اینترنت و جنبش سبز − توهم و واقعیت
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبهمیرحسین موسوی از رهبران معترضان در ایران، چندی پیش در دیدار جمعی از فعالان سیاسی ضمن ابراز تردید از گشایش فضای رسانه های آزاد در ایران گفت با توجه به محدودیت های موجود، فضای مجازی را مناسبترین پهنه تبادل اخبار و کسب اطلاعات می داند.
بسیاری از فعالان سیاسی، رسانهها و حتی حکومتایران نیز جنبش سبز ایران را متاثر از فضای مجازی میدانند به نحوی که حاکمان ایران، تویتر و فیسبوک را متهم به تلاش برای انجام "انقلاب مخملی" در ایران کردهاند.
با این حال برخی از کارشناسان و فعالین فضای سایبر نسبت به میزان اهمیت و تاثیرگذاری اینترنت بر تحولات ایران تردیدهایی دارند.
حمید تهرانی مسئول وبسایت "صداهای جهانی" (Golobal Voices) با اشاره به محدودیت هایی که جنبش اعتراضی ایران با آن روبروست، تلویزیون را رسانهای نیرومندتر و پرنفوذتر از اینترنت خوانده و عامل دسترسی عمومی به صدا و سیمای دولتی را مهم میداند.
با حمید تهرانی مصاحبه کردهایم:
دویچهوله: شما به عنوان کارشناس فضای سایبر، این گفتهی آقای موسوی را چقدر منطبق بر واقعیتهای موجود میدانید که «الان مناسبترین نوع و تنها فاکتوری که برای تبادل اخبار و اطلاعرسانی در ایران وجود دارد، فضای اینترنت است». چه اشکالاتی را به این نوع دیدگاه وارد میدانید؟
حمید تهرانی: اول باید ببینیم که آقای موسوی یا آقای کروبی و کلا جنبش سبز چه امکاناتی در اختیار دارند. واقعیت این است که آنها به روزنامه و همینطور رادیو تلویزیون دسترسی ندارند و تنها وسیلهی ارتباطی که برایشان میماند، اینترنت است. ولی سؤال اینجاست که اینترنت چقدر میتواند مؤثر باشد.
زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران، خیلیها، از پیر و جوان، مناظرههای تلویزیونی را میدیدند. ولی اینترنت چنین بُردی نداشت. الان هم همینطور است و تلویزیونهای ماهوارهای شاید برد خیلی بیشتری داشته باشند تا اینترنت. ولی این امکان از لحاظ مالی و سازماندهی برای جنبش سبز وجود ندارد که بتواند در خارج از کشور رادیو و تلویزیون داشته باشد.
آیا فضای سایبر موجب نمیشود که جنبش سبز در مبارزهای که پیش رو دارد، دچار توهم شود؟ یعنی با توجه به جو محدودی که در فضای مجازی وجود دارد و مبارزه فقط در فضای اینترنت دارد پیش میرود، فکر کند جو جامعه هم به این صورت است؟
اگر تمرکز فقط روی اینترنت، توییتر، فیسبوک و یوتیوب باشد، چرا… در این صورت، ما وارد یک حباب مجازی میشویم و الان هم شدهایم. چون اگر به ۲۲ بهمن برگردیم، خیلیها حتی در تلویزیونهای خارج از کشور اعلام میکردند که بچهها راههای تظاهرات را در فیسبوک نوشتهاند و مثلا نوشتهاند اگر نیروهای امنیتی این راهها را سد کنند، راههای دیگری هم وجود دارد. در حالی که فیسبوک و توییتر را حتما سازمان اطلاعات و نیروهای امنیتی ایران هم خوانده بودند.
اگر نیروهای سیاسی میتوانستند روزنامه منتشر کنند و یا جلسه بگذارند یا این که حرفهایشان را در دنیا واقعی بزنند، صدای مخالفشان هم خیلی راحتتر شنیده میشد.
