«جنبش سبز از فقدان رهبری رنج میبرد»
۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبهدویچهوله: آقای شعله سعدی! کمتر از دو روز مانده به سالگرد انتخابات ۲۲خرداد، آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی اعلام کردهاند که راهپیمایی برای سالگرد ۲۲ خرداد برگزار نخواهد شد. آیا این را شما نوعی عقبنشینی میدانید یا یک تاکتیک درست و بهجا؟
دکتر قاسم شعله سعدی: اصلاً بحث عقبنشینی مطرح نیست. واقعیت این است که از اول هم این جنبش رهبر نداشته و آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هم هرگز ادعای رهبری جنبش را نداشتهاند. حداکثر ادعایی که کردهاند این است که میگویند ما همراه جنبش هستیم و لذا خیلی بعید نیست که از این قبیل بیانیهها صادر شود. جنبش سبز ایران علیرغم عمق و گستردگی بسیار قابل توجهی که دارد، از فقدان و ضعف رهبری رنج میبرد. علت آن این است که این جنبش ماهیتاً ساختارشکن شده و با شعارهایی مثل "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" که صراحتاً به معنای عبور از جمهوری اسلامی هست، منتهی شده است. این رهبران جنبش که حالا خودشان هم ادعای رهبری ندارند، چون نمیخواهند که ساختارشکنی بوجود آید، چون هم منافع و هم اعتقاداتشان این است که این نظام ساختارش باید حفظ شود، حداکثر توقعی که دارند این است که اصلاحات و تعدیلهایی در نظام به عمل آید. لذا این رهبران به دلیل ساختارشکن شدن ماهیت و هویت این جنبش منطقاً نمیتوانند آن را رهبری کنند و ممکن است در فرایندهای آینده، جنبش بتواند رهبرانی از جنس خودش را پیدا کند.
میتوانیم از حرف شما نتیجهگیری کنیم که امکان دارد مردم علیرغم این بیانیهای که داده شده به خیابان بیایند و اعتراض خودشان را بازهم علنی کنند؟
این امکان وجود دارد. مثلاً برای عاشورا یا برای بعضی از مناسبتهای قبلی، این آقایان هیچ فراخوانی ندادند، اما مردم و بخش مهمی از معترضان آمدند. اما برای ۲۲ بهمن هردوی این آقایان فراخوان دادند و گفتند که خودمان هم شرکت میکنیم. اما دیدیم که همهی طرفداران جنبش را نتوانستند در صحنه حاضر کنند و آن بخش از معترضینی که، عضو این جنبش هستند، به میدان آمدند، آنرا هم طرف مقابل توانست به نفع خودش مصادره کند. لذا عملکرد مردم ایران اصلاً قابل پیشبینی نیست. آنجایی که فراخون بوده تا بیایند، نیامدند یا کم آمدند، آنجایی که فراخون نبوده، آمدند و درگیر هم شدند و تلفات هم دادند. بنابراین آینده هم خیلی قابل پیشبینی نیست که آیا مردم واقعاً خواهند آمد یا نه. چون اصولاً، همان طور که گفتم، این آقایان رهبر واقعی جنبش نیستند که مردم تبعیت از اینها داشته باشند و به فراخوان آنها بیایند یا با لغو فراخوان نیایند.
چند روز قبل از این بیانیه، اکبر هاشمی رفسنجانی نامهی شدیداللحنی منتشر کرد که خطابش به رهبر جمهوری اسلامی آیتالله خامنهای بود. این اولین بار بود که آقای رفسنجانی با چنین لحنی با آقای خامنهای صحبت میکرد. در شرایطی که حتی آقای رفسنجانی، که تا به حال خیلی محتاط عمل میکرده، چنین نامهی شدیداللحنی منتشر و از رهبری انتقاد مستقیم میکند، به نظر شما آیا جایش بود که آقایان موسوی و کروبی این تاکتیک را به کار برند؟
آن نامه در واقع به نوعی بازگوکنندهی نامهی سال قبل آقای رفسنجانی در سه روز قبل از انتخابات، یعنی ۱۹ خرداد سال قبل است که در آن نامه گفته بود این دودی که فضا را گرفته، نشان میدهد که این جامعه به سمت آتش میرود و به آقای خامنهای گفت اجازه ندهد و جلوی این را بگیرد که بنزین بر این آتشی که هم اکنون افروخته، ریخته شود. یعنی نامهی سال پیش آقای رفسنجانی نشان داد که پیشبینی ایشان درست است و تحقق پیدا کرد. اما این نامهی فعلی که دفتر ایشان نوشته و منتشر کرده که در واقع خیلی فرقی با شخص خودش ندارد، مطالب خیلی مهمتری را بیان کرده است. یعنی در واقع همهی کاسه و کوزهها را درست سر آقای خامنهای میشکند و میگوید که مسئول این مسائل آقای خامنهای است. انتشار این نامه در این تاریخ، یعنی در آستانهی سالگرد انتخابات و در آستانهی سالگرد آن تظاهرات چندین میلیونی ۲۵خرداد، باز خودش میتواند خیلی معنیدار باشد.
