تاثیر سقوط قذافی بر تحولات سوریه و ایران
۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبهساختمان تلویزیون دولتی لیبی به تصرف نیروهای مخالف درآمده و عملا بیش از ۸۰ درصد شهر طرابلس از کنترل نیروهای قذافی خارج شده است. روند سقوط کامل حکومت قذافی شتاب گرفته و تا اعلام رسمی سقوط حکومت چیز زیادی باقی نمانده است.
آیا این آخرین مهره دومینوی سقوط دیکتاتوری در خاورمیانه قبل از سوریه است؟ آیا سقوط قذافی، تاثیری بر روند تغییر در ایران نیز خواهد گذاشت؟ پس از سقوط کامل حکومت قذافی، آیا وضعیت حکومت سوریه بدتر خواهد شد؟
حبیب حسینیفرد تحلیلگر مسائل خاورمیانه و همکار آزاد دویچه وله به این پرسشها پاسخ داده است.
دویچهوله: آقای حسینیفرد حکومت قذافی در آستانهی سقوط قرار دارد. طرابلس پایتخت لیبی رسماً سقوط کرده و از اختیار نیروهای قذافی درآمده است. بهنظر شما اگر رسماً اعلام شود که قذافی سقوط کرده، فشار و توجه جهانی متوجه سوریه خواهد شد؟
حبیب حسینیفرد: این بستگی دارد به آنکه تا چه حد جامعه جهانی و بهخصوص نیروهای مخالف آقای قذافی که قدرت را در دست میگیرند، بتوانند به این کشور ثبات ببخشند و چشمانداز مثبتی را برای این کشور رقم زنند. اگر حالتی از ثبات بهوجود آید و چشمانداز بهتری از رژیم قذافی شکل گیرد، طبیعتاً این امکان وجود دارد که جامعه جهانی تا حدودی متوجه مناطق دیگری شود، منتهی باید در نظر گرفت که وضعیت سوریه با لیبی کمی متفاوت است. میدانید که لیبی خود کانونی بود برای مهاجرت به طرف غرب، بهعلاوه مسئلهی نفتاش و بهخصوص این مسئله که اپوزیسیون توانست در همان ابتدا بخشی از کشور را در اختیار گیرد. همه اینها کمک کرد که لیبی در وضعیت بهتری قرار گیرد و از آنجا بود که نیروهای نظامی کشورهای خارجی هم توانستند به کمکبیایند یا همراهیشان کنند تا این پیروزی را تا اینجا پیش ببرند.
اینها در مورد سوریه لزوماً مصداق ندارد. سوریه وضعیت پیچیدهتری نسبت به لیبی دارد و منافع متفاوتی که در آن هست و بهخصوص نبود یک دید مشخص راجع به این که واقعاً اپوزیسیون کیست و همچنین پشتیبانی بیشتری که لااقل در دو شهر دمشق و حلب تا به حال از اسد شده، کمی وضعیت را متفاوت میکند.
یعنی شما معتقدید که جلب توجه جهانی و متمرکز شدن فشارها روی سوریه نمیتواند الزاماً به سقوط اسد منتهی شود، درست است؟
دقیقاً همین طور است. در مورد لیبی وضعیت خاصی پیش آمد که بخشی از کشور در اختیار نیروهای مخالف قرار گرفت و آنها توانستند سازماندهی کنند و کمک خارجی هم بیش از پیش مؤثر واقع شد و توانستند در نهایت به طرف سرنگونی حکومت قذافی پیش بروند. اما این که نیروهای مخالف سوریه با روحیهای که از وضعیت لیبی میگیرند و در حالی که هنوز شرایط حضورنیروهای خارجی مهیا نیست، در شرایطی قرار گیرند که به تنهایی بتوانند این کار را به انجام رسانند، کمی باید دربارهاش با احتیاط صحبت کرد.
