بیست سال از سلسله حملات انتحاری سازمان ترویستی القاعده به اهدافی در داخل خاک آمریکا گذشت که به رویداد خونین انفجار برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی منجر شد. بیستسالگی یازده سپتامبر با توجه به خروج جنجالی نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت حال و هوای خاص ومتفاوتی دارد. نخستین سالروز یازده سپتامبر است که طالبان دوباره در موقعیت قدرت قرار گرفته و آمریکا با فرجامی مشابه شوروی و امپراطوری بریتانیای کبیر با ناکامی افغانستان را ترک کرده و هیچ سرباز آمریکایی در افغانستان نیست. ادای احترام به قربانیان انفجار برجهای دوقلو امسال با خوشحالی وشادمانی نیروهای طالبان و دیگر بنیادگرایان اسلامی از جمله القاعده، داعش، حزبالله لبنان، جمهوریاسلامی ایران، حماس، حوثیهای یمن، جماعت اسلامی و ... همراهشده است. در پایان دهه دوم اشغال نظامی درستی جنگهای عراق و افغانستان بیش از پیش در افکار عمومی آمریکا زیر سئوال رفته است. «جنگهای بیپایان» امروز موضوع بحثهای تمام نشدنی است که چرا برخورد با تروریستها به جنگهای طولانی منجر شد که نتیجه مثبت پایداری نداشت و یا دستکم فوائدش کمتر از هزینههای متحمل شده انسانی و مالی است.
همه این موارد نشانگر یک فضای دو قطبی و عجیب است که چشمانداز آینده منطقه و پیکار با تروریسم را با ابهامات جدی مواجه ساخته است. کماکان بازار تئوری توطئه نیز داغ است که قائلان به آن کاری به واقعیتها وفکتها ندارند. بینظمی و آشفتگی هنگام خروج نیروهای آمریکایی و متحدانش از افغانستان و فروپاشی سریع و غیرمنتظره دولت مورد حمایت آمریکا در افغانستان نیز باعث شده تا موج دیگری از ادعاهای بیاساس و نادرست در مورد تبانی دولت بایدن و رهبران طالبان راه بیفتد و شبکههای مجازی آنلاین نیز باعث گسترش آنها شوند.
ارزیابی در مورد کارنامه عملکرد بیست ساله آمریکا در افغانستان موضوع مفصل و چندبعدی است که نمیتوان داوری آن را به دو گزاره سفید و سیاه تقلیل داد. جنبههای مثبت و منفی میتوان در آن یافت اما هدف اصلی که دولتسازی مدرن و دمکراتیک بود محقق نشد و اسلامگرایان همچنان در موضع قدرت هستند.
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
البته پاسخ به این سئوال که آیا در مقایسه با بیست سال پیش اسلامگرایان در موقعیت ضعیفتر یا قویتری قرار دارند کار دشواری است و به سادگی در خصوص آن نمی توان اظهار نظر کرد. طالبان امروزه نسبت به گذشته در جایگاه تعدیلشدهای ولو نه چندان پردامنه قرار دارد. همچنین از حالت جنبشی در آمده و در اندیشه تثبیت خود در جایگاه اداره کننده دولت است. البته در عین حال خود را در موقعیت قدرتمندی میبیند که یک ابرقدرت را وادار به شکست کرده است. همه بنیادگرایان اسلامی چه گروههای جهادی و چه دولتها نیز خوشحال هستند و روحیهشان تقویت شدهاست. منتهی اینها همه ارزیابیهای روانی و ذهنی است که تضمینی برای ثبات و استمرار آنها وجود ندارد. همانطور که بیست سال پیش سقوط سریع دولت طالبان و گریز آنها باعث شده بود تا همه فکر کنند دیگر آنها شانسی در افغانستان ندارند و دولت مدرن در آنجا ریشه میدواند. اما فرجام کار چنین نشد؛ این بار نیز ممکن است خروج آمریکا در میان مدت نتایج معکوسی به بار آورد.
