«جنگ، تحریم بیشتر یا اعتمادسازی»؟
۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه
تعارفاتی که پیش از سفر بازرسان میان سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا رد و بدل شد، بیحاصل از آب درآمد.
بازگشت هیات بازرسان انرژی اتمی از ایران و ناکامی این هیات در رسیدن به اهدافش، بن بست مناقشههستهای با ایران را آشکارتر کرد. «خوشبینی محتاطانه» غرب راه به جایی نبرد. دلگرمی به مذاکرات سازنده، جای خود را به دلسردی و بدبیبنی بیشتر داد و این سوال را در برابر ناظران قرار داد که از این پس باید شاهد کدام «افزایش فشارها» بود. اگر اهرم فشار میتوانست تغییری در سیاست رهبران جمهوری اسلامی ایجاد کند، آیا حالا وقت آن نبود؟
قبل از سفر هیات بازرسان آژانس گفته میشد: «این آخرین شانس ایران است». آیا واقعا این آخرین فرصت بود؟
و اگر آری، معنای آن چیست؟
هوشنگ حسنیاری، استاد کالج نظامی کینگستون کانادا، رضا تقیزاده، کارشناس انرژی در گلاسکو و علیرضا نامور حقیقی، استاد دانشگاه تورنتو به این دو سوال دویچه وله پاسخ دادهاند.
هوشنگ حسنیاری، استاد کالج نظامی کینگستون کانادا: شاید فرصتی برای ایران نباشد!
حسنیاری میگوید: نمیشود صد در صد گفت که این آخرین شانس بود، اما این احتمال هست که برای مقامهای جمهوری اسلامی دیگر فرصتی برای پاسخگویی به سوالات آژانس در پیش نباشد. این بازرسی در شرایطی متفاوت از سالهای پیش انجام میشد. امروز مسئله هستهای ایران به یک مشکل عمده جهانی تبدیل شده، بحث حمله نظامی به ایران مطرح است. بنابراین مهلتی که قبلا به ایران میدادند، امروز دیگر وجود ندارد.
آنچه در آخرین گزارش آژانس مسئله را حاد کرد، احتمال نظامی بودن برنامه هستهای ایران بود. قرار بود دیدار ابنبار هیات بازرسان آژانس برای این سوال مهم پاسخی شفاف پیدا کند. بازگشت بدون نتیجه آنها از این دیدار، این سوال را روشنتر مطرح میکند که اگر برنامه هستهای ایران صلحآمیز است، چرا بازرسان مجال بازرسی پیدا نکردند.
این سایه تردید بر برنامه هستهای ایران را سنگینتر میکند. بخصوص که روسیه و چین در ماههای اخیر با شدت گرفتن تحریمها علیه ایران مخالفت کردند و در مقابل ایران را تشویق کردند که با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری سازنده داشته باشد. حالا این کشورها هم مجبورند با افزایش فشار بر ایران همراهی کنند. روسیه و چین، هرقدر با نارضایتی، با قدمهای بعدی علیه ایران همراهی خواهند کرد.
فلج اقتصادی و جنگی که زیاد دور نیست
هوشنگ حسنیاری پیشبینی میکند: «قطعا تحریمها علیه ایران گستردهتر خواهد شد، بویژه در بخش نفت. ایران مجبور خواهد شد برای یافتن مشتریهای جدید، بهای نفت خود را پایین بیاورد. اما آمریکا و اروپا احتمالا همان مشتریهای جدید را هم تشویق خواهند کرد یا تحت فشار خواهند گذاشت که از خرید نفت ایران صرفنظر کنند. این کشورها در حال حاضر هند، کره جنوبی، ژاپن و چین هستند.
نفت کلیدیترین حلقه اقتصاد ایران است. تا همینجا هم نشان داده شده که تحریمها چقدر تاثیر گذار بودهاند. این را واکنشهای عصبی رهبران سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی نشان میدهد. تحریمهای بعدی به معنای واقعی کلمه فلجکننده خواهند بود و دولت دیگر نمیتواند کالاهای مورد نیاز را با صرف درآمدهای نفتی وارد کند. از همین حالا بحث قحطی در ایران مطرح است و در آینده این به واقعیت تبدیل خواهد شد.
تحریمها همجنین شامل سفر مقامهای ایرانی به خارج از ایران خواهد شد و ممنوع کردن سفر آنها ایران را منزویتر خواهد کرد. ایران همچنین در نظر کشورهایی که هنوز رابطه خوبی با آن دارند، به عنوان کشور خاطی قلمداد میشود که همکاری با آن شامل مجازات میشود. احتمالا پیش از شروع یک جنگ، مرزهای آبی ایران در خلیج فارس را با حضور نظامی بلوکه خواهند کرد.
نکته مهم این است که درصورت نتیجه ندادن همه اینها، مرحله بعدی جنگ خواهد بود و شاید رسیدن به این مرحله، آنقدر طولانی نباشد که برخی فکر میکنند.
رضا تقیزاده، کارشناس انرژی مقیم گلاسکو: ایران راهی برای حل مناقشه باقی نگذاشته
به گفته رضا تقیزاده نه آژانس انرژی اتمی، نه شورای امنیت و نه غرب، هیچکدام نمیخواهند این را به عنوان آخرین فرصت برای ایران ببینند. یعنی آنها هنوز میخواهند شانس گفتگو با ایران را داشته باشند. اما نکته این جاست که ایران با برخورد انعطافناپذیری که نشان داده عملا راه را برای این نظر باز کرده که «دیپلماسی برای برنامه هستهای ایران ظرفیتاش را از دست داده است!
تا به حال سیاست روسها و چینیها این بود که ایران را تشویق به «ایجاد اعتماد» کنند، سیاست اروپا تشویق و تنبیه و آمریکا «دیپلماسی هوشمند» بود. مجموعهای به نام «چماق و هویج» که فشار بر ایران را اگر به همکاری سازنده تن دهد، کم کند و اگر سرسختی نشان دهد، افزایش دهد.
ولی ایران آماده دادن هیچ امتیازی نیست. اگر تا سال گذشته گاهی آمادگیهایی از خود نشان میداد، حالا جواب نامه کاترین اشتون را چند ساعت پس از اعلام سوختگذاری هستهای در راکتور تهران میدهد و فریدن عباسی هم به صراحت اعلام میکند که ما از چارچوب مذاکرات سال گذشته عبور کردهایم. این معنایش مطلقا این نیست که ایران واقعا ظرفیت تولید سوخت اتمی در مقداری قابل توجه را دارد، بلکه معنایش این است که حاضر به توافق نیست. وگرنه ظرفیت تولید سوخت هستهای ایران حتی به اندازه راهانداختن یک واحد کوچک هم نیست.
آمریکا و اروپا منتظر شورای امنیت نمیمانند
رضا تقیزاده درباره شرایطی که ایران در آن قرار گرفته میگوید: ایران به خواست غرب مبنی بر پیوستن به پروتکل الحاقی و اجازه بازدیدهای سرزده از نیروگاههای اتمی خود پاسخ نداده است. حاضر به توقف غنی سازی نیست و به مجموعه سوالات بازرسان آژانس هم جوابی نمیدهد. پس دیگر جایی باقی نمیماند.
نتیجه این که در سه هفته آینده گزارش آژانس به شورای حکام در وین خواهد رفت. این بار شورای حکام برخلاف بار گذشته قطعنامهای در این باره تصویب خواهد کرد که به شورای امنیت فرستاده خواهد شد. ولی این را هم بگویم که آمریکا و اروپا منتظر بحث با چین و روسیه نخواهند شد و تحریمها را یک جابنه تشدید خواهند کرد.
ایران همین حالا هم ۵۰ درصد ارزش پول ملیاش را از دست داده است. بگذریم که در این میان حقهبازیهای دولت برای پرکردن جیب خودش روشن است. ولی علت اصلی آن تحریمها هستند که کمر اقتصاد ایران را خواهند شکست.
اسرائيلی ها جنگ میخواهند، چیزی که برای آمریکا هزینهاش سنگین و نتیجهاش نامعلوم است. ایران هم بسیار خوشبین است که اسرائیل دست به چنین کاری نمیزند. ولی اقدامهای نظامی اسرائیل تا به حال همیشه غافلگیرانه بودهاند.
علیرضا نامورحقیقی، استاد دانشگاه تورنتو: مسئله سیاسی است و تقاضای آژانس بیربط
علیرضا نامور حقیقی تحلیلگر مسایل ایران میگوید: تقاضای آژانس هیچ ربطی به پروتکلی که ایران امضا کرده است ندارد و ایران متعهد نیست اجازه بازدید از پارچین را به بازرسان آژانس دهد. مسئله ایران یک مسئله سیاسی است و راه حل سیاسی هم دارد.
این راهحل تنها اعتمادسازی از هردو طرف است. ایران باید نشان دهد که قصد ساختن سلاح هستهای ندارد و در مقابل غرب باید بخشی از تحریمها را همزمان یا بلافاصله بردارد. ایران در دوره خاتمی تلاش زیادی برای اعتمادسازی کرد. اجازه بازدید از پارچین را داد و حتی غنیسازی را برای دورهای متوقف کرد ولی پاداشی نگرفت.
رفتار آمریکا در دوره ریاست جمهوری جرج بوش باعث شد که حالا جریانهای رادیکال در ایران نتیجه بگیرند که هرگونه همکاری مثلا در مورد تقاضا برای گفتگو با دانشمندان هستهای ایران یا بازدید از تاسیسات هستهای به ضرر آنهاست.
در این زمینه تجربه عراق را داریم که با وجود اعلام این مسئله که عراق سلاح هستهای ندارد، آمریکا به آن کشور حمله کرد و وضع در لیبی هم متفاوت نبود.
کسانی که بر طبل جنگ میکوبند، تبعات آن را هم تقبل کنند
راه حل در رابطه ایران و آمریکاست. رابطهای که باید درست شود. برای این رابطه باید ایران انعطافپذیری بیشتری نشان دهد. ولی نکته این جاست که پرتره آقای احمدینژاد نزد اسرائیل و کشورهای غربی و همچنین مخالفتهایی که در درون ایران از سوی جناحهای دیگر قدرت با او میشود، باعث میشود که امتیاز بهبود مناسبات به دوره ریاست جمهوری احمدینژاد تعلق نگیرد.
این که از این پس چه خواهد شد؟ واقعیت این است که آمریکا فشارها را تا جایی که میتوانسته افزایش داده واسرائيل میخواهد پروژه جنگ را پیش برد. کشوری که خود نه عضو آژانس است و نه به تعهدات بینالمللی پایبند!
اسرائیل برنامههستهای و وجود سلاح هستهای را پنهان کرده و با زیرپا گذاشتن قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل در سال ۱۹۶۷ کشوری اشغالگر محسوب میشود. پس درخواست اسرائیل بیمعنی است. کشورهای عربی هم میخواهند ایران به عنوان قدرت منطقهای یا بکلی منهدم شود یا قدرتش کاملا محدود.
این کشورها با توجه به تحولات خاورمیانه و «بهار عربی» میخواهند هرچه سریعتر تکلیف ایران قبل از آن که برنامه هستهای خود را تکمیل کند، روشن شود. این کشورها، بویژه عربستان، ابوظبی و کویت طرفدار جنگ با ایران هستند و با قدرت مالی که دارند میتوانند غرب را هم تحت تاثیر قرار دهند.
به نظر من این یک کلاف سردرگم و بنبست سیاسی است. راهحل تنها آشتی و مصالحه ایران و غرب است و کسانی که بر طبل جنگ میکوبند باید تبعات آن را هم تقبل کنند.
مریم انصاری
تحریریه: جواد طالعی