بیست سالگی خروج نیروهای شوروی از افغانستان
۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبهحضور نظامی ده سالهی شوروی در افغانستان، پایان فاجعهباری داشت. در این مداخلهی نظامی، بیش از پانزده هزار سرباز شوروی جان خود را از دست دادند. نیروهای نظامی افغانستان که توسط شوروی آموزش دیده و مسلح شده بودند، پس از خروج ارتش شوروی، تنها توانستند سه سال در برابر نیروهای مسلح اپوزیسیون مقاومت کنند. پس از فروپاشی شوروی و قطع کمک به افغانستان، نیروهای مجاهدین توانستند رژیم افغانستان را واژگون کنند و قدرت را به دست گیرند.
خطای محاسباتی کلاسیک
این طولانیترین جنگ تاریخ اتحاد شوروی بود، اگر چه دولت شوروی هرگز از "جنگ" سخن نگفت. در تبلیغات آن زمان شوروی گفته میشد که نیروهای این کشور در افغانستان، به "وظابف انترناسیونالیستی" خود عمل میکنند.
شوروی در فاصلهی سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ روی هم ۷۵ هزار سرباز به افغانستان گسیل کرد. رسما گفته میشد که دولت افغانستان از اتحادشوروی برای مبارزه با اپوزیسیون اسلامی کمک خواسته است. به این بهانه، نیروهای ارتش شوروی در تاریخ ۲۵ دسامبر ۱۹۷۹ وارد افغانستان شدند.
مانفرد زاپر، سردبیر مجلهی کارشناسی "اروپای شرقی" در برلین معتقد است که تصمیم شوروی برای مداخلهی نظامی در افغانستان، یک "خطای محاسباتی کلاسیک" بود. زیرا بر خلاف تصور رهبران شوروی، این کشور در افغانستان با یک "تهدید امپریالیستی" روبرو نبود.
ناکامی نقشهها
پس از انقلاب اسلامی در ایران، ایالات متحدهی آمریکا حضور نظامی خود را در منطقه افزایش داد. به باور والری آبلاسف، مشاور نظامی سابق شوروی در کابل، اتحاد شوروی این امر را تهدیدی علیه خود میدید و میخواست مرزهای جنوبی خود را امن کند.
آبلاسف میافزاید: «وظیفهی ارتش شوروی این بود که رژیم تازهای در افغانستان مستقر و آن را تقویت کند و سپس از این کشور خارج شود. هیچ کس نمیخواست افغانستان را تسخیر کند و دراز مدت در اشغال خود نگاه دارد».
ولی این نقشهها ناکام ماندند. حتا با کمک مسکو نیز دولت افغانستان نتوانست بر "مجاهدین افغانی" پیروز شود. ایالات متحدهی آمریکا با ارسال جنگافزار، از پیکارجویان اسلامی افغانستان پشتیبانی میکرد.
با روی کار آمدن گورباچف در حزب کمونیست شوروی، سیاست خارجی این کشور نیز دگرگون شد. گورباچف افزون بر اصلاحات داخلی، خواهان پایان دادن به رودرروییها با غرب بود. بنابراین تصمیم گرفت ظرف نه ماه نیروهای شوروی را از افغانستان خارج کند.
ارزیابیهای گوناگون
بیست سال پس از این رویداد، دیدگاههای گوناگونی دربارهی این مداخلهی نظامی وجود دارد. لئونید ایواچف کارشناس نظامی روسیه معتقد است که گورباچف دولت نجیبالله را در افغانستان تنها گذاشت.
در نتیجهی این سیاست، افغانستان در مقابل پاکستان، عربستان سعودی، آمریکا و بریتانیا تنها ماند و این کشورها توانستند طالبان را در افغانستان علم کنند.
وی میافزاید: «امروز افغانستان عملا زیر نفوذ آمریکاست و واشنگتن از حضور در این کشور، برای تاثیرگذاری بر چین، هند، پاکستان، ایران و جمهوریهای سابق شوروی در آسیای مرکزی استفاده میکند».
ولی آبلاسف معتقد است که ارتش شوروی به وظایف خود در افغانستان عمل کرد، زیرا در هیچ مصافی شکست نخورد. با این همه، رهبران شوروی از امکانات موجود ماشین جنگی شوروی استفاده نکردند و در پایان همه چیز از دست رفت.
کارشناسان غربی، دیدگاه یکسره متفاوتی دارند. مانفرد زاپر آشکارا از یک "فاجعه" سخن میگوید. به باور وی، هزینههای سیاسی این جنگ چشمگیر بود و به تشدید رودرروییهای غرب و شرق انجامید. این جنگ همچنین از نظر سیاست داخلی، شتابگری بود که کل کمبودهای اقتصادی و ریاکاری ایدئولوژیک شوروی را آشکار ساخت.
نه تنها پانزده هزار سرباز شوروی در تابوت به خانه بازگشتند، بلکه بیش از ده هزار سرباز شوروی نیز در این جنگ معلول شدند. با این همه، شمار این قربانیان در مقایسه با قربانیان افغانی ناچیز است. بزرگترین نکبت و فلاکت را مردم افغانستان متحمل شدند. در ده سال حضور نظامی شوروی در خاک افغانستان، تقریبا دو میلیون افغانی جان باختند.