در مورد سقوط احتمالی اسد گفته میشود که این سقوط میتواند تأثیر منفی بر جمهوری اسلامی بگذارد. در مورد حکومت قذافی نظرتان چیست؟ از دیشب تا کنون عکسهای مشترکی که آیتاله خامنهای با سرهنگ قذافی داشته در فضای اینترنت پخش شده و خیلیها معتقدند که این سقوط هم همان دومینوییست که در خاورمیانه شروع شده و سقوط قذافی میتواند روند تغییر را در ایران تسریع کند. آیا شما معتقد به این هستید؟
در کلیتاش میتواند. یعنی این که به هر صورت رژیمهای اوتوکراتی (استبداد فردی) که در منطقه حاکم بودند از بین بروند، طبیعیست که در سایر کشورها هم تأثیر بگذارد و آنها هم روندهای مشابهی را به میزانهای متفاوت طی کنند. منتهی در مورد تاثیر لیبی بر ایران مسئله فرق میکند. جمهوری اسلامی از همان ابتدا هم به دلایلی موافق سرنگونی آقای قذافی بود و سران حکومت ایران، مخالفان را انقلابیون خطاب میکردند و به نوعی خود را در برابر وضعیتی که در جامعه جهانی پیش میرفت قرار ندادند. در حالی که در سوریه ما میبینیم که تنها کشوری که همچنان در کنار آقای اسد ایستاده و بیش از هر کشور دیگری کمک میکند تا این رژیم سرنگون نشود، جمهوری اسلامی ایران است. میخواهم بگویم که ایران از سرنگونی قذافی استقبال میکند و طوری وانمود میکند که این برای ما حتی یک گشایش است، این که دیکتاتورها بروند و از این صحبتها. در حالی که در مورد سوریه اصولاً میگویند آنها متفاوتاند و اگر سرنوشت مشابهی در مورد سوریه هم پیش رود، خطر خیلی بیشتر متوجهایران خواهد بود.
اگر این پیش فرض را قبول کنیم که فشارها بر سوریه یا حداقل تمرکز توجه جهانی بر سوریه بیشتر میشود، آیا با توجه به صحبتهای شما میتوانیم نتیجه بگیریم که پایداری و کمک جمهوری اسلامی به حکومت بشار اسد هم از این به بعد بیشتر خواهد شد؟
طبیعتاً هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ آموزشی و به لحاظ لجستیک و انتقال تجربه، طبیعیست که بیشتر شود. ما ظرف همین یکی دو روز گذشته دیدیم در حالی که کشورهای دیگر سفرای خودشان را از سوریه فرا میخوانند، جمهوری اسلامی ایران یک مقام عالیرتبهترش یعنی معاون خاورمیانه وزارت خارجه را به سوریه میفرستد و این معنا دارد. به این معنا که حوادث آنجا طوری است که یک مدیر بالاتری باید آنجا را مدیریت کند و در ارتباط بین ایران و سوریه فعال باشد. از این جهت میشود این تصور را کرد که روابط در بسیاری از زمینهها بیش از پیش تنگاتنگ شود. ولی این که واقعاً کمک کند برای این که روند سقوط حکومت سوریه کند یا متوقف شود، در مورد تأثیر چنین کمکهایی نباید زیاد اغراق کرد.
گروهی از تحلیلگران معتقدند که تاثیر دیگر سقوط حکومت قذافی در ایران، تقویت روحیهی مخالفان جمهوری اسلامیست و حتی گفته میشود که ممکن است دوباره روح تازهای در جنبش سبز بدمد و حتی ممکن است مردم را به خیابان بکشاند. آیا شما با این نظر موافق هستید؟
در لحظه شکی نیست. یعنی همین الان ما حتی در خود مطبوعات داخل و بهخصوص در عرصهی مجازی که نگاه میکنیم، یک حالتی از شوق و استقبال از این روندی که در لیبی دارد پیش میرود دیده میشود. منتهی این که این روند دوام آورد و به نوعی همچنان الهامبخش بماند، همان طور که در ابتدا هم گفته شد، برمیگردد به این که تغییرات درون لیبی به کدام سمت برود. بهخصوص این که چه کسانی میخواهند قدرت را در دست گیرند، تا چه حد به دموکراسی یا به حداقلی از دموکراسی متناسب با همان وضعیت لیبی باورمند هستند یا عمل خواهند کرد، درون خود نیروهای مخالف شکافهایی که وجود دارد را آیا بیش از پیش میشود یا کمتر. بهخصوص ساختار قبیلهای لیبی آیا وضعیت را بدتر خواهد نکرد. در درون حتی مصر و تونس هم که قبل از لیبی وضعیت مشابهی را از سرگذارندند، همچنان ابهام زیاد است که این روندها درونشان چه خواهد شد و طبیعیست این که به کدام طرف بروند و این تغییرات به چه سمت و سویی کشیده شود، میزان الهامی که کشورهای دیگر، بهخصوص جامعهی ایران، میتوانند از این حوداث بگیرند، تابعی از این روندهاست.
