برلیناله ۲۰۲۰؛ روایتهای متفاوت از دل و دلدادگی
۱۳۹۸ اسفند ۶, سهشنبهفیلم آلمانی "اوندینه" به کارگردانی کریستیان پتسولد روایتی مدرن از اسطوره کهن زن دریایی است. اوندینه زنی جوان و جذاب است که برخلاف رسم روزگار، اگر دل به کسی ببندد به آسانی دل نمیگیرد. وقتی معشوق خیانتکار (به نام یوهانس) به او پشت میکند، زن جوان سخت آزرده میشود و او را تهدید به قتل میکند.
باید به یاد آورد که فیلم بنمایه اسطورهای کهن را با نگاهی ضدسنتی بازگو میکند، زیرا روال قرون و اعصار همواره چنین بوده است که معمولا این مردان هستند که خون زن بیوفا را به خاک میریزند!
اما ماجرایی تازه قتل مرد خیانتکار را به تعویق میاندازد: جوانی به نام کریستف بر سر راه اوندینه قرار میگیرد؛ آنها به هم دل میبندند و با هم به قلمروهای ناشناختهای از عشق سودایی قدم میگذارند. کارگردان با رشتهای از تصاویر و نمادهای مرتبط با آب و دریاچه و باران نشان میدهد که با پیوندی نامألوف سروکار داریم که حتما به وادی مرگ و نیستی خواهد کشید؛ شاید روایتی تازه از عشقی که بر مرگ چیره خواهد شد.
کریستف که در کار غواصی و کاوشگری در زیر آب است، با اوندینه در جوار یک آکواریوم بزرگ آشنا میشود؛ با شکستن و فرو ریختن آکواریوم آنها با هم در کنار ماهیان غوطه میخورند. در سکانس بعدی کریستف به اوندینه غواصی یاد میدهد. با غرق شدن اوندینه، همراه شدن او با یک ماهی بزرگ و سپس کشف نام او که بر دیوارهای کهنه و خزهبسته حک شده است، کریستف حدس میزند، اما نمیخواهد باور کند که با موجودی غیرعادی و شاید فرازمینی روبروست.
به دنبال یک گره داستانی که از سوءتفاهمی مألوف ریشه میگیرد، کریستف که به اوندینه بدگمان شده است با او قطع رابطه میکند. اوندینه که معشوق قبلی خود یوهانس را گناهکار میداند او را در آب خفه میکند و سپس خود راهی اعماق دریا میشود.
کریستف با زنی از همکاران خود به نام مونیکا دوست میشود و با او ازدواج میکند، اما همواره ندایی مرموز از اعماق دریا به او میگوید که نگاه اوندینه از فراسوی آبها مراقب و چشم به راه اوست. فیلم که تا اینجا دستکم در روایت ظاهری به دنیای واقعی وفادار مانده بود، به زبان شعر و رومانس تغییر لحن میدهد و با همین سبک استعاری به پایان میرسد.
پیوند عشق و مرگ از بنمایههای دیرین و آشنای هنر و ادبیات رومانتیک است. از افسانه اورفه که برای بازیافتن یار خود به جهان تاریک مردگان سفر میکند، تا "تریستان و ایزولد" ریشارد واگنر و "مرگ ورتر جوان" گوته و بسیاری نمونههای دیگر...
نزدیکترین نمونه پرداخت این درونمایه را اینگهبورگ باخمان، شاعره اتریشی، در داستان کوتاهی به نام "اوندینه میرود" کار کرده است. در سینما نیز این بنمایه اسطورهای بارها تصویر شده و یکی از نخستین نمونههای آن فیلم زیبای "آتلانت" (۱۹۳۴) به کارگردانی ژان ویگو است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
کریستیان پوتسولد از فیلمسازان نوآور سینمای معاصر آلمان شناخته شده است. فیلم قبلی او "ترانزیت" (۲۰۱۸) نام داشت که داستانی سیاسی را به زبانی مدرن بازگو میکرد.
در فیلم اوندینه، دو بازیگر نام آشنای سینمای آلمان نقش دارند: پاولا بر و فرانتس روگوفسکی. نقش مونیکا را مریم زارع، هنرپیشه ایرانیتبار ایفا کرده است.
مهر خواهر و برادری
فیلم سوئیسی "خواهرک من" به زندگی یک خانواده اهل برلین میپردازد که سرگذشت آن با تئاتر گره خورده است. پدر و مادر و خواهر و برادر همه اهل تئاتر هستند. فاجعه هنگامی آغاز میشود که پسر خانواده سون (به بازیگری لارس آیدینگر) هنرپیشهای حرفهای و توانا، به بیماری درمانناپذیری دچار میشود که او را از کار هنری باز میدارد.
خواهر دوقلوی او به نام لیزا (با هنرنمایی نینا هوس) با این که تنها دو دقیقه پس از سون به دنیا آمده، "خواهر کوچولو"ی او محسوب میشود. آنها از کودکی رابطهای عمیق و ناگسستنی دارند.
لیزا همسر و یک دختر و پسر دارد که یادآور ارتباط عاطفی عمیق او با برادرش هستند. همسر او یک کارشناس فرهنگی موفق است و به دنبال قراردادی تازه به همراه خانواده به سوئیس میرود. با وخیم شدن حال جسمی برادر، لیزا تمام علقهها و پیوندهای خود با کار و زندگی را رها میکند و برای مراقبت از برادر بیمارش به برلین برمیگردد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
فیلم "خواهرک من" از داستانی عادی و تکراری با رویدادهای معمولی و روزمره، اثری محکم و نفسگیر ارائه داده که لحظهای ذهن و احساس تماشاگر را رها نمیکند. فیلم با بیماری علاجناپذیر برادر، هنرپیشه مستعد و جوانی که از صحنه تئاتر دور شده و مرگش نزدیک است؛ خواهر دلسوز و مهربانی که نمیخواهد برادر را در یأس و درماندگی تنها بگذارد به راحتی میتوانست به اثری سوزناک و ملالانگیز تبدیل شود.
شخصیت استوار و نیرومند لیزا تماشاگر را تکان میدهد: او مسئولیتها و دغدغههای خود را دارد که بر زندگی زناشویی او سایه افکنده است: هم با مادر سختگیر خود درگیر است، هم به وظایف مادرانه خود واقف است و هم در برابر همسر خود مسئولیت دارد. اما اصل وفاداری به او حکم میکند که برادر را در آخرین روزهای زندگیاش تنها نگذارد.
ساختار روایتی فیلم محکم و ماهرانه است و در هر صحنه به شناخت تماشاگر از شخصیتهای داستان عمق بیشتری میدهد: سیر مرگبار بیماری سون که دم به دم او را به مرگ نزدیکتر میکند، شهامت انسانی لیزا که مصمم است از درد و رنج برادر بکاهد و حاضر نیست در این روزهای سخت او را تنها بگذارد حتی اگر به بهای سنگینی برای خودش تمام شود، همسر او که در لحظات حساس نشان میدهد، "پیشرفت" حرفهای برایش از زندگی زناشویی مهمتر است و...
فیلم زیبای "خواهرک من" را دو خانم فیلمساز سوئیسی کارگردانی کردهاند: استفانی شوات و ورونیک ریموند. آنها از سال ۲۰۰۴ تا کنون با هم چندین فیلم داستانی و مستند برای تلویزیون و سینما ارائه ساختهاند. با فیلم "خواهرک من" خرسهای برلیناله خواستگارانی جدی پیدا کردند.