خاموشی ایران درودی؛ نقاشی به مثابه عصیان و شکیبایی
مرگ کارگردان، منتقد هنری و صاحب سبکی یگانه در نقاشی مدرن. ایران درودی که آثارش را به مردم ایران هدیه کرده بود و رویای افتتاح موزهای برای مردم را داشت، نقاشی را بهشت خودساخته و عرصه عصیان و شکیبایی خود میخواند.
ایران درودی (سمت چپ) همراه خواهرش پوران درودی. فرزند مادری روس و پدری ایرانی که در هامبورگ تجارتخانه داشت و یک جلد کتاب از تصاویر گراوورشده نقاشیهای موزه لوور را به دخترش بخشیده بود. ایران درودی در کتاب خاطراتش مینویسد: «شاید این کتاب سرنوشت من بود... این کتاب، اولین و مهمترین درس نقاشی، یعنی فرهنگ نگریستن و خوب دیدن را به من آموخت.»
خودزیست نگاری ایران درودی با نام "در فاصله دو نقطه"، بیش از ۲۵ مرتبه تجدید چاپ شده است. او در این کتاب از خجلت و گوشهگیری دوران کودکی، سالهای شور و سرکشی دانشجویی در پاریس یا همنشینی با بزرگان هنر روایاتی خواندنی دارد. مینویسد اولین نقاشیاش، طراحی معصومانهای بود که در پنج سالگی از اقوام در حمام کشید. مادر پس از دیدن تصویر زنان فامیل که عین خودشان بودند، نقاشی را پاره و او را تنبیه کرد.
نقاشیهای ایران درودی در سبکهای موجود چون سورئالیسم یا سمبولیسم نمیگنجند. او سبکی آفریده که به خودش تعلق دارد و آکنده از چشماندازهای فرّار و غریب، فضاهای خیالانگیز و اجسام شفاف و نورانی است. جواد مجابی، منتقد فرهنگی میگوید نقاشیهای درودی، به نور درخشان ايران وفادار ماندهاند: «به خاطر نوع تابش آفتاب بر اين سرزمين، منظره ساكن نمیماند و دايم از رنگي به رنگ ديگر تغيير و تنوع میيابد.»
هشت نقاشی ایران درودی در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و سایر موزههای ایران نگاهداری میشوند و برخی آثار او در موزههای دیگر دنیا. ایران درودی گفته است: «نقاشی هایم زیستن و حیات و امید را تصویر میکنند چرا که من مرگ را پایان خود نمی دانم. این همه نیروی عشق که در وجودم انباشته شده، با مرگم پایان نخواهد گرفت.» این تابلو "تلاش" نام دارد.
این هنرمند ۱۹۵ تابلوی خود را به صورت محضری و رسمی به ملت ایران بخشید و خانهاش در پاریس را نیز برای تامین هزینههای ساخت موزه آثارش فروخت. خانه او در انتهای خیابان توانیر تهران در محله یوسفآباد، در سال ۱۳۹۶ ثبت و پلاککوبی ملی شد.
تابلوی به "زلالی یک عشق" یکی از زیباترین کارهای خانم درودی است و خود نقاش آن را از بهترین آثارش میدانست. درودی این کار را تبلور اوج خوشبختی در زندگی خصوصی و هنری خود میخواند و هرگز حاضر نشد آن را بفروشد. او تابلو را به مردم ایران هدیه کرد که اینک در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود. شهرداری پایتخت، کپی اثر را در سال ۹۸ در چارچوب یک پروژه فرهنگی روی بیلبورد بزرگراه همت برد.
او بارها ابراز خوشحالی کرده بود که نامش ایران است و بارها آرزو کرده بود در زمان حیات، موزهای را که رویایش بود، افتتاح کند. موزهای که کلنگش در شهریور ۱۳۹۶ بر زمین خورد و سند آن طی مراسمی با حضور پیروز حناچی، شهردار وقت تهران واگذار شد. مرگ هنرمند فرا رسید و کلنگ در همان نقطه آغاز باقی ماند.
«رگهای زمین، رگهای ما» یکی از معروفترین نقاشیهای ایران درودی. اثری با دیدگاهی تمثیلی و سورئال که خطوط لوله انتقال نفت را همچون شریانهای خون تصویر کرده است. شاملو اثر را نامگذاری کرد و در استقبال از آن شعری سرود. تصویر تابلو که سفارش دهنده آن یک شرکت ایتالیایی مشغول در پروژه خطوط انتقال نفت از آبادان به اسکله ماهشهر بود، در مجلههای «لایف»، «تایم» و «نیوزویک» منتشر شد.
آشنایی ناشی از یک مصاحبه در پاریس با سالوادور دالی در سال ۱۳۴۳بعدها به دوستی درودی و دالی تبدیل شد. آفریدگار سورئالیسم حتی یک بار ابراز علاقه کرد که ایران و خاصه اصفهان را ببیند: «دعوت از او را به وزارت فرهنگ و هنر پیشنهاد کردم اما این وزارتخانه از جنجالی که میتوانست پیش بیاید چنان وحشت داشت که پیشنهاد برای همیشه فراموش شد.» دالی درودی را هنرمندی بینهایت مستعد توصیف میکرد.
ایران درودی در کتاب "چشم شنوا" میگوید: «بهترین اثرم اثری است که هنوز خلق نشده و در زوایای ذهنم با شناختهای تازهای درگیر است تا تکوین یابد و شکل بگیرد.» او در آخرین مصاحبهاش نیز گفته بود که هر لحظه از زندگیاش با لحظه قبل متفاوت است و نقاشی را یک "بهشت خودساخته" نامیده بود.
علاوه بر خودزیست نگاری "در فاصله دو نقطه"، چهار کتاب دیگر در باره ایران درودی منتشر شدهاند. قصه انسان و پایداریاش (شناختنامه ایران درودی – انتشارات سخن)، مجموعه آثار (شامل ۴۶ تابلو - امیرکبیر)، چشم شنوا (مجموعه آثار و نقدها – به زبان فرانسه ) و گفتوگو با ایران درودی از نشر ثالت که آخرین آنهاست.
درودی حدود شش دهه در فرانسه زندگی کرد و پانزده سال آخر عمر را در ایران گذراند. آثار او در بیش از ۶۰ نمایشگاه انفرادی و ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و جهان به نمایش درآمدهاند. درودی در صفحات پایانی کتاب خاطراتش مینویسد: «من زشتیها را دیدهام اما در آنها ننگریستهام. به عزراییل نمیاندیشم بلکه به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد...»