هیچ جایی راه نمیدهند. من خودم از وقتی شنیدم مجید اعتصاب غذا کرده، لب به غذا نزدم. من هم دو روزه در اعتصاب غذا هستم بخاطر مجید، بخاطر اینکه بیمار بوده، بخاطر اینکه نمیدانیم به چه دلیلی او را به انفرادی برگرداندهاند.