خیلیها این جنبش را انقلاب فیسبوکی یا انقلاب توییتری اسمگذاری کردند. اما میتوان از حرفهای شما نتیجه گرفت که این اسمگذاری خیلی دقیق و درستی نبوده و این جنبش به آن میزان که گفته میشود، وابسته به توییتر و فیسبوک و به طور کلی فضای مجازی نیست.
انقلاب توییتری − و در این رابطه اینکه حتی برخی روزنامهنگاران غربی میگفتند که جایزهی صلح نوبل را باید به توییتر داد − بیشتر حالت غربی و تکنولوژیک دادن به جنبش اعتراضی و جنبش سبز را داشت. در حالی که انسانها موتور این جنبش هستند و نه توییتر و فیسبوک.
اگرچه این را هم باید درنظر گرفت که پیام این جنبش، چه تظاهراتاش و چه کشته شدن افرادی مانند ندا و… از طریق اینترنت به گوش مردم دنیا و حتی خود ایرانیها رسید.
چه راهحلهایی وجود دارد و چه پیشنهاداتی میتوان ارائه داد که استفاده از اینترنت هم از کیفیت بیشتری برخوردار باشد و برای کاربران امنتر باشد؟
وقتی پیام موسوی از اینترنت پخش میشود، فقط منحصر به اینترنت نمیماند. چون یک سری از تلویزیونهای خارج از کشور همین پیام را در برنامههایشان میگنجانند و پخش میکنند. من فعلا استراتژی جدیدی نمیبینم. خلاقیت سبزی که در اینترنت بود، چند ماه است حالت ثبات گرفته و جلو نرفته است.
البته گفتن در این باره آسان است، ولی پیدا کردن راهحل خیلی سخت است. چون با وسایل خیلی محدود دارند بیشترین کار را انجام میدهند.
آیا برآورد مشخصی وجود دارد که بدانیم همین الان چه تعداد از افرادی که دارند به عنوان هواداران جنبش سبز در فضای سایبر کار میکنند، در داخل ایران هستند و چه تعدادی خارج از ایران؟
بهترین برآوردی که داشتم، مصاحبهای بود که با گردانندهی صفحهی فیسبوک آقای موسوی و خانم رهنورد داشتم. به نظر او ۳۰ درصد از ۱۲۶هزار هوادار صفحهی فیسبوک موسوی داخل ایران هستند. برآورد من این است که در مجموع ۴۰ تا ۵۰درصد کاربران از داخل ایران هستند. البته همین را هم سخت بتوان دقیق گفت.
اما این که فکر کنیم کسانی در خارج از کشور هستند، بنابراین تاثیرگذاریشان کمتر است، به نظر من اشتباه است. چون تعدادی از افرادی که در خارج از کشور هستند، با یک سری از سازمانهای متعدد دیگری رابطه دارند و خیلی از آنها میتوانند خبرها را از طریق ایمیل و یا طرق دیگر، به داخل ایران وارد کنند. همانطور که ۳۱ سال پیش آیتالله خمینی و هوادارانش خارج از ایران بودند و نوار کاست به ایران میفرستادند.
فکر میکنید، در این زمینه کاری انجام گرفته است؟ یعنی سازماندهیای صورت گرفته که بتوانند این اخبار را به طور منظم به داخل بفرستند، طوری که اطلاعات توزیع شود و در اختیارتودهی مردمی قرار بگیرد که به اینترنت دسترسی ندارند؟
تا جایی که من اطلاع دارم، خیلی از خبرها را چاپ میکنند و دست به دست میگردانند. ولی تا چه مقدار و با چه بردی این کار انجام میشود، جای بحث و بررسی دارد.
همین که گفته میشود، ما این خبرها را چاپ میکنیم و در اختیار دوستانمان میگذاریم، نشان میدهد علاقه و ارادهای برای این کار وجود دارد. ولی نمیتوان حدس زد که چند نفر این کار را میکنند.
مصاحبهگر: مهدی محسنی
تحریریه: فرید وحیدی