انقلاب مخملین و "نمادهای نور و ظلمت"
۱۳۸۶ مرداد ۵, جمعهدویچه وله: آقای دکتر یزدی، سیاست نهضت آزادی در انتخابات آتی مجلس چگونه خواهد بود؟
ابراهیم یزدی: یکی از نقشهای عمدهای که احزاب سیاسی دارند، حفظ ارتباطشان با مردم است. در جامعهای که انواع و اقسام موانع و سرکوبهای سیاسی وجود دارد و احزاب معترض را برنمیتابند، بنابراین انتخابات یک فرصتی است که ما بتوانیم ارتباطمان را با مردم برقرار کنیم، مواضعمان و نقطهنظرهایمان را بگوییم. بنابراین سیاست ما در حال حاضر حضور در صحنهی انتخابات است. و حضور به معنای شرکت نیست. ما در حال حاضر از این فضائی که وجود دارد مرتباً استفاده میکنیم، مطالبی را مینویسیم، میگوییم و مصاحبه میکنیم، آنهم در مورد شرایط یا ویژگیهای یک انتخابات آزاد و منصفانه.
بعنوان مثال، ایران عضو بینالمجالس است و این اتحادیه یک سندی در مورد شرایط انتخابات آزاد و منصفانه دارد که در سال ۱۹۹۴ در مجمع عمومی اعضای پارلمان بینالمجالس، که ایران هم عضو آن بوده است، مورد تصویب قرار گرفته است. ما مرتباً فشار میآوریم که دولت ایران که بعنوان یک عضو این اتحادیه این سندها را امضا کرده و همچنین دولتی که بیانیهی جهانی حقوق بشر را امضا کرده است و به موجب قانون مدنی ایران این معاهدات بینالمللی حکم قوانین ایران را هم دارند، ما در این مرحله در راستای بیان و تحقق این شرایط عمل میکنیم. اما این که در نهایت نهضت آزادی در انتخابات شرکت خواهد کرد یا نه، بستگی به عوامل و شرایط مختلفی دارد که در حال حاضر زود است که ما بتوانیم اظهار نطر بکنیم.
فکر میکنید زمان برگزاری انتخابات که یک هفته پیش از تعطیلات عید تعیین شده است، زمان مناسبی است؟
زمان مناسبی نیست، ولی در هر حال آنها هستند که تعیین میکنند و در راستای آن مقاصد و برنامههایی که دارند، زمان را انتخاب میکنند. اما آنچه که مهم است این است که ما بتوانیم نیروهای اصلاحطلب را قانع کنیم بر سر شرایط شرکت در انتخابات پافشاری کنند.
انتخابات پیش رو از جهاتی اهمیت بسیار دارد. شکاف درون حاکمیت ایران در انتخابات گذشتهی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری به نحو بیسابقهای بروز پیدا کرد. و در این انتخاباتی که در پیش رو هست، اگر حاکمان کشورمان به شرایط یک انتخابات آزاد و منصفانه تن در ندهند و همچنان مانند گذشته عمل بکنند، به نظر میرسد که شکاف در درون این عوامل عمیقتر خواهد شد. طبیعی است که ما خواهان عمیقتر شدن این شکاف نیستیم، بلکه ما خواهان برقراری و تحقق شرایط یک انتخابات آزاد و منصفانه هستیم. و آن اینکه، نظیر آنچه که در ترکیه برگزار شد، اجازه بدهند که مردم خود انتخاب بکنند که چه کسانی باید کشورشان را اداره بکند. اگر چنین نشد، طبیعی است که حاکمیت باید پیامدها و هزینههای آن را بپردازد.