وضعیت نامعلوم خاورمیانه تابعی از متغیرهای متعدد است. از همه مهمتر تاثیر خروج نیروهای نظامی و سیاسی آمریکا بر وضعیت مبارزه با تروریسم است. آیا فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان گسترش مییابد یا تعهد طالبان برای دولتمداری باعث مهار آنها شده و پایان جنگ در افغانستان فضای فعالیت برای تروریستها را محدود میکند؟ همچنین درگیریهای داخلی و رقابت بین گروههای مختلف اسلامگرای جهادی چه فرجامی پیدا میکند. از سوی دیگر تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و روشهای امنیتی نیز باعث شده تا برخورد با ترویسم نیازمند اشغال کشورهدف ودولت سازی نباشد. تجربه افغانستان وعراق روشن کرد دولت سازی در جوامعی که مقدمات و شرایط لازم را ندارند نتیجه نمیدهد و نمیتوان به شیوه موثر و کارآمد نهادسازی کرد.
امکان هدف قرار دادن ترویستها از راه دور و با استفاده از فناورهای پیشرفته اطلاعاتی، پهپادی و ماهوارهای ممکن شدهاست؛ همانگونه که ارتش آمریکا شاخه القاعده در یمن را هدف قرار داده و میدهد.
متغیر دیگر تاثیر خروج آمریکا از افغانستان و تخلیه قریبالوقوع پایگاههای نظامی در عراق بر مناسبات شکننده و در حال شدن خاورمیانه است. بیست سال پیش دولت وقت آمریکا و متحدانش طرح خاورمیانه جدید با شکلگیری دولتهای دمکراتیک و غربگرا را در سر میپروراندند. بهار عربی نیز از دید نیروهای اجتماعی و سیاسی این امید را تقویت کرد. اما ناکامی بهار عربی روند را معکوس کرد و در تناسب با موج جهانی رکود دمکراسی گرایشهای اقتدارگرا و اسلامگرا حداقل به صورت نسبی قدرت بیشتری یافتهاند. حال معلوم نیست خروج آمریکا از افغانستان و عراق و کاهش سطح مداخله مستقیم در خاورمیانه این روند را گسترش میدهد یا ممکن است روند معکوسی شکل بگیرد؛ همانگونه که دولت سازی دمکراتیک آمریکا نتیجه لازم را به همراه نداشت.
در مقایسه با بیست سال پیش جغرافیای اسلامگرایی در منطقه به یمن گسترش یافته است؛ مابقی مناطق تقریبا در وضعیت یکسانی هستند. صدام بعد از پایان جنگ اول خلیج فارس به اسلامگرایی افراطی تغییر رویه داد. هسته اولیه القاعده عراق که نیای داعش بود در سازمان استخبارات عراق در زمان حکومت متاخرصدام شکل گرفت. اگرچه در عراق کنونی اسلامگرایان شیعه قدرت بیشتری دارند اما وجود نیروهای سکولار در کنار کردها و اهل سنت توازنی ایجاد کرده است که وزن بیشتری به اسلامگرایی در مقایسه با دوران آخر حکومت حزب بعث نمیدهد.
حکومتهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی ولو به صورت روبنایی به سمت مناسبات مدرن سمتگیری کردهاند. اما درعوض دولت ترکیه از گفتمان سکولار به سمت اسلامگرایی معتدل تغییر رویه داده و در کنار قطر در پی بازسازی و تقویت شبکه اخوان المسلمین است. از منظری متضاد حضور اسرائیل در خلیج فارس و عادی سازی رابطه با چند کشور عربی دیگر فاکتوری است که به ضرر اسلامگرایان عمل میکند.
خروج آمریکا با استقبال دولتهای چین و روسیه مواجه شده که به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود هستند اما هر دوی آنها نسبت به گسترش فعالیتهای اسلامگرایی جهادی آسیب پذیر هستند و آن را تهدیدی جدی علیه امنیت ملی خود میدانند.
خروج آمریکا موقعیت متحدان آن در خاورمیانه را تا اطلاع ثانوی ضعیف کرده است این وضعیت اگر با مداخله مناسب روسیه و چین وتوافق آنها همراه شود و جمهوری اسلامی ایران نیز دامنه توسعهطلبی منطقهای خود را کاهش دهد، ممکن است به نظم جدیدی در خاورمیانه منتهی شود که ائتلاف ایران، سوریه و حوثیها در یمن قدرت بیشتری پیدا کرده و بلوک عربستان سعودی، امارات متحده و بحرین آن را به منزله یک واقعیت با دریافت امتیاز بقای خود و عدم تحریک نیروهای مخالف در درون کشورهای متبوعشان بپذیرند. نیروهای میانه چون قطر، اردن، عمان و کویت و لبنان وعراق که منافع شان به مصالحه بین دو قطب متخاصم منطقه گره خورده است نیز پذیرای این ترتیبات جدید منطقهای شوند.
