1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

حکم بازداشت سلطانی دو روز قبل از انتخابات صادر شده بود!

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

عبدالفتاح سلطانی وکیل عضو کانون مدافعان حقوق بشر، پس از بیش از دو ماه بازداشت، چهارشنبه ۴ شهریور با قید وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. او می‌گوید حکم بازداشتش توسط قاضی مرتضوی و به تاریخ ۲۰ خرداد صادر شده بود.

https://p.dw.com/p/JJeO
عبدالفتاح سلطانی
عبدالفتاح سلطانی

عبدالفتاح سلطانی می‌‌گوید، بیش از بیست روز در سلول انفرادی بوده و یک‌بار تهدید به شلاق خوردن شده است. این حقوقدان می‌گوید، عمده فشار وارده بر وی به خاطر قطع همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر و شیرین عبادی، موسس این کانون، بوده است.

سلطانی در مدت بازداشتش، خواهر خود را در یک تصادف از دست می‌د‌هد، اما چون حاضر به امضای تعهدنامه "عدم انجام هرگونه مصاحبه" و قطع همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر نشده، به او اجازه شرکت در مراسم تدفین خواهرش را نداده‌اند.

دویچه‌وله: آقای سلطانی، شما بیش از دوماه در بازداشت بودید، در این مدت در کجا نگهداری می‌شدید؟

عبدالفتاح سلطانی: بنده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ در دفترم بدون حکم قانونی دستگیر شدم و ۷۲ روز در سلول انفرادی یا بعضا سلول‌های دو یا سه نفره بودم. حدود ۱۵ روز در بند ۲۴۰ که آن هم انفرادی است بودم، بعد منتقل شدم ۲۰۹ که بیشتر سلول‌هایش دونفره یا سه نفره بودند.

آیا در این مدت تفهیم اتهام شدید؟

اولین اتهامی که بعد از ۲۷ ساعت از دستگیری به من تفهیم شد، "تشکیک در انتخابات" بود. هیچ دلیلی هم برای این اتهام ارائه نشد. یعنی از لحظه دستگیری، اقدامات خلاف قانون و خلاف قانون اساسی انجام شد. نه حکمی برای دستگیری من وجود داشت، نه اجازه داشتند وارد دفتر من شوند و دفترم را بازرسی کنند. چون برای این کارها احتیاج به دستور مقام قضایی است که آنها این اجازه را نداشتند. یک حکمی را که مربوط به دستگیری آشوبگران و اغتشاشگران بود و آن هم در تاریخ ۲۰ خرداد توسط آقای مرتضوی خطاب به نیروهای امنیتی صادر شده بود، به من نشان دادند که اصلا ربطی به من نداشت، مربوط به کسانی بود که در خیابان اغتشاش می‌کنند. بنده در محل کارم در دفتر وکالت‌ام وارد شدند که حق ورود نداشتند، من را دستگیر کردند و بردند و این ۷۲ روز، اتهامی که به من تفهیم کردند تشکیک در انتخابات به اضافه تشکیل گروه جهت اقدام علیه امنیت ملی بود که هیچ دلیلی هم برای هیچ کدام از این ادعاها ارائه نکردند.

فرمودید حکمی که به شما نشان دادند، تاریخش ۲۰ خرداد بود، یعنی دو روز قبل از انتخابات؟

بله، ۲۰ خرداد، یعنی دو روز قبل از انتخابات. نمی‌دانم آقای مرتضوی چگونه پیش‌بینی کرده بود که می‌خواهد اغتشاش شود و به ماموران امنیتی دستور داده بود که هرکس را اغتشاش کرد بگیرید.

فرمودید عنوان اتهامی شما "تشکیک در انتخابات" بوده. آیا چنین عنوان مجرمانه‌ای در قوانین ایران وجود دارد؟

اصلا در قوانین ما چنین عنوان مجرمانه‌ای وجود ندارد. به فرض اینکه مردم در انتخابات تشکیک کنند، این حق مردم است. هرچند ما به عنوان فعالان حقوق بشر اصلا طرفداری از کاندیدای خاصی نکردیم، بلکه معتقد بودیم که انتخابات از نظر حقوقی قابل ارزیابی است و دیدگاه‌های حقوقی‌مان را در قالب مسايل قانونی و قانون اساسی تبیین کردیم. کاری هم به این کاندیدا یا آن نامزد نداشتیم و در کار هیچ کدام دخالت نکردیم، ولی در عین حال، به این اتهام واهی ما را دستگیر کردند و ۷۲ روز در بازداشت بودیم.

