داریوش آشوری: ساده و روشن بنویسیم!
دویچه وله: آقای آشوری، عنوان پروژهی شما در قلمرو زبان، پروژهی زبان باز است. اینترنت را برای باز شدن زبان فارسی یک فرصت میبینید، یا به خاطر آسیبهایی که به زبان میرساند، یک تهدید؟
داریوش آشوری: یکی از حُسنهای اینترنت برای کسانی که بیرون از ایران زندگی میکنند و با آن سروکار دارند، این است که رابطهی آنان را با زبانِ مادری یا ملیشان پایدار نگاه میدارد و کوشش برای نوشتن در اینترنت این رابطه را استوارتر میکند. در گذشته بریده شدن رابطه با زبانِ ملی برای کسانی که سالیان دراز دور از میهن زندگی میکردند، سببِ فراموشی زبان میشد. اما، افزون بر این، طبیعتِ اینترنت و آسانیِ دسترسی به آن و این که هر کس میتواند به میل و سلیقهی خود و در حد سواد خود در آن بنویسد و منتشر کند، دستها را برای هر گونه شلوغکاری زبانی هم باز میگذارد. اینترنت میدان باز شگفتانگیزی برای هر گونه تجربهی زبانی تازه هم هست. با امکانِ ارتباطی آسان و همهگیری که برقرار میکند، از آن برای بهبود و پیشبردِ زبان هم میتوان بهره گرفت.
واما، آنچه من به عنوانِ "زبانِ باز" پیش کشیده ام به رابطهی زبان و جهانِ مدرن و نیاز جهانِ مدرن به زبانِ باز مربوط میشود: یعنی زبانی که پا به پای پیشرفت، دگرگونی علوم، تکنولوژی و در کل، شکل زندگی مدرن که پیوسته در حال دگرگونی ست، گسترش یابد. اینترنت به عنوانِ رسانهی آسانیاب و همهگیر میتواند در داد وستد زبانی و پراکنشِ سریعِ یافتههای زبانیِ تازه و رفع مشکلاتِ زبانی، نقش مثبتی داشته باشد و کم وکاستیهای سیستم پوسیده و بیفکر آموزشی رسمی ما را تا حدی جبران کند. امکان دستیابی سریع و آسان به منابعِ اطلاعاتیِ زبانی (فرهنگها و دانشنامهها)، هم از جنبههای مثبتِ خدمتهای اینترنت است. اینترنت میتواند یک نظامِ خودآموزیِ بسیار کارامد باشد، اگر که مایهی درست و بهاندازه بر رویِ آن عرضه شود.
یکی از مشکلهای مهمی که ما تا کنون داشتهایم، تفاوت میان زبان نوشتاری و زبان گفتاری است. اکنون گویا شق سومی نیز اضافه شده و آن هم زبان فارسی رایج شده در اینترنت است که میان زبان گفتاری و نوشتاری نوسان میکند و به خاطر اصطلاحهای ویژهاش، دارد هویت مستقلی مییابد. شما در مورد این زبان چه فکر میکنید؟ آیا میشود آن را در مسیر فکر شدهای انداخت؟
من در این مورد چندان دقتی نکرده ام. امّا دیده ام که گونهای زبانِ "خودمانی" در اینترنت رواج مییابد که اساس آن فارسی گفتاری به لهجهی پایتخت است. این گونهی زبانی که درادبیات داستانی مدرن با نوشتههای جمالزاده و هدایت و دیگران پیشاپیش واردِ عالمِ نوشتاری شده، حالا جای خود را در اینترنت هم باز کرده است. همچنان که میدانید، اینترنت جهانِ "بیکانون" (decentered) است و هر گفتمان و گونهی زبانیای به آسانی میتواند به آن راه یابد و جای خود را باز کند. در نتیجه، هر کس میباید به فکرِ گونهی زبانیِ ویژهی خود در آن باشد. گونهی زبانیای که من به کار میبرم، فارسیِ نوشتاریِ رسمی ست در قلمروِ علومِ انسانی و فلسفه. این زبان میکوشد، تا جایی که میتواند، به الگوی اصلی خود، که زبانهای مدرنِ اروپایی در این قلمرو است، نزدیک شود. بنا براین، هم به فکرِ نقطهگذاریِ درست است، هم سبکِ شفاف و پیراستهی نوشتاری، هم واژگانِ گسترده و گسترش پذیر برای آنچه مینویسد، چه مقاله باشد چه ترجمه از آن زبانها. بدیهی ست که این گونهی زبانی، که خودآگاهانه و با وسواس و پیگیرانه در پی آرایش و پیرایش و گسترش میدانِ خویش است، روشِ و یافتههای خود را هم به دیگران پیشنهاد وسفارش میکند.
بر مبنای این توضیحها، توصیههای شما برای کسی که online مینویسد، چیست؟ آیا فکر میکنید برای آنلاین-نویس باید دستورها و هنجارهای ویژهای داشت؟
بستگی دارد که چه کسی برای چه هدفی و با رویکرد به چه کسانی مینویسد. برای نوشتن در یک سایت رسمی، مانند دویچه وله و بیبیسی، که کارش گزارشگری ست، بیگمان میباید "دستور و هنجارِ ویژهای" وجود داشته باشد. رسانههای گزارشگر برای هر بخشی از کار خود میباید اصولی داشته باشند و به کارکنانِ خود سفارش کنند و اگر لازم باشد با گذاشتنِ کلاسها و دورههای آموزشی و تمرینی به آنان بیاموزند. هر کسی تنها به این دلیل که زبانِ مادری او، برای مثال، فارسی ست، به خودیِ خود شایستگیِ نوشتن به این زبان در یک سایت رسمی یا سخن گفتن به آن را در یک رسانهی شنیداری ندارد. زبانِ نوشتاری را باید آموخت و دانست که در چه سطحی و برای چه مخاطبی مینویسیم و چه گونه بنویسیم، همچنان که زبانِ گفتاری برای رادیو و تلویزیون را. این کار، تا آن جا که من میدانم، در دنیای رسانهای فارسیزبان تا کنون نشده است.
سایت فارسی دویچه وله مرحلهی تازهای از کار خود را آغاز میکند. ما اکنون دارای تحریریهی مستقلی هستیم. هدف این است که در این رسانه از زبان پاکیزه واستواری بهره بگیریم. برای رسیدن به چنین هدفی چه توصیههایی به یک سایت خبری و فرهنگی چون ما میکنید؟
ما باید فکر کردن بیاموزیم. فکر کردن از جاهای بسیار ساده و "ابتدایی"؛ از این که نقطه و ویرگول را کجا باید گذاشت و پرانتز را و پاراگراف را کجا باید باز کرد... این که سادهترین و روشنترین شکل این یا آن جمله در زبانِ ما چه میتواند باشد (یعنی، چه گونه میتوان از شرِ کلیشهها و قلمبهگوییها، و در نتیجه، تاریکیها و ابهامهای زبان نوشتاری سنتی آزاد شد)... این که سروته مطلب را چه گونه باید به هم پیوست و دوخت و دوز کرد تا از وراجی و پریشانگویی پرهیز کرده باشیم...
تا این که روزی- انشاءالله تعالی- به آن جا برسیم که به اندیشیدن در بارهی اندیشیدن برسیم و دکارت و کانت و هگل و هایدگر را هم بتوانیم ترجمه کنیم... آمین!