اما این فقط یک سناریوی محتمل است. سناریوی دیگر تشدید رویارویی منطقهای حول فعال شدن شکاف سنی و شیعه برای پر کردن خلاء قدرت میتواند باشد. ترکیه این بار با چراغ سبز روسیه به دنبال گسترش نفوذ خود در چارچوب نوعثمانیگری افتاده و لاجرم در تقابل با عربستان سعودی و ایران قرار بگیرد. این سناریو با موانع متعددی مواجه است که احتمال آن را ضعیف میکند. گسترش تحرکات دولت ترکیه، دولتهای عربستان و مصر را به ایران نزدیک میکند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
طرح اتحاد منطقهای مورد نظر چینیها دیگر سناریوی محتمل است که در چارچوب واقعیتهای روی زمین تخیلی به نظر میرسد. اما سناریوی دیگری نیز را میتوان تصور کرد تشدید تقابل چین و روسیه با آمریکا خاورمیانه را نیز به بخشی از عرصه رویارویی تبدیل کرده و در نتیجه دولت آمریکا به شکل فعالی به مداخله غیرمستقیم ادامه میدهد. در این حالت حضور آمریکا در خاورمیانه دستخوش تغییر کیفی میشود و به لحاظ کمی دگرگونی زیادی پیدا نمیکند.
این سناریوها که وقوع هیچکدام از آنها قطعی نیست و در عین حال نیز نمی توان آنها را کاملا منتفی دانست نشانگر کلاف پیچیده خاورمیانه است که کماکان آینده روشن و مشخصی برای آن نمیتوان ترسیم کرد و هنوز در حال شدن است. خروج آمریکا از افغانستان پیچیدگی آن را افزایش داده و موازنه نیروها را تغییر داده است اما هنوز اندرکنشها و پیامدهای خواسته و ناخواسته در حدی نیستند که بتوان تبیین دقیقی از آینده داشت. حتی هنوز تکلیف آینده افغانستان کاملا معلوم نیست.
تنها چیزی که مشخص است بیستمین سالروز یازده سپتامبر برای خانوادههای قربانیان و شهروندان آمریکایی که در بیست سال گذشته در افغانستان خانوادههای شان را از دست دادهاند لحظات دردناکی است. همچنین شبح بازسازی حملات تروریستی قویتر از گذشته به اهتزاز در آمده است که البته ممکن است تصور غلط و یا توهم باشد. در عین حال باید توجه داشت که برای کثیری از آمریکاییها و مردمان جهان یازده سپتامبر دیگر جایگاه گذشته را ندارد. برخی آن را فراموش کرده و یا یک رویداد تاریخی میدانند که اهمیتش را از دست داده است. حال یازده سپتامبر ۲۰۲۱ یا میتواند این نگرش را گسترش دهد یا وقوع مجدد تحرکات ترویستی در افغانستان علیه اهداف آمریکایی میتواند جایگاه یازده سپتامبر را در حال تقویت کرده و حتی منجر به حضور دوباره آمریکا در افغانستان شود.
ولی ورای این گمانهزنیها آنچه در افغانستان در محدوده زمانی نزدیک به بیستمین سالگرد یازده سپتامبر رخ داد این حقیقت تاریخی را متذکر میشود که هر آینه زمانه میتواند با بازیهای خودش همگان را غافلگیر کند. به قول ابولفضل بیهقی مورخ نامآشنای ایرانی «قضا در کمین است و کار خویش میکند».
همانگونه که اشغال نظامی افغانستان نتوانست طالبان را ریشه کن کرده و گروههای اسلامگرای جهادی را به صورت کامل مهار کند، بازگشت طالبان به قدرت و تسخیر کامل افغانستان نیز ممکن است پیامد ناخواسته پیدا کرده و به روند معکوسی منجر شود. فعلا خاور میانه در جایی نه چندان متفاوت با بیست سال گذشته قرار داشته و وضعیت ناپایدار و تحولپذیری دارد.
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.