در ارتباط با همین شکافی که مطرح کردید، مایلم اشاره کنم به نشریهی مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری که انتشار علنی پیدا کرده است. این نشریه در شمارهی نخست خود دست به یک جریانشناسی سیاسی کشور زده است و در سرمقالهاش آورده که جریانهای سیاسی کشور دو دستهاند: یک جریان بسوی "نور" حرکت میکند و نمادش احمدینژاد است و جریان دیگر بسوی "ظلمت" که نمادش خاتمی است. به نظر شما این نوع رویکرد و تخریب چهرهها به معنای آغاز کارزار انتخابات مجلس هست؟
این به معنای بروز همان شکافی است که من توضیح دادم. طبیعی است که جریان افراطی سنتگرا و آن رادیکالهای خشونتمحور، همه را سیاه میبینند غیر از خودشان. کسی که مدعی باشد که هنگام سخنرانی در سازمان ملل و شورای امنیت هالهای از نور بر دور سر او پیدا شد و تمام صحن مجمع عمومی سازمان ملل را تحتالشعاع قرار داد، طبیعی است که چنین فردی فکر کند که همگی غیر از خودش در تاریکی هستند. اما صرفنظر از این ادعاهای بیاساس که فقط به درد عوامفریبی میخورد، باید بدانیم که این گونه موضعگیری پیرامون مسئولان کشور که قطعاً در درون حاکمیت قرار دارند، بازتاب همین شکافی است که من به آنها اشاره کردم.
برخی معتقدند که یک نوع هیستری "انقلاب مخملین" در ایران شایع شده است و دولت هم سعی میکند که در پی آن تمامی جامعهی مدنی را به زیر ضرب ببرد. نمونهی آن پخش بهاصطلاح اعترافات سه پژوهشگر ایرانی/آمریکایی است که اخیراً در شبکهی تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد. فکر میکنید که یک بهاصطلاح انقلاب نرم یا مخملین تا چه اندازه با واقعیتهای جامعهی ایران انطباق دارد؟
واقعیتی ندارد. شرایط سیاسی کنونی ایران و مسیر تغییرات و تحولات به هیچ وجه شباهتی با آنچه که در کشورهایی مانند گرجستان و یا اوکرائین اتفاق افتاد، ندارد. البته این حرف تازهای نیست که اینها امروز با بازداشت غیرقانونی برخی افراد میزنند و جنبش دانشجویی، جنبش زنان، جنبش کارگران و جنبش معلمان را به همین بهانه سرکوب میکنند، و این که هر پدیدهای را وصل میکنند به این تخیلات و ترسِ موهوم و یا "فوبیا"یی که از انقلاب مخملی دارند. اما از یک جهت این اتهامات و این برنامهها دارای عنصری از حقیقت است. و آن عبارت از این است که: محور اصلی در انقلاب مخملی براندازی نظام نیست. در اوکرائین کسانی که خواهان دمکراسی بودند، نمیخواستند نظام جمهوری در اوکرائین از میان برود، بلکه مردم به یک فردی از بقایای کادرهای قدیمی حزب کمونیست که قدرت را در دست داشت و حاضر نبود تسلیم نتایج انتخابات بشود و قدرت را بطور دمکراتیک به گروه دیگری که مورد توجه مردم است واگذار کند، اعتراض داشتند.
در واقع آنچه که در اوکرائین اتفاق افتاد این بود که آن کادرهای قدیمی که قدرت انحصاری را در دست داشتند، بر این ادعا پافشاری میکردند و میگفتند اگر شما بخواهید قدرت ما ( که منظورشان از "ما" کل نظام بود) را بگیرید، حتا از طریق یک روند دمکراتیک، در واقع شما دارید "نظام" را از میان میبرید. همین ادعا را آقایان [ما] دارند تکرار میکنند. آنها میگویند، شما میخواهید از طریق انتخابات یا از طریق فعالیتهای دمکراتیک حاکمان را عوض بکنید. خب بله. این درست است. انتخابات در ایران هر چهار سال یکبار به مردم اجازه میدهد که مسئولان را عوض بکنند، مجلس و رئیس جمهوری را عوض بکنند. اما آقایان میگویند، نظام جمهوری اسلامی یعنی "ما" و اگر شما بخواهید ماها را عوض بکنید، یعنی با نظام مسئله دارید، در حالیکه این حقیقت ندارد. مردم خواهان اصلاحات هستند، مردم خواهان اجرای قانون هستند، مردم خواهان بهبود وضع اقتصادی هستند. و طبیعی است که اگر حاکمیتی نتواند به انتظارات و مطالبات اقتصادی مردم پاسخ بدهد، آنگاه مردم حق دارند بگویند که آقا شما تشریف ببرید تا ما بتوانیم گروه دیگری را سر کار بیاوریم. اینها از این امر وحشت دارند و ناراحت هستند.