آقای سلطانی، زمانی که شما و دیگر همکارتان، آقای دادخواه، در زندان بودید، عنوان شد که آنجا برای قطع همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر و نیز شخص خانم شیرین عبادی تحت فشار هستید. آیا چنین چیزی صحت دارد؟

من از همکارم آقای دادخواه اطلاعی ندارم، چون هنوز ایشان را ندیدم، ولی در رابطه با بنده و تقریبا بسیاری از اعضای شورای عالی نظارت کانون مدافعان حقوق بشر، که احضار شدند، این فشار به آنها آورده شد. از من هم خواستند و واقعا اگر همان روز اول می‌پذیرفتم، مرا آزاد می‌کردند. می‌گفتند شما قول بده که با خانم عبادی همکاری نکنی، قول بده با کانون مدافعان همکاری نکنی، قول بده با نهادهایی که با کانون مدافعان همکاری می‌کنند همکاری نکنی و خودت بروی تنها هر جایی هر کاری خواستی بکنی، اشکالی ندارد. می‌گفتند که اگر این قول را بدهی تو را آزاد می‌کنیم. در واقع الان کانون مدافعان به شدت تحت فشار است که همه اعضایش با آن قطع رابطه کنند و خانم عبادی تنها بماند و کانون مدافعان فعالیت نکند. کل مطلبشان این قسمت قضیه بود، بقیه را بهانه کردند.

آیا موفق شدند چنین تعهدی از شما بگیرند؟

هرگز. حتی من موقعی که در زندان بودم خواهری داشتم که تصادف کرد و به رحمت خدا رفت و قرار بود طبق قانون یک هفته به من مرخصی بدهند. گفتند ما به شرطی به تو مرخصی می‌دهیم که هیچ مصاحبه‌ای نکنی و صحبتی در مورد این قضایا نکنی و تعهد قطع همکاری با کانون را بدهی. من نپذیرفتم. لذا مرخصی هم به من ندادند و من نتوانستم در مراسم تدفین خواهرم شرکت کنم. تا الان هم که آزاد شدم، گفتم من هرگز چنین تعهدی نمی‌دهم و معتقد هستم که باید این فعالیت را انجام دهم. این فعالیت‌ها حق هر شهروند ایرانی است که بتواند در قالب سازمان‌های غیردولتی حقوق بشری، فعالیت حقوق بشری کند و هیچ کسی حق ندارد مانع چنین فعالیت‌هایی شود.

آقای سلطانی، حتما در جریان قرار گرفتید که خبرهایی از بدرفتاری با زندانیان در زندان‌ها منتشر شده است. نحوه بازجویی و برخورد با شما چگونه بود؟

با بنده برخورد منفی نشد. فقط یک بار مرا تهدید به تعزیر کردند، یعنی تهدید کردند که مرا شلاق می‌زنند، ولی عمل نکردند. برخوردها محترمانه بود، ولی من به شما این را عرض کنم، متاسفانه بعضی از کسانی که در مقاطعی با آنها هم سلولی می‌شدیم، یک عده‌شان اظهار می‌کردند که ما مورد ضرب و شتم واقع شدیم. بعضی‌ها را در موقع دستگیری و بعضی‌ها را موقع بازجویی کتک زده بودند. ولی اصل قضیه این است که من به عنوان یک مدافع حقوق بشر می‌گویم، وقتی که بازجو با متهم تنها باشد، هر بلایی که سر متهم بیاورد، متهم نمی‌تواند بعدا ثابت کند که این مرا کتک زده یا فشار به من آورده و تنها راهش این است که نظارت جدی بر عملکرد بازجویان باشد. مخصوصا حضور یک وکیل دادگستری در هنگام تحقیقات واقعا ضرورت دارد. طبق قانونی که ۷۰ یا ۸۰ سال قبل هم تصویب شده بود، این ضرورت تشخیص داده شده که باید هنگام بازجویی و در تحقیقات، یک وکیل دادگستری همراه متهم باشد، والا تا زمانی که این اتفاق نیفتد، این مشکلات وجود دارد و همیشه ما می‌بینیم که متهمان آزاد که می‌شوند می‌گویند، ما تحت فشار بودیم، مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم، اصلا هم متهم نمی‌تواند ثابت کند، چون در آنجا نه شاهدی دارد، و نه دوربینی دارد که بخواهد فیلمی تهیه کند و عکسی بگیرد. اگر هم مدعی شود که مرا کتک زده و شکجه کرده‌اند، می‌گویند دروغ می‌گویی، چون نمی‌توانی ثابت کنی. من سوال می‌کنم: کدامیک از مسئولان حکومتی ما اگر تنها مورد بازجویی قرار بگیرد و کتک بخورد، می‌تواند ثابت کند، که مردم بتوانند ثابت کنند.

آقای سلطانی، خبری از همکار زندانی‌تان آقای دادخواه دارید؟

متاسفانه فقط در حد شنیده‌ها، و آن هم این که در بند ۸ متهمان مالی تحت بازداشت هستند.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

تحریریه: بهنام باوندپور