من پرسشم همین بود. که آیا اهمیت این موضعگیری نمیتواند این را القا کند که الان فرصت مناسب است برای این که بار دیگر مردم اعتراضشان را علنی کنند؟
شاید پیشبینی کردهاند که دولت اجازهی راهپیمایی نمیدهد. چون میدانید که گروههای طرفدار اصلاحطلبها و جنبش سبزیها از مدتها پیش تقاضای راهپیمایی کردند که ظاهراً روزهای گذشته فقط گفته بودند چندتا از این تشکلها میتوانند نمایندهشان را معرفی کنند و در همان موضعگیری هم اصلاً سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت را حذف کرده بودند. ظاهراً این مذاکرات و یا حضور نمایندگان این تشکلها به اینجا ختم شده که اجازه نخواهند داد و احتمالاً رفسنجانی پیشبینی این عدم اجازه را داشته که این نامه هم منتشر شده است. به هرحال در این شرایط زمانی این نامه بسیار میتواند مؤثر باشد و بیانیهی آقایان کروبی و موسوی که صراحتاً میگوید "رسم دولتی نامشروع است که جز به موافقان خود اجازهی راهپیمایی نمیدهد" در واقع بار دیگر از آن موضعگیری که قبلاً هم اعلام شده بود که گویا دولت را لااقل به صورت ظاهری به رسمیت شناختهاند، از این هم دوباره عدول میکنند و صراحتاً میگویند این دولت، دولتی نامشروع است و پیشبینی برخورد فیزیکی میکنند و میگویند برای حفظ جان و مال مردم، مردم نباید بیایند. اما این که نباید بیایند، ممکن است حرف درستی باشد. ولی اگر اینها رهبران جنبش هستند، صرفاً نباید مواضع منفی و سلبی داشته باشند. البته ممکن است بگویند مردم در راهپیمایی نیایند، اما باید بگویند که مردم چه کار کنند! آیا فقط نیامدن مطرح است یا این که پیشنهادها و راههای دیگری برای ادامهی این جنبش در نظر میگیرند. کما این که در قسمت دیگری میگوید که این خودفریبی است که حکومت فکر میکند که مسأله را حل کرده و اعتراضات به تحلیل رفته است و میگوید که خود حکومت الان بیش از همه نگران این افزایش التهابات و اعتراضات است. در واقع میخواهد بگوید که این جنبش از بین نرفته، قوی است، پتانسیل بالایی دارد و به همین دلیل هم حکومت میترسد که اجازه دهد مردم بیایند و لذا میخواهد باز تأکید کند که وضعیت بحرانی است. چون در بیانیهی شمارهی هفده آقای موسوی یکی از شرایطی که مطرح کرده بود، این بود که حکومت بپذیرد که شرایط بحرانی است. در حالی که مثلا وزیر اطلاعات میگفت شرایط عادی است و هیچ بحرانی در کار نیست. اگر القاء کنند که بحرانی در کار نیست، لابد میخواهند بعدش هم القاء کنند که شرایط عادی است و ادامه دهند. اما اگر بپذیرند که حالت بحرانی در کشور است، آنوقت به سمت راهکارهایی برای مدیریت بحران میروند که میتواند در دل آن راهکارها تأمین بخشی از مطالبات معترضین به انتخابات باشد.
گفتوگو: میترا شجاعی
تحریریه: علی امینی
برای شنیدن این گفت و گو لینک زیر را کلیک کنید