از نظر اقتصادی چطور؟ گفته میشود تأثیر غیرمستقیمی که سقوط قذافی میتواند بر جمهوری اسلامی بگذارد، تاثیری است که از طریق کاهش احتمالی قیمت نفت است که میتواند جمهوری اسلامی را بهعنوان یک کشور تک محصولی با بحران روبرو کند،. در این مورد نظرتان چیست؟
البته این که میگویند در میان مدت و درازمدت، حرف درستی است. میدانید که لیبی بزرگترین ذخیرهنفتی آفریقا را دارد. چیزی در حدود ۴۰ میلیارد بشکه نفت در زیر خاکش تخمین زده میشود. اگر سریع بجنبند و این ساختار نفتی لیبی زود بازسازی شود و بتوانند ظرفیتهایش را از آن یک میلیون و دویست هزار بشکهای که آقای قذافی صادر میکرد، بیشتر کنند، بهعلاوه این که عراق هم آن قراردادهایی را که با شرکتهای دیگر بسته بتواند انجام دهد و واقعاً تولیدش را به شش میلیون بشکه برساند، مجموعه اینها باعث میشود بیش از پیش نقش کشورهایی مثل جمهوری اسلامی ایران در بازار نفت اوپک کاهش پیدا کند و قیمت نفت انعطاف پذیر شود.
همین الان هم ما میبینیم که جمهوری اسلامی در صدور همان مقدار نفتی هم که اوپک برایش در نظر گرفته با مشکل مواجه شده است. عملاً اوپک اعلام کرده که ایران در عرصهی نفت دیگر کشور دوم نیست بلکه بعد از نیجریه قرار گرفته است. حال اگر لیبی هم به این مجموعه بپیوندد و وضعیت عرضهی نفتاش خوب شود و تا حدودی پاسخگوی بازار شود، آن موقع دیگر قیمت نفت در این سطحی که هست باقی نخواهد ماند.
نام لیبی و حکومت سرهنگ قذافی به نوعی با سرنوشت امام موسی صدر گره خورده. آیا فکر میکنید سقوط حکومت لیبی ممکن است دستکم تغییری در خبرهای مربوط به امام موسی صدر بوجود آورد؟
یک نکته طنزآمیز در مورد رابطهی جمهوری اسلامی ایران و لیبی همین مسئلهی آقای موسی صدر است. ما میدانیم که لیبی در دوران جنگ جمهوری اسلامی با عراق، با کمک موشکی که کرد و خود آقای رفسنجانی هم در خاطراتش میگوید، به نوعی رهبری جمهوری اسلامی را به خودش مدیون کرد و کمک کرد در یک مقطع حساسی با آن موشکهایی که از لیبی گرفته بودند در برابر حملات عراق بایستند . ولی میبینیم که بیش از این کمکها همچنان مسئلهی موسی صدر و ناپدید شدنش در لیبی بوده که مناسبات ایران و لیبی را شکل میداده و هر چه قدر هم بیشتر آدم در نشریات ایران میخواند، متوجه میشود مخالفت با رژیم قذافی غیر از این که کمی هم با غرب راه آمده و از موضع ضد آمریکاییاش بیرون آمده بود، تاکید روی مسئلهی موسی صدر است که این رژیم مسئول ناپدید شدنش است و این که حالا با سرنگونیاش، اسناد و مدارکی بیرون بیآید و آقای موسی صدر اصولاً زنده باشد و یا اگر زنده هم نباشد، مشخص شود که چه بر سرش آمده است. طبیعیست که این مورد علاقهی بهخصوص بسیاری از رهبران جمهوری اسلامی باشد و دور از انتظار هم نیست که چنین اتفاقی بیافتد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح