«حذف یارانه انرژی به سود توسعه و منافع مردم است»
۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبهلایحه هدفمند کردن یارانهها با ۱۸۸ رای موافق در برابر ۴۵ رای مخالف به تصویب رسید. یکی از هدفهای این لایحه متعادل کردن مصرف انرژی در ایران است. به نقل از سخنگوی کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی در مجلس، مصرف انرژی در ایران برابر با مصرف انرژی در چین است که جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر دارد.
گفتگو با محسن شمشیری، روزنامهنگار اقتصادی و همکار نشریه سرمایه.
دویچهوله: اجرای این طرح چه کمکی میتواند به استفاده بهینه از بودجه دولتی برای امور ساختاری و پایهای کند؟
محسن شمشیری: اقتصاددانان همواره هشدار داده بودند که درآمد رو به رشد نفت و سابقه تاریخی یارانههای حامل انرژی میتواند علاوه بر تخصیص نامناسب منابع، موجب بیتوجهی به منابع انرژی و سهم نسلهای آینده شود.
قیمت بنزین در بازارهای ترکیه و کشورهای همسایه، لیتری ۲۰۰۰ تومان و در کشورهای نفتخیز بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومان است. بنزین تنها در ایران و کشوری مانند تاجیکستان حدود لیتری۱۰۰ تومان است. تا قبل از سهمیهبندی بنزین، مصرف روزانه ما به ۹۰ میلیون لیتر در روز هم رسیده بود و سالی ده درصد رشد داشت. در کشورهای صنعتی، با رشد صنعت است که میزان مصرف بالا می رود، اما در اقتصاد ایران، بدون رشد صنعتی و اقتصادی بالا، هر سال ده درصد میزان مصرف افزوده داشتیم.
مصرف حاملهای انرژی در ایران از روزانه ۵۰۰ هزار بشکه در روز در قبل از انقلاب به یک میلیون و ششصد هزار بشکه در روز رسیده است. یعنی مصرف سه برابر شده در حالی که جمعیت دو برابر شده و رشد اقتصادی نیز متناسب با این میزان مصرف نیست. افزایش مصرف داخلی باعث میشود که ظرفیتهای صادراتی ما هم کاهش یابند.
به این ترتیب لایحه هدفمند کردن یارانهها، دستکم فرصت مغتنمی است برای تغییر الگوی مصرف؟
بله. البته به دلایل سیاسی و آماده نبودن زمینه، مخالفتهایی با این لایحه صورت گرفت و دولت نهم وقتی دید که سالی ۴ تا ۷ میلیارد دلار باید خرج واردات بنزین کند، طرح سهمیهبندی را اجرا کرد. اینجا نیز مشاهده شد که حتی در شرایط کنترل و سهمیهبندی نیز کشور نیاز به واردات بنزین دارد.
این کاری است که باید انجام میشد، ولی موضوع تورم و نگرانیها و اعتراض کارشناسان و انتقادهای آنان نیز در نوع خود بجاست. باید زمانی که مصرف پایینتر و اقتصاد با فشارهای تورمی کمتری مواجه بود، این طرح اجرا میشد. در مورد چگونگی اجرای این لایحه اختلاف نظر هست. کسانی میگویند، قیمت بنزین در سال ۶۶ تا ۸۹ تا ۲۵۰ تومان بالا برود و در سالهای آینده به تدریج به قیمت واقعی خود برسد. به نظر من نیز اجرای تدریجی آن بهتر و منطقیتر است.
تمرکز افکار عمومی در مورد این طرح، روی قیمت بنزین است و با توجه به نوع مصرف ایرانیان و نیز شغل مسافرکشی که هزینههای بخش قابل توجهی از جامعه را تامین میکند، اجرای این طرح چه پیامدهای اجتماعی میتواند در بر داشته باشد؟ زمان سهمیهبندی شدن بنزین، ما شاهد ناآرامیهایی در سطح شهر یا تخریب پمپبنزینها بودیم.
بخش عظیمی از بسترسازیها انجام شده و برای بخش دیگر باید کار شود. سهمیه مسافرکشها و آژانسها نسبتا کافی است و اعتراضها تا حدودی پس از اجرای طرح سهمیهبندی فروکش کردهاند. در مورد مسافرکشی باید گفت، همین قیمت ارزان بنزین موجب شد که گروه زیادی از شهرستانها و روستاها به تهران بیایند و به جای انتخاب کاری مولد، هزینه زندگی خود را از این راه تامین کنند. در تهران هر کس روزانه دهها وانتی را میبیند که در محلهها میچرخند و جنس خود را با بلندگو به سکنه اعلام میکنند. این ناشی از قیمت پایین بنزین است، ولی در عمل به آلودگی صوتی و محیطی و مشاغل حاشیهای و مجازی کمک میرساند.
چه بسترسازی فرهنگی برای آموزش الگوی مصرف و پرهیز از اسراف به مردم، انجام شده یا میشود؟
همه چیز را نمیتوان از طریق الگوی مصرف پیش برد. در بخش برق مثلا توصیه به این که ساعت هشت شب اتو یا جارو برقی روشن نکنید، کافی نیست. تا زمانی که استفاده بیرویه از لامپ و وسایل پرمصرف خانهها به مشکل قیمت بر نخورد، تغییری رخ نمیدهد. در حال حاضر متوسط هزینه برق ماهانه یک خانواده سه تا پنج نفره، ۶۰ هزار تومان است. عملا ۶ هزار تومان فیش برق برای این خانواده میآید و بقیه را دولت پرداخت میکند. مادامی که چنین است، عزم ملی برای کاهش مصرف ایجاد نمیشود.
ایران کشوری خشک با میزان اندک بارندگی است. همین تهران حدود ۳۰۰ میلیون متر مکعب کاهش ذخایر آب دارد، اما مردم هنگام استحمام، دوش را در تمام مدت باز میگذارند یا با شیلنگ، ماشین و کوچه و حیاط را میشویند. علت هم بهای پایین آب است. در مورد نور و لامپ، بسیاری از مشکلات ما ناشی از بی توجهی به استانداردهای روشنایی و ساختمانسازی است. در بسیاری از ساختمانهای پایتخت برای استفاده هرچه بیشتر از زمین، نقشههایی به کار گرفته شده که بسیاری فضاها باید در تمام شبانه روز، با لامپ روشن باشند. همین الگوها ناشی از قیمت پایین هستند.
در همه جای دنیا مکانیسم قیمت، تابع درجه کمیابی کالاست. اما در ایران دولت بهای آب را میپردازد و مردم متوجه قیمت واقعی آن نیستند. اصلا دلیل اینکه بخش خصوصی نتوانسته وارد میدان تولید برق و گاز و تصفیه آب و مسائلی از این قبیل شود، همین یارانه دولتی است. اگر این خدمات به بهای واقعی خود ارائه شوند، بخش خصوصی هم میتواند وارد میدان شود و این خود به خدمات بهتر و کمتر هدر رفتن منابع کشور خواهد انجامید.
هم نمایندههای مجلس و هم دولت، همان افراد اسفند ماه هستند، اما این لایحه آن زمان رای نیاورد و الان میآورد. دلیل چیست؟
شاید سرعت ارائه این لایحه و تدوین و اجرای آن در چارچوب بودجه ۸۸ موجب مخالفت نمایندگان شد. نظر نمایندگان در حال حاضر این است که باید این طرح را تدریجی اجرا کنیم و این درست است. ارائه ناگهانی یک طرح میتواند مخالفت با آن را برانگیزد. ما در مورد طرح مترقی دیگری که مالیات بر ارزش افزوده بود، شاهد مقاومت طلافروشان و بازاریان بودیم، اما آنها الان دارند با این طرح تفاهم نشان میدهند. علت هم توضیح و اجرای تدریجی آن است.
این طرحها به صلاح مملکت است و هیچ گریزی از آن نیست. ما ممکن است تا چند سال دیگر هم بتوانیم توزیع نامناسب درآمدها را ادامه دهیم، اما مشکلات جدی حتما در آینده بروز خواهند کرد. باید به مردم توضیح داد که وقتی بسیاری صنایع نفت و گاز ما نیازمند منابع هستند، نباید برای واردات بنزین هزینه کنیم. صد میلیارد دلار که حدود یک سوم تولید ناخالص ملی کشور است، هزینه مصرف انرژی در ایران است. حتی اگر نیمی از این مبلغ صرفهجویی شود، به نفع مردم و توسعه مملکت است. دولت الان دارد از یک درآمد زیاد چشمپوشی میکند و بهای این چشمپوشی دستکم از یک منظر، مصرف بیشتر، فاضلاب بیشتر، زباله و آلودگی بیشتر است.
مصاحبهگر: مهیندخت مصباح
تحریریه: بابک بهمنش