1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ایران و موضوع ایجاد آرامش و ثبات در عراق

۱۳۸۶ تیر ۷, پنجشنبه

برای چندمین بار در ماههای اخیر مقامات آمریکایی ایران را متهم کردند که به نیروهای ضدآمریکایی در عراق کمک می‌کند. این در حالی است که دولت عراق خواستار ادامه گفت‌وگوی دوجانبه میان ایران و امریکا بر سر حل بحران عراق هستند.

https://p.dw.com/p/B75I
عکس: DW

عباس عبدی، تحلیل‌گر سیاسی معتقد است سیاست ایران در قبال عراق دچار یک دوگانگی است که ایران را با یک چالش جدی روبرو کرده است.

دویچه وله: آقای عبدی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است در رفتار ایران در مورد عراق تغییر چشمگیری مشاهده نشده است. این درحالی‌ست که آقای طالبانی در دیدار اخیر خودش از ایران ازمقامات جمهوری اسلامی خواسته بود که گفتگوی مستقیم با آمریکا در مورد عراق را ادامه بدهند. به نظر شما آیا این گفتگوها می‌تواند ثمربخش باشد؟

عباس عبدی: شرایط ایران و آمریکا در عراق از ابتدا با یک مشکل اساسی مواجه بود و هر دو طرف هم در واقع نکاتی را مطرح کردند که این مشکل را تشدید می‌کرد. هم ایران و هم آمریکا گفتند که مذاکرات ما فقط در مورد عراق است. خب اگر فرض کنیم مذاکرات فقط و فقط در مورد عراق باشد، باید این فرض را هم بگیریم که ایرانی‌ها آنجا یک دخالت‌هایی دارند. چون اگر ایران هیچ دخالتی و نفوذی نداشته باشد،‌ اساسا چرا می‌رود مذاکره می‌کند راجع به کاری که نفوذی ندارد و یا آمریکا چرا باید با او مذاکره کند در حالی که او اقدامی نمی‌تواند آنجا انجام بدهد و نفوذی نمی‌تواند داشته باشد. پس اگر این فرض را بگیریم، آنموقع به این نتیجه می‌رسیم که اگر قرار باشد ایران سیاستهایش را در عراق تغییر بدهد، به ازای آن در عراق چه چیزی باید به دست آورد. روشن است که ایران هیچ چیزی در عراق به دست نخواهد آورد. به عبارت دیگر یعنی از این دولتی که هست که دیگر مطلوبتر نمی‌تواند برایش باشد. پس چه چیزی می‌خواهد در عراق به دست آورد که سیاست‌اش را در عراق به نفع آمریکا تغییر بدهد؟ بنابراین لازمه‌اش از ابتدا این بود که این مذاکرات به حوزه‌ای غیر از عراق هم کشیده بشود. یعنی اگر ایران چیزی را در عراق از دست می‌دهد یا سیاستی را تغییر می‌دهد و یا اقدامی انجام می‌دهد که آمریکا می‌تواند از آن منفعت ببرد، طبعا باید مابه‌ازای آن را هم آمریکایی‌ها در جای دیگر فراهم کنند. چون در عراق چیزی ندارند که بخواهند به ایران پرداخت کنند یا ایران نیاز چندانی آنجا ندارد که چیزی را بگیرد، برمی‌گردیم به اینکه بناچار باید در حوزه‌های دیگر هم بحث می‌کردیم. اما خب واضح است چون در حوزه‌های دیگر بحث نمی‌کنند، مسایل پیچیده‌تر می‌شود و حتا در حوزه‌های دیگر این تناقض دارد شدیدتر هم می‌شود. به همین دلیل است که توی عراق هیچ انگیزه‌ای یا هیچ زمینه‌ای برای تغییر سیاستها وجود ندارد.

پس با توجه به صحبت‌های شما می‌شود اینطور نتیجه‌گیری کرد که ادامه‌ی ناآرامی‌ها در عراق، شاید از وجهی بشود گفت، می‌تواند به نفع جمهوری اسلامی ایران باشد؟

Symbolbild USA Iran Flagge
عکس: AP Graphics

اینکه به نفع هست یا به ضررش، قبلا هم در تحلیلی گفته بودم، این را نمی‌توانم خیلی دقیق بگویم. اما می‌دانم سیاست ایران در عراق از یک دوگانگی رنج می‌برد. از یکطرف ناامنی در عراق قطعا به نفع ایران نیست به یک دلایل خاصی. همین که خب یک کشوری در کنار مرزهایش با مشکلات زیاد که این ناامنی‌ها هزینه‌هایی را هم به ایران تحمیل می‌کند و ایران را در مقابل کشورهای دیگر عربی قرار می‌دهد و احیانا اگر به سمت تجزیه‌طلبی در عراق هم پیش برود، آثارش گریبان ایران را می‌گیرد. در اینها اصلا تردیدی نیست، بویژه اینکه دولت عراق منتسب یا نزدیک به ایران هست، طبیعی‌ست که ایران نباید از ناآرامی و بحران در آنجا دفاع بکند. اما این یک وجه قضیه است. وجه دیگر قضیه این است که ایران فقدان ناآرامی در عراق را هم به‌نفع آمریکا می‌بیند که آن یک مشکلی‌ست برای ایران که طبیعی‌ست از آن هم خیلی استقبال نکند. این دوگانگی وضع درعراق هست که فکر می‌کنم سیاست ایران را با یک چالش جدی مواجه کرده و تقریبا یک موضع پذیرفته‌شده و روشنی هست.

پس تلاشهایی را که ایران، حداقل ظاهرا، در راه برقراری آرامش در عراق انجام می‌دهد، می‌توانیم فقط یک ژست جهانی بدانیم؟

من نمی‌دانم منظورتان کدام تلاشهاست!

همین که حاضر شد بعد از ۲۸ سال بخاطر عراق با آمریکا مذاکره‌ی مستقیم بکند.

خب این را شاید بشود گفت که در واقع این مذاکرات یک مفری بود برای اینکه به آن مسیر اصلی مذاکره با آمریکایی‌ها وارد بشود که ظاهرا آن روزنه باز نشده است. ولی به‌خودی‌خود معلوم نیست که آخر ایران چه مذاکره‌ای می‌تواند در مورد بهبود وضعیت عراق با آمریکایی‌ها انجام بدهد! ایرانی‌ها البته گفتند ما می‌رویم وظایفشان را به آنها گوشزد کنیم. خب آخر آمریکا که خودش را توی موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد وظایفش را از ایران بشنود. آنها هم می‌گفتند ما می‌خواهیم برویم ایرانی‌ها را با وظایف خودشان آشنا کنیم. یعنی دو طرف رفته بودند دوتا میز خطابه گیر بیاورند و برای همدیگر یک روضه‌ی مفصلی بخوانند، نصحیتی بکنند و از این دست. مذاکره یعنی اینکه آقا ما اینجا قدرتمان این است و این کارها را می‌توانیم بکنیم. حالا نمی‌خواهیم هم بگوییم، ولی طرف می‌داند که ما این کارها را می‌توانیم بکنیم. آن طرف هم می‌گوید من هم می‌توانم یکجاهای دیگر کارهای دیگری بکنم و خلاصه بیا با همدیگر کنار بیاییم. یکمقدار شما کوتاه بیایید و کمی هم ما. اما اینها هر دو طرف می‌خواهند بروند آنجا برای همدیگر روضه بخوانند، نصحیت کنند و منبر بروند. این که نشد مذاکره!

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی